قاب اول: دهه هفتاد میلادی پیش دوره موسیقی راک، سیگار برگ و سینمای کاپولا و البته دوران حکمرانی فوتبال آلمان است. دوران فتح یورو و جام جهانی در المپیک اشتادیون مونیخ، دوران فتح سه جام باشگاههای اروپا به دست یاران بکن باوئر و مولر و مایر و دوران طلایی گلادباخ و فتح جام یوفا. یوپ هاینکس مهاجم تیم ملی آلمان در این عصر است، مهاجمی ترکهای، سریع و خوش قریحه شاید قابل قیاس با توماس مولر، مهاجمی که اگر در هر عصری از فوتبال آلمان بازی می کرد، مهاجم اول آلمان بود به جز دههی هفتاد، دهه افسانه سازیهای گرد مولر.... هاینکس کمتر از مولر دیده می شد همانطور که تیمش –گلادباخ- کمتر از بایرن دیده می شد اما او راه خود را یافت، با گلادباخ در اروپا افتخار آفرینی کرد و با موهای بلند شانه کرده به مانند تمام اسطوره های دهه هفتاد در دل عاشقان فوتبال آلمان جای خود را یافت.
قاب دوم: سال 2009، بایرن کلینزی پس از شکست با 4 گل برابر زنیت از جام یوفا حذف می شود حالا چهار بازی تا پایان فصل مانده و بایرن حتی در گرفتن سهمیه لیگ قهرمانان به دردسر افتاده. یوپ هاینکس پس از بیش از بیست سال به مونیخ باز می گردد و بی توجه به نام بازیکنان و رتبه تیم در جدول با 4 برد و یک مساوی در پایان فصل تیم را به لیگ قهرمانان رساند تا فن خال در فصل جدید بایرن مونیخ را در لیگ قهرمانان تحویل بگیرد.
قاب سوم: یوپ از جولای 2011 بعد از هدایت لورکوزن به بایرن بازگشت. او گام به گام تیم خود را می سازد. اولویت او درخشش بایرن به عنوان نماینده اول فوتبال آلمان در اروپاست، هاینکس شالوده تیم را با ستارگان ژرمن طرحریزی می کند، نویر به مونیخ آمده، لام و شواینی کاپیتان های تیم هستند، مولر تک خال خط حمله است و تونی کروس و بواتنگ پیچ و مهرههای ترکیب اصلی یوپ هاینکس به شمار می روند، یوپ آنقدر در کار خود خبره است که می داند چطور آلابا، روبن، ریبری و مانژوکیچ را در کنار ستارگان ملی پوش خود به کار گیرد . بایرن در نیمه نهایی مادرید را با رونالدو و کاکا حذف می کند و به فینال آلیانتس آره نا می رسد. رویای بازی در خانه تحقق یافته، اما دی متئو زیر میز بازی می زند بعد از ده دقیقه از شروع فینال مونیخ مشخص می شود که چلسی دی متئو به مانند بازی نیمه نهایی برابر بارسا برای فوتبال بازی کردن به زمین نیامده، مردان چلسی حتی وقتی بایرن عقب می رود جلو نمی ایند، بازی را چلسی در ضربات پنالتی می برد و تمام هواداران بایرن بر زمین و زمان و پنالتی از دست رفته روبن در وقت های اضافه و بازی ضد فوتبال دی متئو لعنت می فرستند، اما یوپ با همه فرق دارد، او از همه بزرگتر است. یوپ نه بازی چلسی را توجیه شکست می داند و نه پنالتی روبن را، او اشکال را پیدا کرده و راهکار او در ماه ژوئن مشخص می شود، بایرن در بازار مکاره نقل و انتقالات خاوی مارتینز را از بیلبائو با سی میلیون یورو می خرد، منتقدین بی توجه به ناکارامدی های گوستاوو در فینال مونیخ، یوپ را ولخرج می دانند، اما نتیجه خیلی زود با شروع فصل بعد مشخص می شود.
قاب چهارم: حالا فصل آخر قرارداد یوپ هاینکس با بایرن مونیخ است. در ژانویه خبر ورود پپ از فصل بعد همه را شوکه می کند. انگار تردیدها برای موفق نشدن یوپ زیاد است اما او راه خود را می پیماید، وقتی در هر دو بازی رفت و برگشت در یک چهارم به یووه دو گل می زند، بی آنکه گلی دریافت کند همه لب به تحسین از خط هافبک منسجم او می گشایند، گام بعدی برابر بارسای مسی است. بایرن یوپ آنقدر ساده در مجموع دو بازی هفت گل به بارسا می زند که گویی از سیاره دیگری آمده است. ژورنالیست ها برای فینال 2013 ومبلی به دنبال عکسی می گردند تا تک ستاره و سوپر استار بایرن را بیابند، اما مگر می توان تفاوتی بین یک سوپر سیو نویر، یک تکل جانانه کاپیتان لام، یک استارت زیبا از آلابا، یک بلاک حرفه ای از مارتینز یافت، مگر فرقی میان یک شوت سهمگین از شواینی، یک جاگیری ساده اما کارساز از مولر، یک شوت پای چپ از روبن، یک دریبل کنارگذر سریع از ریبری و یک ضربه سر دقیق به قعر دروازه از مانژو وجود دارد؟ راز سادگی بایرن یوپ ذره ذره ساخته شدن، رشد کردن بازیکنان در کنار هم و با هم و رسیدن به نوک قله بدون توجه به رنگ و لعاب های رسانه ای است. حالا یوپ هاینکس فاتح سه گانه است و مگر می شود شادی های او در کنار شواینی را در جشن های ماه آوریل و می و اشک های تلخ او در روز وداع و آخرین کنفرانس خبری را دید و عاشق او نبود؟
قاب پنجم: بایرن با پپ بیرحمانه رقبا را می برد و رکودهای جدید و عجیب برجا می گذارد، اما انگار یک جای کار می لنگد، بعد از کسب سوپرکاپ مقابل چلسی اتفاقاتی در آلیانتس آره می افتد که هواداران بایرن آن را دوست ندارند. بردن، بردن و بردن نتیجه حضور پپ در مونیخ است اما هواداران بایرن این تیم را فقط چون برنده می شود دوست ندارند، آنها در سال 2008 با تیمشان به قعر جام یوفا صعود کرده اند، در طول یک دهه قبل هیچ گاه رنگ نیمه نهایی لیگ قهرمانان را ندیده اند و بازیکنانی چون گورلیتز و اوتل و بره نو را در تیمشان دیده اند، هواداران بایرن عاشق فوتبال آلمان اند و برای شان موفقیت تیم ملی مهم تر از باشگاه شان است.... آنها انتقال کاپیتان لام از پست دفاع راست به هافبک دفاعی را بر نمی تابند، آنها حضور آلونسو و تیاگو و وداع با شواینی و کروس را دردی می دانند که هیچگاه التیام نمی یابد و کدام فاجعه بزرگتر ازخداحافظی قهرگونه دکتر وولفهارت؟ مردی به بزرگی تمام نیمکت های فوتبال آلمان در نیم قرن اخیر؟
بعد از سه فصل حضور پپ در بایرن، سه بوندسلیگا و دو جام حذفی و سه حذف در نیمه نهایی لیگ قهرمانان برابر مادرید و بارسا و اتلتیکو پپ جای خود را به کارلتو می دهد. پیرمرد ایتالیایی در ابتدا برای هواداران نوید پیرمردهایی چون یوپ و هیتسفیلد را می دهد اما فقط یک فصل کافی است تا هوارادان بایرن متوجه شوند کارلتو سفره پهن و آماده و سودآور بایرن را محملی برای تکمیل رزومه اش در پنج لیگ معتبر دانسته است. دریافت سه گل از پاریس در ابتدای فصل جای شکی برای مدیران بایرن نمی گذارد. بایرن همکاری با کارلتو را پایان می دهد و یوپ بازمی گردد. یوپ هاینکس در سن 72 سالگی به مونیخ بازمی گردد و این بازگشت را پاسخ به ندای قلبش می داند.
حالا همه به خوبی درک کرده اند که بایرن باشگاهی نیست که با مربیانی بزرگ اما بیگانه با روح باشگاه نتیجه بگیرد، پپ و کارلتو مربیانی بزرگ بودند اما وقتی بایرن پیروز می شد، خوشحال می شدند چون بردی دیگر و رکوردی جدید را به رزومه مربیگری بین المللی خود اضافه کرده اند، با ستاره هایی بین المللی و جدید در مونیخ کار کرده اند و لیگی دیگر را در کارنامه افتخارات شخصی خود فتح کرده اند، اما داستان یوپ با بایرن متفاوت است. یوپ از برد بایرن شادمان می شود چون بایرن مونیخ پبروز شده دقیقا همان دلیلی که یک عاشق بایرن مونیخ را شادمان می کند، شادمانی یوپ از قهرمانی بایرن به خاطر نمایش عظمت فوتبال آلمان به اروپاست و او از همکاری با یک ستاره در مونیخ شادمان می شود چون او قرار است در باشگاه بایرن مونیخ و برای فوتبال آلمان افتخارآفرینی کند.
قاب ششم: پپ گواردیولا و ژوزه مورینیو پیش قراولان سبک های مربیگری در عصر حاضر فوتبال هستند و هوادارن فوتبال تاکتیک محور یا به فوتبال کنش گرا و مالکانه ی پپ میل دارند یا به فوتبال واکنشی و جنگنده مورینیو، اما داستان پپ در مونیخ متفاوت بود، اصرار پپ به پاس و پاس و پاس کوتاه بدون توجه به انعطاف پذیری بایرن در بازی با پاسهای بلند لا اقل به عنوان پلن بی باعث شد تا پپ بدون ژاوی و اینیستا قصد در ارائه فوتبالی در بایرن داشته باشد که محصول لاماسیا بود، آنچه که اکنون آنرا در سیتی اصلاح کرده و در بن بست ها با شیفت کردن از بازی با پاس های تک ضرب کوتاه به بازی با پاس های بلند فوتبالی تکامل یافته را ارائه می کند. اما برای یوپ گل زدن آن قدرها هم مشکل نیست. فوتبال تیم یوپ هاینکس به اندازه تیم پپ مبتنی بر پاسهای کوتاه و مالکیت بالای توپ است اما یوپ به سادگی می تواند تیمش را از دام دفاع زنجیره ای و چند لایه خلاص کند. تیم یوپ به سادگی گل می زند. هفت گل بایرن به بارسلونا را بنگرید. یوپ هاینکس پیرمردی 72 ساله است اما به راحتی یک مربی جوان می تواند منعطف بازی کند و درگیر سبکی خاص نباشد. آنچه در این عصر می توان در سر الکس فرگوسن یافت.
قاب آخر: برخی عاشق یوپ هاینکس شده اند چون او عضوی از فوتبال رویایی دهه هفتاد فوتبال آلمان است، برخی او را دوست دارند چون زمانی که بایرن به او پیشنهاد می دهد به ترکیب تیم و جایگاه آن در جدول نمی نگرد و بلافاصله پیشنهاد را می پذیرد تا بتواند تیم محبوبش را پیروز میدان کند؛ بعضی ها بعد از تماشای روند بازسازی پازل گونه بایرن توسط یوپ عاشق او شده اند، بعضی یوپ را در سه گانهی 2013 خلاصه میکنند، برای عدهای یوپ منجی بایرن در میان مربیان پرمدعای بینالمللی است و برخی او را مردی با تاکتیک هایی پیچیده که با آن گل های سادهای می زند، میدانند. یوپ هاینکس همه اینها است، اما دلیلی سادهتر از همه اینها برای دوست داشتن یوپ هاینکس وجود دارد: یوپ هاینکس با آن صورت مانند لامپ برافروختهاش، معشوقه هواداران بایرن است، چون خود او عاشقترین هوادار بایرن مونیخ است.
یادداشت ارسالی حمید شهریاری برای طرفداری