طرفداری- در اوایل ماه می میلادی سال 1979، میلان موفق شد در یک بازی آسان برای دهمین بار قهرمان رقابت های سری آ شود. یک تساوی 0-0 معمولی کافی بود تا تیم نیلس لیدهولم بتواند جلوتر از پروجا برای دهمین بار در قهرمان شود و بتواند یک ستاره طلایی از فصل بعد بر روی پیراهنش به مناسبت 10 قهرمانی حک کند.
در آن روز همانطور که جانی ریورا و هم تیمی هایش در اطراف ورزشگاه سن سیرو به شادی مشغول بودند؛ تمام فکر آن ها به سمت نرئو روکو بود. مردی که برای رسیدن به این قهرمانی دهم تلاش زیادی کرده بود اما 4 ماه پیش از قهرمانی از دنیا رفت. در تاریخ فوتبال میلان و ایتالیا کمتر افرادی بوده اند که بتوانند چنان تاثیرگذاری داشته باشند که آن ها را با لقب El Paròn صدا بزند، به معنای استاد. روکو در آن سال ها نه تنها موفق شده بود دو قهرمانی اروپا برای میلان بدست بیاورد، بلکه یک نقش محوری در معرفی و شناساندن کاتاناچیو به فوتبال داشت، سیستم دفاعیای که یکی از اصلی ترین زمینه های درخشش سال های خوب فوتبال ایتالیا شد.
تیم من کاتاناچیو بازی می کند و دیگر تیم ها فقط یک فوتبال محطاتانه ارائه می دهند.
این یکی از پاسخ های روکو زمانی بود که از او در مورد فلسفه فوتبالش پرسیدند. او در سال 1912 در شهر تریسته در ایتالیا متولد شد و همیشه احساسی خاص به شهر محل تولدش داشت به طوری که همیشه با لهجه محلی صحبت می کرد. تیکه های تند و سریع روکو و رفتای مربوط به شهرش در دو دهه حضور او در فوتبال ایتالیا همیشه مشهور بود.
با یک پیچیدگی عجیب و غریبی می توان فهمید یکی از مشهورترین نام های خانوادگی در فوتبال ایتالیا حاصل یک اشتباه بود. در سال 1925، فامیلی اصلی خانواده "روک" در پی یک سری اتفاقات دور دوره فاشیسم آن زمان ایتالیا تغییر کرد و به روکو تبدیل شد چرا که شهروندانی با نام خانوادگی کاملا ایتالیایی می توانستند تنها در مشاغل خاص استخدام شوند. روک در اصل برای ایتالیایی شدن باید به روکی تغییر می کرد اما به دلیل اشتباه شورای محلی به روکو تبدیل شد.

پس از یک دهه بازی در تیم شهرش تریستن و سپس ناپولی و بعد پادوا، روکو کسی که موفق شده بود یک جام برای ایتالیا ببرد به خانه برگشت تا مربیگری و نشستن روی نیمکت را از شهر محل تولدش شروع کند. با حضور استاد از ابتدا در تریستن، این تیم موفق شد در فصل 1948 پس از تورینتو به رتبه دوم دست یابد و در دو فصل بعد نیز رتبه هشتم را برای خود کرد.
جدایی او از این تیم خیلی راحت نبود و او با دردسر زیاد از این تیم جدا شد و به ترویسو رفت و مشخص شد دانه هایی که او پیش از این کاشته بود حالا در حال جواب دادن است. اگرچه تورینو و دیگر تیم های بزرگ آن زمان فوتبال ایتالیا از سیستم بازی WM که توسط آرسنال و مربی اش هربرت چاپمن معرفی شده بود پیروی می کردند، روکو راه جیپو ویانی را در پیش گرفت، کسی که اعتقاد به استفاده از یک لیبرو در پشت سه دفاع آخر تیمش داشت.
با این سبک بازی ویانی موفق شد در سال 1974 تیم سالرنیتانا را به قهرمانی سری بی برساند ولی به سرعت متوجه شد که تاکتیک تیم های رقیب می تواند برای تیم های کوچپ بسیار دردسر ساز باشد. البته باید این را گفت که تاکتیک دفاعی روکو از کمبود راه و روش بازی نبود بلکه او عقیده داشت که اینگونه تیمش بهترین قدرت را در بازی می تواند داشته باشد. یک بار دقایقی قبل از این که بازی شروع شود یک خبرنگار خطاب به روکو گفت که احتمالا تیم بهتر برنده می شود. جواب روکو همانند همیشه ساده و مستقیم بود:
امیدوارم نه!
روکو همیشه فلسفه فوتبالش را با نامه فوتبال " نان و سوسیس " معرفی می کرد. موضوعی که در دهه های 80 و 90 توسط مربی وقت تورینو امیلیانو موندونیکو بازنویسی شد تا هر چه ساده تر روش های این سبک بازی مشخص شود.
او همیشه همانند یک نابغه و با واقع بینی کامل مربیگری می کرد.
این حرف جیانی برراست کسی که یکی از نمادهای فوتبال ایتالیاست و همیشه رابطه خاصی با روکو داشت.
در حالی که مربیان ایتالیایی به سادگی دنبال این هستند که به سبک های فوتبال در انگلیس تکیه کنند، روکو راه و روش خود را کامل می کند و به دنبال نو آوری است.

در پی یک طلسم نسبتا بی وفقه در ترویسو، روکو بار دیگر به تریستینا بازگشت اما اختلاف نظر همیشگی او با هیئت مدیره این باشگاه باعث شد تا تنها بعد از یک سال بار دیگر از این تیم جدا شود و هدایت پادوا را بر عهده بگیرد. در آن زمان در شرایطی که این تیم در جنگ برای عدم سقوط به سری بی بود، روکو موفق شد به عنوان اولین دستاورد آن را در سری آ نگه دارد. پادورا در آن زمان از تیم های ثروتمند فوتبال ایتالیا نبود ولی موفق شد به عنوان یکی از بازیکنان خوب در آن سال ها کرت همرین از یوونتوس را به خدمت بگیرد. ورزشگاه آن ها یعنی Appiani Stadium به آوردگاهی سخت برای تیم های حریف حتی یوونتوس بزرگ با ستاره هایش مانند عمر سیووری تبدیل شد. شایان ذکر است در آن سال کمبود استعداد در پاوودا با اشتیاق بیش از حد شان در بازی جبران می شد که کاملا با سبک روکو منطبق بود. آنچه امروز در فوتبال یک انگیزه اصلی برای تیم های کوچک تر معرفی می شود.
با این حال محدودیت های مالی که در آن زمان پادوا داشت به این تیم اجازه نداد تا به رتبه ای بهتر از سوم دست پیدا کند ولی روکو پله به پله راه پیشرفت را ادامه می داد و همین باعث شد تا میلان بزرگ در سال 1961 به سراغ استاد بیاید و به او پیشنهاد بدهد، پیشنهادی که برای روکو به دوبار فکر کردن هم احتیاج نبود و آن را پذیرفت.
شهرت او در فوتبال دفاعی به پیش از حضور در سن سیرو برمی گردد و به همین دلیل وی در اولین فصل حضورش در این تیم کار سبکی را در پیش گرفت و موفق شد با زدن 83 گل در 34 بازی در اولین فصل حضور روی نیمکت میلان این تیم را قهرمان ایتالیا کند. روکو پس از تنها 12 بازی در لیگ، همانطور که همیشه در زمین و خارج زمین ظالم بود تصمیم گرفت تا جیمی گریوز را به بریتانیا برگرداند، جایی که او در تاتنهام تبدیل به یک اسطوره شد. استاد خیلی وقت برای انتخاب جایگزین تلف نکرد و خیلی زود دینو سانی را از بوکا جونیورز به میلان آورد، کسی که به عنوان یک مدل راهی میلان شد.
با رسیدن این بازیکن برزیلی، تیم روکو کم کم در حال شکل گرفتن بود و در همین راه موفق شد یک افتخار کسب کند و به عنوان اولین تیم ایتالیایی در سال 1963 با شکست بنفیکا در ومبلی قهرمان اروپا شد. در آن دیدار پس از آن که در ومبلی اوزه بیو موفق شد بنفیکا را پیش بیندازد، در نیمه دوم خوزه آلتافینی باز هم درخشید و با دو گلی که زد هم آقای گل تورنمنت شد و هم موفق شد تیمش را به اولین مقام قهرمانی در اروپا برساند تا اوج شروع کار میلان با اولین فصل روکو همراه شود. فصلی که این مربی در پایان آن از میلان جدا شد تا راهی تورینو شود.
در 4 فصل حضور روکو در تورینو، روکو موفق نشد این تیم را قهرمان اروپا کند تا در ابتدای سال 1973استاد بار دیکر به میلان برگردد. او در این فصل دومین اسکودتوی خود را بدست آورد و در جام حذفی ایتالیا و جام یوفا قهرمان شد تا بتواند با هلنیو هررا افسانه ای رقابت کند.

همانند روکو، هررا هم یک فصل از قهرمانی میلان در ومبلی موفق شد اینتر را در اروپا قهرمان کند و می توانست ادعا کند که کاتاناچیو را ابداع کرده است. البته این تنها جایی بود که شباهت آن ها شروع می شد و به اتمام می رسید. هررا یک انسان باکلاس و مغرور بود و این در حالی بود که روکو فروتن تر بود و در صحبت کردن هم همیشه رک بود.
این احمقانه است که او را "جادوگر" می نامند. این ها فقط چیزهایی است که احمق ها (خبرنگاران) در مورد آن می نویسند.
فصل بعد با الهام از هررا؛ روکو موفق شد یک گام بزرگی دیگر در تاریخ میلان بردارد و برای دومین بار به همراه روسونری به فینال اروپا برسد. او این کار را با شکست سلتیک و یونایتد انجام داد تا در فینال برابر آژاکس قرار بگیرد. این دیدار برخود دو فلسفه در فوتبال بود. کاتاناچیوی ایتالیایی برابر توتال فوتبال هلندی. روکو در آن بازی تصمیم به تغییر سیستم گرفت تا بتواند کرایوف بزرگ را مهار کند و و قدرت خودشان را به آن ها نشان دهند. سخنان وی در رختکن بسیار جالب بوده است:
هرچیزی که در زمین حرکت می کرد را بزنید جز توپ. هافبک های آن ها را از رختکن تا توالت هم ول نکنید.
آژِاکس در آن مسابقه حرفی برای گفتن نذاشت و با هت تریک پیرینیو و تک گل آنخلو سورمانی، میلان با نتیجه 4-1 موفق شد هلندی ها را شکست دهد تا تاجی دیگر به افتخارات این تیم اضافه شود.
در 4 فصل بعدی روکو موفق شد یک جام در جام دیگر به همراه کوپا ایتالیا را بدست آورد. در همان سال پیشنهاد فدریکو فلینی کارگردان معروف ایتالیایی را برای بازی در فیلم آمارکورد را رد کرد فیلمی که در نهایت موفق به کسب اسکار شد. روکو احتیاجی به تصویر نداشت، چون هر روز زندگی اش یک بازیگر بود. هر بار از او در مورد تاکتیکش می پرسیدند به شوخی چنین جواب می داد:
همسرم خانم روکو تصمیم گرفته است نه من.
پس از گذراندن یک فصل در فیورنتینا، او برای آخرین بار در سال 77 به سن سیرو بازگشت به عنوان مدیر فنی در کنار نیلس لیدهولم فعالیت کرد. دو سال پس از آن بود که دیگر زندگی برای او سخت شد و در محل زادگاهش روزهای آخر را می گذراند.
او یک انسان از زندگی بزرگ تر بود و هیچ وقت دوست نداشت که خودش را ترسو و نگران نشان دهد و نداد. زمانی که او حتی روی تخت بیمارستان خوابیده بود هم همانند یک مرد فوتبالی برخورد کرد و از فرزندش تیتو که کنارش بود در مورد زمان باقی مانده اش اینگونه پرسید:
Dame el tempo, Tito?
چقدر زمان باقی مانده است تیتو؟
استاد تا آخر زندگی اش هم با فوتبال زندگی کرد.
نوشته دن کنشن در سایت thegentlemanultra.com