اختصاصی طرفداری_ نه اشتباه نکنید. این یک بیانیه تند و خصمانه علیه پنجاه و نه گل زده و فقط ده گل خورده ، علیه بدون باخت بودن، علیه تمام مناسبات تاکتیکی والورده، علیه خط هافبک بارسلونا نیست. نه هرگز. این فقط یک تحلیل است، یک تحلیل در مورد چرایی یک بازی بد. در مورد دلایل و دلایل و دلایل و خوب هرگز نباید عادت کنیم که به خودمان رو دست بزنیم. اگر چهار چهار دو در هفته های گذشته دلیل بردها بوده است، در مورد این بازی باید گفت چرایی یک بازی بد و چهار چهار دو و دلایل و دلایل و دلایل کاملا با هم ارتباط مستقیمی داشتند.
چرا ارتباط مستقیم بین بازی بد و چینش چهار چهار دو؟ یک تیم برای گل زدن سه گزینه پیش روی خود دارد. ضدحمله زدن. حمله سریع. حمله مستقیم. سه راهکار. سه روش پیشروی پوزیشنی. اما آنچه که در بازی با آلاوز شاهد بودیم این بود که بارسلونا به خاطر استفاده از چهار چهار دو، دو گزینه از این سه گزینه را از دست داد. ضدحمله زدن را از دست داد چون در چینش چهار چهار دو، دو بال میانی تیم که اینیستا و کوتینیو بودند وظایف دفاعی تعریف شده و زیادی دارند و خوب این مورد باعث می شود برخلاف چینش سه مهاجمه، تیم والورده برای ضدحمله زدن فقط دو بازیکن داشته باشد. مسی و سوارز.
شاید در نگاه اول پی به انتظار والورده برای استفاده از سرعت کوتینیو و وصل شدن سریع وی به ضدحمله تیم ببریم اما با توجه به اینکه آلاوز معمولا با تعداد زیادی بازیکن پشت توپ در حمله فعالیت می کرد و همچنین با سرعت انتقال از حمله به دفاع را به عنوان یکی از سرفصل های بازی برابر بارسلونا انجام می داد پس عملا دو بازیکن که معمولا به صورت کانال آشکار مسی به سوارز جلوه گر می شد نمی توانستند برابر این تراکم و سازمان دهی سریع موثر ظاهر شوند و خوب قضیه کوتینیو نیز با این شرایط مصداق همیشه دیر رسیدن بود.
دومین گزینه، دومین روش پیشروی که بارسلونا به علت چهار چهار دو از دست داد راهکار حمله سریع بود. حمله سریع یعنی زمانی که تیم شما سازمان دهی خود را دارد و تیم حریف نیز یک حمله ناموفق ترتیب داده و به حالت دفاعی برگشته و در وضعیت سازمان دهی متوسط رو به خوب است و شما در این حالت طبق چینش بازی تان درصدد هستید سریعا با پاس های طولی و رو به جلو به خلق موقعیت برسید. چهار دو دو دو، این چینش حمله ای زیر مجموعه چهار چهار دوی بارسلونا در وضعیت حمله سریع بود و بله دقیقا همین دو دو دوی (شش نفر) جلو باعث شکست مسئله بسیار مهم بازی رو به جلوی طولی به عنوان اصل اساسی حمله سریع شد. چرا؟
راکیتیچ و پائولینیو به عنوان دو هافبک مرکزی و انتقال دهنده توپ و حمله به زمین حریف بودند. آنها چه گزینه هایی برای بازی کردن داشتند؟ گزینه زیادی در کار نبود. فقط یک گزینه. پاس به جناحین برای بال کناری. چون آنها در دسترس بودند و بله چون مسی و سوارز به عنوان دو ایستگاه جلو با فاصله زیاد نسبت به آنها قرار داشتند و این یعنی غیرقابل دسترس. به همین دلیل که بازی به کناره ها برای ورود به زمین حریف می رفت حمله سریع شکست می خورد چون نفرات بارسا که یک مدافع کناری و یک بال کناری بودند برابر سه مدافع حریف در وضعیت دو به سه قرار می گرفتند خوب بازی ساکن و بازی رو به عقب و از دست رفتن حمله اول، از دست رفتن حمله سریع و حالا تیم باید بازی جهت حمله دوم را برابر سازمان دهی کامل و خوب آلاوز ترتیب می داد.
پس اینجا بارسلونا برای حمله کردن و خلق موقعیت و گل زدن دو راهکار را از دست داده بود ، اما هنوز برای تیم دو راهکار وجود داشت. راهکار اول حمله مستقیم بود. یعنی حمله ای که از عقب و از پاس دروازه بان شکل می گرفت و در آن تیم با توجه به یک خط عقب رفتن راکیتیچ و یک خط جلو رفتن کوتینیو به سه چهار سه تغییر پیدا می کرد. راهکاری که در آن بارسلونا از ایده های انضباط و چهار چهار دو والورده فاصله گرفته و به شکل سنتی اش برمی گشت. برگشت به حضور پرتعداد در زمین حریف. برگشت به مالکیت بالای توپ. برگشت به فشار زیاد و مداوم و برگشت به بازی مالکیت موقعیت محور.
اما خوب این راهکار که تا حدودی راهکاری سوخته و یا خوشبینانه تر قدیمی است. پس باید از ایده ای جدیدتر استفاده نمود. راهکار دوم. راهکاری که در آن وقتی تیم به حالت حمله براساس چهار چهار دو به پوزیشن دو چهار چهار تغییر چینش می داد چنان این دو خط چهار نفره جلو را در یک سوم هجومی به هم نزدیک و چسبیده می نمود که به محض از دست رفتن توپ، دوباره تیم با پرسینگ شدید توپگیری می کرد. قفل کردن فضا و توپگیری. خفه کردن محیط و توپگیری. توپگیری های پرتعداد در یک سوم هجومی. موج های پیاپی حمله. توپگیری و شوت دینیه در دقیقه شش و توپگیری و شوت کوتینیو در دقیقه بیست و هشت به عنوان دو حمله خطرناک نیمه اول و توپگیری و حرکت اینیستا و گلزنی سوارز روی گل اول تیم برآمده از این راهکار بودند.
شایدحالا باید گفت احسنت به چهار چهار دو! چه راهکار خوبی! اما نه کمی صبر کنید، این راهکار قضیه چاقوی دو لبه بود. قضیه کشتن و خودکشی. چگونه؟ به گل آلاوز نگاه کنید. به گل آلاوز دقت کنید و به موقعیت خطرناک دقیقه یازده و به موقعیت خطرناک دقیقه شصت و یک. هر سه موقعیت روی ضدحمله رقم خوردند. هر سه موقعیت در منطقه آزاد پشت منطقه فشار یک سوم تهاجمی بارسلونا، هر سه موقعیت پشت هشت ایستگاه حمله ای بارسلونا رقم خوردند. هر سه موقعیت به خاطر کمبود ایستگاه پوشش دهنده پرسینگ شدید یک سوم هجومی، هر سه موقعیت به خاطر عدم چینش گرگ و روباه در هافبک های میانی رقم خوردند.
چینش گرگ و روباه یعنی همان سخن معروف آریگو ساچی. "به ازای یک زیدان، یک ماکه له له". یعنی همان ترکیب معروف و نتیجه گیر فرگوسن در یونایتد و قرار دادن کریک و اسکولز در کنار هم. یعنی راکیتیچ و پائولینیو باعث هم پوشانی یکدیگر می شوند. یعنی خنثی کردن هم. یعنی یک سرویس دهنده ، یعنی یک توپگیر پشت حمله اردویی تیم، یعنی حضور بوسکتس در زمین.
در واقع اینجا عدم چینش صحیح توسط والورده باعث تیز شدن لبه خنثی چاقوی بازی تیم شد و بارسا به شدت از عدم ارتباط بین فشار و پوشش رنج می برد. شاید اگر با بارسای انریکه یا بارسای پپ روبرو بودیم و این عدم ارتباط را می دیدیم زیاد انگشت به دهان نمی شدیم، زیاد نقدی در کار نبود. اما اینجا پای بارسای والورده و تغییر تاکتیک های بنیادین و میل به برقراری تعادل فنی در میان است و خوب این مسئله توی ذوق می زند. اما تمام این توی ذوق زدن به خاطر نبودن یک توپگیر جهت تعادل سازی بین فشار و پوشش نبود، توی ذوق زدن اصلی به تبدیل چهار چهار دو به دو چهار چهار و برهم خوردن تعادل سازی بین تعداد نفرات جلوی توپ و هم عرض و عقب توپ برمی گشت.
و حالا بیاییم به عنوان کلام آخر یک سوال مطرح کنیم. سوال در مورد جایگاه تاکتیکی اینیستا به عنوان اتصال دهنده سمت چپ تیم. به عنوان بال سمت چپ تیم. سوال این است: آیا اینیستا برابر تیم های بزرگ، برابر رئال مادرید، بایرن مونیخ، چلسی یا منچستریونایتد نیز می تواند به مانند گل اول بارسلونا مجموعه ای از مدافعان حرفه ای و درجه یک را دریبل بزند و پاس گل بدهد؟ رک و پوست کنده باید گفت خیر و صریح و قاطع باید گفت پست بال در چینش چهار چهار دو یعنی کاهش توانایی وی و دقیقا همین امر در مورد حضور کوتینیو در بال دیگر تیم نیز مصداق دارد.
یک نفر از آنها به خاطر سرعت و تکنیک و قدرت شوتزنی اش باید در فضاهای بین خطوط حریف در جلو و متمایل به مرکز و نزدیک به باکس بازی کند و یک نفر از آنها باید به خاطر توانایی اش در ارسال پاس های نمره چهار و پنج از مرکز فشار سازمان های دفاعی حریفان در کناره ها فاصله گرفته و به سمت مرکز و ابتدای ساختار دفاعی تیم مقابل تغییر جایگاه بدهد و مسئله مهم حفظ و ایجاد فشار از عقب را با توانایی اش در بازی مالکانه برای تیم پیاده نماید. راهکاری که علاوه بر بهره وری صحیح از اینیستا باعث می شود دیگر نیازی نباشد مسی بارها و بارها از باکس فاصله بگیرد و برای تزریق خلاقیت به حمله و ترکیب سازی از عقب به مرکز زمین بیاید. اینیستا به خوبی می تواند این وظیفه تزریق خلاقیت و ترکیب سازی از عقب را انجام دهد.