هشتم آذر در شهر ملبورن قرار بود استرالیا به عنوان سی و دومین تیم صعود کننده به جام جهانی ۱۹۹۸فرانسه انتخاب بشه.
البته دور از انتظار هم نبود.
وقتی خاطرات تلخی که از ریاض و دوحه و کووالالامپور در راه مقدماتی در بازی های قبلی را تجربه کرده بودیم،زیاد هم باختن و حذف نهایی در ملبورن برای ما سخت و غیر قابل تحمل نبود.
وقتی در خانه و با وجود تماشاگران پرشور و حرارت آزادی هم نتیجه ی بهتر از تساوی یک گله نصیب ما نشده بود،بهانه ها برای ناامیدی کاملا منطقی بنظر میرسید.
پایان نیمه اول در جهنم ملبورن،هیچ چیزی را تغییر نداد.
هری کیول در تونل به کریم باقری گفت باید بفکر ۴ سال آینده باشید و گویا اصلا بی راه نمیگفت
.
.
.
.
اما همیشه جای یک اما در تمامی قصه های یک طرفه وجود داره.
پای یک استثناء و یک <ولی> قابل تامل.
ایرانی ها معتقدند که پاییز زیباترین و عاشقانه ترین فصل ساله
همون فصلی که به غافلگیری های بزرگ معروفه
همون تغییر رنگ و آب طبیعت و سرد شدن های ناگهانی هوا.
مردان سرزمین پارس با این اعتقاد ملبورن را هم عاشقانه غافلگیر کردند.
اونها طوری همه چیز را تغییر دادند که رقیب همانند سرمای غیر قابل پیش بینی پاییز،یخ زدن.
و همانند باران هایی که در پاییز انتظارش را میکشیم،به شکلی قصه عاشقانه_حماسی ملبورن را نگاشتند که تا ابد میتوان برای این ۹۰ دقیقه شگفت انگیز،رمان های بلند و جذاب نوشت.
شاید رمز عاشقانه های فوتبالی ما ایرانی ها هم ریشه در همین اتفاق ظهر پاییزی داره که انگار تا ابد در قلب ما ماندگارست.
از یک جایی به بعد دیگه میدونی میخواد چه اتفاقی بیوفته.
ما در هشتم آذر ماه سال ۷۶ سن و سال زیادی نداشتیم.
اما مصاحبه گزارشگر باتجربه انگلیسی را که در مورد گل حماسی آگوئرو در قهرمانی منچستر سیتی در فصل ۲۰۱۲ را که شنیدیم،فهمیدیم که چقدر فوتبال را میفهمیدیم.
مارتین تایلر دوست داشتنی درباره اون گل و اون صحنه میگفت با توجه به تجربه که طی سالها گزارشگری داشتم،میدونستم که اون توپ گل میشه و خودمو برای فریاد هنگام گل آماده کردم.
آره ما بچه بودیم و تجربه مارتین رو نداشتیم ولی میدونستیم که اون توپ تک به تک خداداد گل میشه و بخاطر همین از لحظه ی که علی دایی چرخید و پاس داد،تا رسیدن توپ به تور دروازه،زمین سنگینی وزن تمام ایرانی ها در سراسر دنیا را روی خودش حس نکرد.
آخه ما در آسمانها بودیم و فکر میکردیم آخر جام جهانی همینجاست.
همونجایی که با گذشت ۱۹ سال همچنان از خاطراتش میگیم و از هم میپرسیم؛
راستی ..... .......
تو اون روز کجا بودی؟؟