طرفداری- برتری بارسلونا مقابل چلسی را می توان در دو بخش بررسی کرد. عملکرد فردی هر کدام از بازیکنان دو تیم، بازی تیمی و تفاوت تفکرات والورده و کونته در این بازی.
با نگاهی آماری به امتیازات بازیکنان دو تیم، تفاوت میان آنها مشخص می شود. بالاترین امتیازات مربوط به خط حمله آبی اناری ها (نمره 9.5 برای لیونل مسی و 8.6 برای سوآرز) و پایین ترین امتیاز (نمره 5) برای دروازه بان تیم میهمان یعنی کورتوآ می باشد. سرعت بازیکنان حین ضد حملات، اضافه شدن برای حمله، دید خوب در زمین برای پیدا کردن یار خودی، تصمیم گیری خوب حین داشتن مالکیت توپ، میزان دوندگی و تلاش برای باز پس گرفتن توپ حین دفاع از نکاتی بود که تفاوت میان دو تیم را رقم می زد. هر چند دو تیم در درصد پاس های صحیح به هم نزدیک هستند (83درصد برای چلسی و 87 درصد برای بارسلونا) اما به نظر می رسد بازیکنان تیم میزبان از اشتباهات کم آبی های لندن حداکثر بهره را برده اند.
اما نگاهی به تفاوت تاکتیکی دو تیم بیندازیم. آیا اختلاف میان بازی دو تیم 3 گل بود؟ آیا شاگردان والورده مطلقا تیم برتر میدان بودند؟
به آمار بازی برمی گردیم. نکته مهم در آمار بازی مالکیت توپ بارسلوناست. این تیم از زمان گواردیولا حتی در بازی هایی که بازنده بود درصد مالکیت بالایی را به خود اختصاص می داد. مالکیت 56 درصدی آنها در مقابل 44 درصد چلسی (در حالی که در بازی رفت مالکیت بارسلونا %73 در مقابل %27 چلسی بود) نشان می دهد شاگردان کونته در این زمینه مقابل حریف خود موفق عمل کردند و با بازی خود آنها را وادار به عقب نشینی کرده اند.
دلیل این تغییر چه بود؟ نتیجه 1-1 در استمفوردبریج به این معنا بود که بارسلونا برای صعود به مرحله بعد نیاز به گل نخوردن داشت و چلسی نیاز به گل زدن. هر چند در همان دقایق ابتدایی شاگردان والورده گل اول را به ثمر رساندند اما در ادامه بازیکنان تیم میهمان تلاش خود برای رسیدن به گل را آغاز کردند. برتری چلسی ار این حیث در تعداد شوت به سمت دروازه مشهود است که این آمار از سوی شاگردان کونته دو برابر آمار تیم میزبان است (چلسی 16 شوت و بارسلونا 8 شوت به سمت دروازه دارد).
بر خلاف چلسی که اصرار بر استفاده از پاس های طولی و بازی در عرض های کمتر داشت، بارسلونا هنگام در اختیار داشتن مالکیت توپ سعی در استفاده از پاسهای عرضی و باز کردن بازی داشت. رسیدن به دروازه حریف در دستور کار آبی های لندن بود اما در مقابل، حریف با صبر و حوصله بازی را ادامه می داد. برتری بارسلونا در نتیجه به دست آمده را این گونه می توان با استفاده از پاراگراف زیر از کتاب "بازی اعداد در فوتبال" توضیح داد:
نتیجه تحقیقات چارلز ریپ نشان می دهد از هر 9 شوت به طور میانگین یک گل به دست می آید و اینکه نیمی از گل ها با لو رفتن توپ در محوطه جریمه حاصل می شوند. او به این نتیجه رسید که تیم ها به جای تلف کردن وقت خود در پاس دادن به یکدیگر، باید توپ را سریع از دفاع به حمله و محوطه جریمه حریف منتقل کنند. بدین ترتیب او اهمیت پاس های بلند را به فوتبالی ها نشان داد. او مربی فوتبال نبود اما از طریق علمی، معتقد بود که هدف فوتبال گلزنی و پیروزی است و برای این کار باید تا حد ممکن از هزینه ها کم کرد و به محصول اضافه کرد. کم کردن زمان و کارهای اضافه، و خلق موقعیت از راحت ترین راه ممکن.
تیم بارسلونا بر خلاف فلسفه همیشگی اش که بر مبنای پاس های کوتاه و زیاد برای رسیدن به گل بود، این بار در رسیدن توپ به دروازه حریف از پاس های بلند و هوایی استفاده کرد. هم چنین این تیم در عبور توپ از مدافعین حریف موفق تر از تیم میهمان عمل کرده و نتیجه را به سود خود رقم زد.
تفاوت عملکرد فردی بازیکنان دو تیم در به ثمر رسیدن گلها نقش زیادی داشت. سرعت بالای بازیکنان بارسلونا در پاسکاری و پاس های تک ضرب آنها روشی بود که بازیکنان چلسی را به اشتباه می انداخت. اتفاقی که قبل از گل اول موجب اشتباه آلونسو شد که به دلیل سرعت بالای توپ و پاسکاری بازیکنان بارسلونا درباکس های کوچک و فضای محدود، توپ پس از برخورد به او به سوآرز رسید تا با یک پاس مسی صاحب توپ شده و گل را به ثمر برساند. پس از اشتباه فابرگاس در پاس دادن، استارت 40 متری عثمان دمبله در عرض 6 ثانیه و دوندگی او، حرکت بدون توپ لوئیس سوارز به داخل محوطه که موجب درگیر کردن یکی از مدافعان شد، دید خوب لیونل مسی و پاس دادن او به دمبله پایه گذار گل دوم شد.
آبی اناری ها هنگام دفاع به خصوص در محوطه جریمه خودی با دوندگی خود به بازیکن صاحب توپ نزدیک شده، تا با تحت فشار قرار دادن او و وادار کردنش به اشتباه مالکیت توپ را از او بگیرند. از طرفی مدافعین بارسا به خوبی مسیر شوت ها را به سمت دروازه می بستند و هم چنین اجازه ایجاد موقعیت را به راحتی به حریف نمی دادند. در سمت مقابل بازیکنان تیم چلسی در دفاع سعی داشتند مسیر پاس های بازیکنان حریف را ببندند و که این موضوع با توجه به بالا بودن درصد پاس صحیح شاگردان والورده روشی ناکارآمد بود.