طرفداری- این بخش از داستان مربیان بزرگ فوتبال به کسی اختصاص دارد که به سادگی توانست فوتبال را پیچیده تر کند. این به گل ها و اهداف و نوع بازی در زمین اختصاص دارد. برای برخی افراد فوتبال یک وسیله برای ارتباط میان فرهنگ هاست و برای برخی هم امتحان وفاداری و ارتباط های جغرافیایی. برای برخی دیگر اما فوتبال یک نوع پازل است، پازلی که با ترکیب علم و ورزش به وجود می آید. پازلی که بازیکن ها را با توجه به نوع حرکات بازیکنان حریف جابجا می کند.
هر هفته این فوتبال است که باعث به وجد آوردن ما می شود، یک تیم بازی خود را با سرعت و شدت شروع می کند و دیگری سبک خاص خود را برای کشتن بازی و رسیدن به نتیجه دارد. این سیستم محافظه کارانه برای تیم هایی است که فشار را از میان زمین آغاز می کنند و به حریف اجازه بازی نمی دهند و به آن "هوی متال" می گویند. همه این ها خط ها و شکل هایی است که مسیر اصلی بازی یک تیم را روشن می کند و توسط بازیکنان و با فکر یک نفر اجرا می شود.
سال 2005 بود و فوتبال کسی را که به عنوان سرمربی قرن در سال 99 انتخاب شده بود را به تازگی از دست داده بود. این مرد کسی بود که در دوران کار خود نه تنها باعث شد فوتبال هلند دچار یک تغییر بزرگ شود، بلکه تغییری بزرگ در تاریخ فوتبال ایجاد کرد و همه آن را به خوبی می شناسند: رینوس میشل!
در هلند جوانان زمانی که شروع به فوتبال بازی کردن می کنند، این جمله را به خوبی یاد می گیرند:
فضاها در فوتبال بسیار مهم هستند اما فضاهای هلندی از آن ها هم مهم تر هستند.
میشل درست همین کار را می کرد و فوتبال را به مفهوم هلندی maakbaarheid بسیار نزدیک می کرد، مفهومی که به معنای شکل دادن و کنترل کلی فوتبال در زمین مربوط می شد. میشل در کل دوران کاری اش یک کار را پایه گذاری کرد و آن هم این بود که ما به زودی فرار نمی کنیم و این چیزی بود که حتی در بین مردم عادی و سیاستمدارها به خوبی جا افتاد. بیایبد قبل از این که به چگونگی ابداع و پرورش توتال فوتبال توسط میشل بپردازیم، با یک اصطلاح دیگر آشنا بشویم: فوتبال پرواکتیو.
فوتبال در دوران خودش از صحنه های طلایی زیادی لذت برده است، از روزهای درخشان هوگو میسی در اتریش و مجارستان در دهه 1930 تا مجارتسان درخشان گوستاو سباس که یک فوتبال غیرقابل پیش بینی و همه جانبه و البته قابل دفاع را نمایش می دادند.
با این حال ترکیبی از ویژگی های ذکر شده، باعث به وجود آمدن تغییراتی در سیستم های 3-2-5 و 3-4-3 به خصوص در نقش بازی ساز بازی به وجود آورد. تغییراتی که باعث منعطف تر شدن سیستم بازی در هنگامی که توپ از دست رفته است می شود. این سیستم توسط مجارها کامل تر شد به صورتی که هافبک های میانی به عقب تر بیایند و در صورت نیاز وینگرهای تیم برای کمک به خط میانی به مرکز زمین حرکت کنند.
میشل اما در سیستم 4-2-4 برزیلی ها دست برد و آن را کمی منعطف تر کرد. میشل می دانست که برای رسیدن به توتال فوتبال، به یک ترکیب و تیم منعطف و البته با نوسان نیاز دارد. توتال فوتبال، یک دوره طلایی از تاریخ فوتبال را تشکیل می دهد. پیش تر از میشل در دهه های 60 و 70 میلادی در آژاکس استارت توتال فوتبال خورد ولی تا زمان میشل کامل نشده بود. او در کتابش در توضیح توتال فوتبال چنین می نویسد:
توتال فوتبال در میان دیگر اتفاقات دنیای فوتبال، یک انقلاب مفهومیست به این معنی که تا چه اندازه می توان در فوتبال انعطاف پذیری ایجاد کرد و یک تیم چقدر می تواند بازی خود را تغییر دهد.
این سیستم در هلند هم به کار گرفته شد و باعث شد تا با استفاده بیشتر از قدرت وینگرها و استفاده بیشتر از آن ها، فضای بیشتری برای نارنجی ها در بازی به وجود بیاید. زمانی هم که آن ها توپ را از دست می دادند، فضاهای خالی را از بین می بردند و کار را برای حریف بیشتر می کردند.
میشل همیشه در بین شاگردانش فراتر از یک مربی بود و او را معلم و نابغه نیز می نامیدند. که شاید بهترین لقب برای او لقب معمار باشد. در دوران پس از جنگ جهانی دوم زمانی که میشل تحصیل می کرد، فوتبال هلند در شرایط آماتوری به سر می برد. به عنوان بازیکن نیز میشل به عنوان یک بازیکن فنی و سخت کوش شناخته می شد و در بین سال های 46 تا 58، او برای آژاکس 264 بازی انجام داد و موفق شد 122 گل به ثمر برساند.
او همچنین به عنوان بازیکن 2 بار قهرمان لیگ هلند شد. میشل مدرک و علم مربیگری خود را زیر نظر مربی های انگلیسی نظیر جک رینولدز و ویک بوکینگهام گذراند و دریافت کرد. همین باعث شد تا راه برای رسیدن به تاکتیکی جدید و تعریف دوباره شیوه بازی هموارتر شود.
تا ژانویه سال 1965، میشل به عنوان مربی جدید آژاکس انتخاب شد و شروع کرد تا فلسفه جدیدی برای باشگاه تعریف کند. او به عنوان مربی تصمیم گرفت تا از فرآیندهای آموزشی دیگر تیم ها نیز استفاده کند و برای همین دو تیم JOS و AFC را در صدرکارش قرارداد و جزئیات تمرینات و راهکارهای آن ها را مورد بررسی قرارداد. در سال 2001 او در گفتگویی با اسکای اسپورتس چنین گفته است:
من نیاز داشتم تا دیدگاه بسیاری را تغییر دهم و این را به وضوح نشان دهم که شاید بعضی کارها و تغییرات هزینه و شاید از دست دادن تماشاگر را در پی داشته باشد اما کارهای خاصی است که باید انجام شود.
فرهنگ این باشگاه تحت تاثیر دو پارامتر بود؛ یکی میشل و دیگری بازیکنانی که حاضر بودند هر کاری بکنند و ارزششان را نشان دهند. چیزی که می شد به راحتی تاثیرش را در زمین فوتبال دید.
این مرد تصمیم گرفت تا جان نیکنز و یک استعداد 17 ساله را به خدمت بگیرد استعدادی که نام او یوهان کرایوف بود. آن ها موفق شدند در فینال برابر لیورپول با نتیجه 5-1 به برتری برسند، اگرچه میشل موفق شد اما بعدها مشخص شد بعضی ایرادهای تاکتیکش هنوز نمی داند و در فینال سال 69 برابر میلان شکست خورد.
شدت و تمرین سنگ بنای آزاکس میشل بود. پیتی کایزر یکی از بهترین وینگرهای چپ پای تاریخ هلند می گوید:
میشل سخت ترین تمرینات آمادگی جسمانی را انجام می داد و گاهی اوقات 4 نوبت در روز تمرین داشتیم. از صبح شروع به تمرین می کردیم تا عصر و او همیشه به بازیکنان سخت می گرفت.
میشل یک سخن بسیار مشهور دارد:
فوتبال چیزی شبیه به جنگ است و هر کسی که به درستی رفتار نکند، در آن بازنده خواهد شد.
این صحبت مربوط به اهمیتی بود که وی به تناسب و آمادگی بازیکنان برای مسابقات می داد، یکی از بازیکنان سابق میشل در همین مورد چنین می گوید:
ما با توپ همه کار می کردیم. در ابتدار هر روز یک سری تمرینات سخت و سنگین داشتیم و آن تعداد جلسه تمرینی در روز واقعا سخت بود همانند یک اردوگاه نظامی.
همیشه فوتبالی که میشل از بازیکنانش می خواست بر چند مورد استوار بود: باهوش، مثبت و راه های زیادی برای حمله. فوتبالی که او در آژاکس و بارسلونا و به خصوص در تیم ملی هلند بازی می کرد خیلی شبیه به یک ماشین منظم و دقیق بود که بازیکنان در آن می توانستند استعدادها و نبوغ خودشان را نشان دهند.
میشل فوتبال را به مانند یک هنر نشان داد و در آن بازیکنانی نظیر نیسکنز، کرایوف، کیزر و بعدها کومان، گولیت و فان باستن بازیگران اصلی این کار هنری بودند.
به عنوان مربی او در آژاکس با توتال فوتبال توانست 4 قهرمانی لیگ هلند، 3 جام حذفی و یک اینترتوتو و قهرمانی اروپا بدست بیاورد. پس از انتقالش به بارسلونا نیز بخش دیگری از فوتبال را تغییر داد. او در اسپانیا با بازیکنان به مشکلاتی برخورد که استعداد آن ها نبود بلکه حرف گوش کنی و انتقاد پذیری و تاکتیک پذیری آن ها بود.
چیزی که میشل در اسپانیا احتیاج داشت، تغییر سیستم و گرفتن دو بازیکن هلندی به نام های کرایوف و نیسکنز بود. تاکتیکی که مد نظر میشل در بارسلونا بود نیاز به بازیکنانی با دید بالا، توانایی فنی خوب و همچنین قدرت بدنی مناسب داشت. در آن دوران درست وقتی میشل در حال اصلاح توتال فوتبال بود، کرایوف هم به اوج دوران فوتبال خود رسیده بود. او در بارسلونا موفق شد در سال 74 قهرمان لالیگا شود و در سال 78 نیز کوپا دل ری را بدست بیاورد.
میشل در عرصه ملی هم خوش درخشید. در سال 1988 و رقابت های جام ملت های اروپا، یک تیم فوق العاده از بازیکنان هلندی جمع کرد و در طول تورنمنت یک بازی با فشار بالا و کاملا روان به نمایش گذاشت. در آن تورنمنت هلند به قدری درخشان بود که در نیمه نهایی آلمان میزبان را شکست داد و در فینال برابر شوروی به برتری رسید و قهرمان شد.
چیزی که امروز در فوتبال باعث بازی زیباتر تیم ها می شود چیزیست که سال ها پیش میشل خواستار آن بود: بازیکنانی با قابلیت پیش بینی بازی تیمی که بتوانند در بهترین وقت درون سیستم تیمی قرار بگیرند و یا در زمان لازم از نوابغ فردی شان استفاده کنند.
تاریخ از میشل به عنوان یک مربی، معلم، مدیر و چهره درخشان در فوتبال هلند یاد می کند. سیستم های پایه ای او در تیم هایی نظیر بارسلونا و آژاکس چیزی است که امروز همچنان گوشه هایی از ان شکوفا می شود.
فوتبال با هوشیاری یک بازیکن زیبا می شود این هوشیاری است که یک تیم را ستاره می کند. با سرعت و انعظاف پذیری که میشل فوتبال داد، این ورزش چیز دیگری شد؛ یک بازی با پست های جدید و مختلف، حرکات و گردش های متنوع به اسم توتال فوتبال!
Jon Townsend / thesefootballtimes.co