اینترمیلان سوالات زیادی را برای ما که نه ، بلکه برای اکثر هواداران فوتبالی به جا گذاشته است .
یکی از این سوالات این است که چگونه تیمی با این همه شوکت و مقام در عرض کمتر از یک دهه به جایی میرسد که نه تنها تیمی از هراس ورویارویی با آن دچار ضعف روحی نمیشود ، بلکه نقطه ای امیدوار کننده شده است برای رقبا ، برای خروج از بحران .
اگر امسال هم سهمیه ی ایتالیا در لیگ قهرمانان اروپا ۳ تیم بیشتر نبود ، بی شک هواداران اینتر باید یک فصل دیگر برای رسیدن به لیگ قهرمانان صبر میکردند ، هرچند که همین الان که ۴تیم سهمیه ی ایتالیاست ، دورنمای روشنی از این تیم در دست نیست.!
مشکل اینتر چیست ؟ کجاست ؟ چگونه قابل حل است . تیمی که بیشتر از ۴دهه کاپیتانهایش برگومی و زانتی نماد وفاداری در فوتبال ایتالیا بودند ، به کجا رسیده است که بی نماد و بی نشان محل رفت و آمد بازیکنانی رنگارنگ ، ضعیف و معمولی و در نهایت متوسط شده است ؟
باید قبول کنیم ، مشکلات مالی فراوانی در جلوی پای باشگاه طی این سالها بوده است ، اما انتخابهای فنی و عملکرد فنی اینتر طی این سالها هم صحیح بوده است ؟
از امروز بیشتر این مسائل را به همراه نمونه های زیاد مشابه در تیمهای دیگر را بررسی خواهیم کرد .
بیایید فکر کنیم هر باشگاهی محوریتی دارد مثلا یکباشگاه در راستای پرورش بازیکنان آکادمی خود است ورشد آنها و فروش آنها مانند #ساوتهمپتون #آژاکس. بقای این باشگاهها بدون آکادمی اشان ممکن نیست .
باشگاههای دیگری داریم که مربی محور هستند و بر اساس ایده های یک فرد مشخص بازار ، نقل وانتقالات ، مسائل فنی را مدیریت میکنند برای مثال# آرسنالِ ونگر
را میتوان نام برد . نمونه ی این باشگاهها در حال انقراض هم نیستند ، آتلتیکوی دیهگو سیموئنه نمونه ی دیگری از همین باشگاههاست . نزدیک به ۷ فصل است که #سیموئنه با کسب موفقیتی اولیه ، در پی تثبیت باشگاه به عنوان باشگاهی با ثبات است ، هفت فصل و احتمالا تداوم آن به هشت فصل در فوتبال مدرن یک غنیمت است . این تئوری مدیریتی توسط #فرگوسن و موفقیتهایش به منچستر وارد تیم مدیریتی منچستر شد و آنهارا به سودرسانی های وحشتناکی از طریق عملکرد فنی و نقل و انتقالاتی فرگوسن رساند .
باشگاههای بعدی ، باشگاههای خوبی هستند که #سودمحور هستند ، این باشگاهها به شدت برای جذب بازیکنان فردا در تلاشند . چنین باشگاههایی با اتکا به استعدادیابهای افریقایی و امریکای لاتین همواره در جذب چنین بازیکنانی موفق عمل میکنند . تخصص این باشگاهها پرورش بازیکن ، رشد آنها و سپس فروش آنهاست . #دورتمند#موناکو#پورتو#بنفیکا#تاتنهام نمونه ای از چنین باشگاههایی هستند .
باشگاههای #پول محور دسته ی دیگر باشگاههاهستند .
باشگاههای متمولی که بااتکا به پیشینه ، تاریخ ، موفقیتها و استمرار این موفقیت ها در فوتبال مدرن در پی جذب اسپانسرینگ غول آسای اقتصادی سالها موفقیت خود را تضمین کرده اند.
#پاریس#بارسا#من سیتی#بایرن#رئال#من یونایتد پسا فرگوسن#چلسی از این دست باشگاهها هستند . خب اینتر از این چرخه خارج شده است ، وامکان رسیدن بهچنین باشگاههایی را ندارد و بهترین راه برای رسیدن به این تیمها انتخاب یکی از مدلهای دیگر است .
این باشگاه یا باید یک مربی آیندهدار صاحب سبک و فکری عمیق را برگزیند یا به سمت کشف استعداد و پرورش و سپس فروش آنها برود ، یا باید مانند تیمی چون ساوتهمپتون بر آکادمی خود استوار باشد یا به سمت جذب اسپانسرینگ و جذب سرمایه های گوناکون باشد . چنین بر می آید که مالکیت جدید اینتر به هر بهانه ای مدل آخر را در ذهن ندارند و همواره با بهانه های مختلف اینتر را از انتخاب راه آخر منع کرده اند و تاکید مدیران فنی و داخلی اینتر بر کلماتی نظیر #فیرپلی مالی و #واقعیت پذیری بر همین اساس است .
در مطلب گذشته اشاره کردم که اینتر برای بازیابی خود به عنوان یک باشگاه موثر نیاز دارد تا از الگوهای تیمداری استفاده کند . باید پذیرفت اینتر در چند سال اخیر ، باشگاهی موثر در فوتبال اروپا نبوده است .
در مطلب گذشته ما ۴ مدل باشگاه داری موثر را برشمردیم :
باشگاههای #پول محور (بزرگان اروپا و صاحب اسپانسرینگ)
باشگاههای #مکتبی (آژاکس ، ساوتهمپتون)
باشگاههای #مربی محور (اتلتیکو سیموئنه ، آرسنال ونگر ، فرگوسن منچستر)
باشگاههای #سودمحور( تاتنهام ، موناکو، پورتو ، بنفیکا ، دورتمند )
بعد از برشمردن نمونه ها به این نتیجه خواهیم رسید که اینتر آیا توان رسیدنبه کدام گزینه را در کوتاه مدت دارد تا به هدف اصلیش یعنی پول محوری مثل گذشته برسد .
بی شک پول محوری در حال حاضر ممکن نخواهد بود . چون نیاز به سرمایه گذاری عظیمتر ، جذب اسپانسرهای متمول و شرایط اقتصادی محیطی است ، یعنی در ایتالیا ثبات و رونق اقتصادی و مدیریت اقتصادی بهتر عمل کنند و با توجه به تابعیت شرایط باشگاهی مثل اینتر از شرایط ایتالیا فعلا این مقوله میسر نیست .
مکتب محوری یک تخصص و نیاز به برنامه ریزی طولانی مدت دارد .
اگر آژاکس موفق است سالهاست در این عرصه تجربه دارد ، مربیان متخصص پرورش داده ، تیم پژوهشی کامل برای این رده های سنی دارد .
از مدتها پیش منچستر سیتی قدم در راه فوتبال آکادمیک گذاشته است اما هنوز ثمره ی آنرا نچشیده است . بازدهی کار آکادمیک بین ۵ تا ۱۰ سال است , چرا که ثمره ی یک نونهال ۸ ساله را ممکن است ده سال بعد در ۱۸ سالگی ببینیم . پس این گزینه هم گزینه ی دم دستی و راه حل امروز باشگاه نخواهد بود برای تبدیل شدن به باشگاهی موثر و دارای نقش مناسب .
دو گزینه میماند ، باشگاههای مربی محور ، و سود محور .
باشگاههایی که اصولا مربیانی دارای یک فلسفه ی خاص فنی و صاحب ابعاد شخصیتی گسترده بر بالای سر تیم فنی خود میگذارند و نقشی فراتر از یک مربی در تئوری های باشگاه به آنها میدهند . برایان کلاف نمونه ی موفق چنین مربیانی در فوتبال گذشته ی اروپاست ، مردی که با ناتینگهام فارست دوبار قهرمان اروپا شد و فقط یکبار لیگ جزیره را فتح کرد . کسی که قیمت بازیکنان را هم ارزش گذاری میکرد .
باشگاههای سود آور ، همانکاری را میکنند که اینتر با کوتینیو و کواچیچ انجام داده در این سالها .
کشف بازیکن مستعد ، جذب آن ، رشد و آموزش ، بالابردن ارزش و فروش و سودآوری . اگر اینتر طی یک پروسه ی چند ساله فقط دو نمونه داشته برای مثال ، دورتمند طی دو فصل ده نمونه ، پورتو هشت نمونه و موناکو و والنسیا شش نمونه .
بنظر این دو گزینه دم دستی ترین انتخاب های مالکین اینتر برای ایجاد نقشی موثر در فوتبال اروپاست ، تا بعد از مدتی ثبات به اصل خود بازگشته و تبدیل به باشگاهی پول محور و یکی از چند غول اروپا و جهان شوند .