مطلب ارسالی کاربران
برای دلپیرو؛ جنتلمنی همیشگی برای بانویی پیر
قسمت دوم
پینتوریکیویِ داستان ما در سال 1974 متولد شد. در آن سالها یوونتوس تحت مدیریت بونیپرتی، گام در مسیری نهاده بود که آن را بدل به پر افتخار ترین تیم ایتالیا میکرد. حضور مربیانی چون کارلو پارولا و جووانی تراپاتونی، در راس امور فنی و بازیکنانی همچون دینو زوف، میشل پلاتینی، مارکو تاردلی، پائولو روسی و... در مستطیل سبز، تضمین کننده موفقیت برایِ این تیم بود.
در این زمان الکس،دورانِ کودکی اش را میگذراند. اگرچه پدرش تکنسین برق بود و با فوتبال میانه ای نداشت، به لطف برادر بزرگترش، با توپ آشنا شد و همواره با دوستانش در حیاط پشتی خانه، مشغول تمرین بودند و رویایِ فوتبالیست شدن در ذهن همه یِ آنها وجود داشت و در این میان تنها الکس به این رویایِ شیرین جامه عمل پوشاند.
در ابتدا و به اصرار مادرش، برایِ دور ماندن از مصدومیت_همان چیزی که برادر بزرگترش را از فوتبال دور کرد_ در چارچوب دروازه می ایستاد اما به زودی و با پشتیبانی برادرش، به خط حمله و کانون تکل هایِ خشن و مصدومیت هایِ سخت رفت تا پرواز بلندش به سویِ اسطوره شدن را آغاز کند.
یازده ساله بود که یوونتوس اولین قهرمانی اش را در اروپا بدست آورد. جامی که یک چشم ایتالیا را خندان و چشم دیگر را گریان کرد.
یوونتوس اگرچه با تک گل پلاتینی، ستاره آن روزهایش، لیورپول را شکست داد،اما درگیری هواداران پیش از شروع بازی و کشته شدن 39 هوادار که اکثرشان حامیان یووه در آن عصر غم انگیز بودند، شیرینی جام را بدل به زهر کرد.
حادثه ای که تاثیر گذاری اش تا چند دهه بعد نیز ملموس بود؛ زمانی که الکس، مورد بی مهری مدیرانِ یووه قرار گرفت، در حالی که از لیورپول، پیشنهاد داشت، به احترام قربانیان فاجعه هسیل از حضور در این تیم خودداری کرد و ترجیح داد در استرالیا و دور از قاره ای که با یووه در همه جایش خاطره داشت، به فوتبال ادامه دهد.
ادامه دارد...
کانال طنز فوتبالی ما رو دنبال کنید رفقا https://t.me/fairplayfan