اختصاصی طرفداری – سخت است، تشخیص شخصیت آقای گل سابق لیگ برتر را میگویم. آسان است، تشخیصِ نداشتن ثبات عاطفی و شخصیتی مهدی طارمی حتی برای یک خردسال!
از مهاجم امیدبخش و خوش آتیه روزهای گذشته صحبت میکنیم. همان که با ته لهجه شیرین بوشهری و آن مدل مو و لباس ساده و بی آلایش خود، دل هواداران را روزگاری برده و با پیراهن 17 پرسپولیس، ظهور فرشاد پیوس و آقای گلی دیگری را برای سرخ ها نوید میداد.
همان بازیکن دوست داشتنی که یک روز با سر بریدن سعودی ها، به تلافی حرکت زشت بازیکنان النصر در دیدار رفت، یک ورزشگاه مملو از تماشاگر را با پنالتی چیپ خود منفجر ساخت. همان جوان محبوبی که با اهدای جایزه خود به مجتبی محرمی، به سقف دوست داشته شدن دست یافته بود. رد پیشنهاد وسوسه انگیز القادسیه، کارنامه طارمی جوان برای سال دوم را کامل میکرد ولی کیست که نداند در گذر زمان، رفتار ها تغییر پذیرند.مهاجم زهردار و دوست داشتنی، خیلی زود با به اعتصاب کشاندن اردوی پرسپولیس، به قول خودش بزرگ تیم شد! بزرگی که درون زمین، پاس میداد تا مسلمان استقلال را چهارتایی بکند و در بیرون زمین، روز به روز رنگ پایتخت به خود میگرفت.
با پایان لیگ پانزدهم، کسی چشم انتظار تمدید قراردادش نبود، ولی وقتی پیشنهادات اروپایی را چون دختری زیباروی در انتظار خواستگاری دلنشین تر پشت سر میانداخت، بر آمال و آرزوی هواداران جهت ماندن و تحقق رویای قهرمانی پس از 9 سال اضافه میکرد.
وقتی تصویرش در کنار درب ورودی باشگاه منتشر شد، همه کار را تمام شده دانستند و بر برگه حضور آقای گل برای فصلی دیگر در پرسپولیس، مهر تایید زدند. همان تصویر، همان رویا، همان آرزو، با مشاهده تصویر خندانش در کنار رامین رضاییان در ترکیه، چون پتکی بر سر هواداران عاشق و دلباخته کوبیده شد.
خوش بین یا بدبین، در مخیله هیچ یک از اهالی فوتبال نمیگنجید که خیلی زود و تنها پس از چند روز، به دلیل آنچه که بعدا عشق به پرسپولیس و عشق به هوادار نامیده میشد، طارمی بار دیگر در ورزشگاه شهید کاظمی رویت شود و برایش تونل گذاشته شود. بازگشتی که خیریتش در قهرمانی و روزهای خوب پرسپولیس بود ولی وظیفه آقای گل هرچه از فصل میگذشت، از گذاشتن فشار بر روی دفاع رقیب و گلزنی، به گذاشتن مته بر روی اعصاب هوادار و گلنزنی میگرایید.
تلخی ها و شیرینی ها. از آن ضربه سر خارج از چارچوب در دربی و پنالتی هدر رفته مقابل الریان و لخویا تا هت تریک مقابل الوحده و تمام آن گل های سه امتیازی در لیگ و آسیا. آقای گل یاد گرفته بود دو روی سکه بودن را. یاد گرفته بود هم زجر دهد هم شادی!
آن روز ها کام هواداران خوش بود. چه مهدی طغیانگر چه مهدی بشارت دهنده پیروزی. هواداری که با باشگاه سفید میبندد، یاد گرفته بود در هر شرایطی تنها مهاجم تیمش را تشویق کند و چشم بر بداخلاقی ها بربندد. همه این ها ارزشش را برای بازیکنی که به عشق پیراهن و هوادار بازگشته، دارد. اما امان از رقیب عشقی!امان از آن ساعتی که عشق به پرسپولیس و هوادار، جایش را به عشق به حاجی و آن اسکناس های تا نخورده اش بدهد. آن ساعت است که هوادار متوجه میشود که باخته و قافیه را بد باخته است. متوجه میشود که مسیر اشتباهی را گرفته و گلچین روزگار، آن مهدی خوش قلب سال اول را تغییر داده. امان از روزی که پرده بیفتد و حقایق برملا شود.
عالیجناب طارمی به راحتی چشم بر محروم کردن تیم محبوبش می بندد و اصرار به تمدید از سوی مسئولین را به خوب نبودن ادامه کار در پرسپولیس میداند. این یک جمله را با او موافقیم. یک حرف راست هم حالا از زبان او بیرون آمده. بله، ادامه دادنت با پرسپولیس، خوب نبود! قطعا خوب نبود!
مکتب پرسپولیس، مکتب عشق است. پرسپولیس، عاشق میخواهد آقای طارمی. البته که هر بازیکنی دوست دارد در کشور اروپایی قطر به فوتبالش ادامه دهد و چه بهتر این منت را بر سر هوادار بگذاری و خیریت را برای پرسپولیس تمام کنی! خیریت همین است، دوری و دوستی!
هذا فراق بیننا و بینک. لزومی ندارد که آخر همه قصه ها، آخر شاهنامه همیشه خوش باشد. این انتهای قصه تو و پرسپولیس است. هواداران پشت سرت آبی نمی ریزند، کسی اینجا منتظر تو نخواهد ماند آقای مهاجم!