طرفداری- وقتی صحبت از فوتبال روسیه در سطح اروپا می شود، بی اختیار نام رومن آرکادیویچ آبراموویچ به ذهنمان می آید. از زمان خرید اکثریت سهام چلسی در سال 2003، آبی های لندن، همواره در مسیر تبدیل شدن به یکی از غول های بزرگ اروپا گام برداشته اند. این میلیاردر روس با اینکه هیچوقت در عرصه داخلی چهره ای اصلی نبوده، اما به خوبی توانسته کشورش را در سطح فوتبال اروپا، نمایندگی کند.
با این حال با توجه به اینکه آبراموویچ به عنوان رئیس باشگاه، فردی موفق و شناخته شده است، کمتر کسی در مورد زندگی شخصی اش و کارهایی که انجام می دهد، اطلاع زیادی دارد. البته شاید یکی از دلایل هم این باشد که به ندرت با خبرنگاران صحبت می کند. در جریان پرونده سال 2012 که علیه بوریس بریزفسکی، شریک تجاری سابقش، شکایت کرده بود به خبرنگاران گفت: " هیچوقت اظهارنظری علنی انجام ندادم. حداقل سعی کردم که با موضوع را علنی نکنم. می دانم که زیاد بلد نیستم. خیلی زود مضطرب می شوم. خیلی زود یادم می رود که چه بگویم. نمی توانم منطق و افکارم را به خبرنگاران منتقل کنم. بنابراین دریافتم باید خودم را از این موضوعات دور نگه دارم."
به گذشته بر می گردیم. خیلی پیشتر از اینکه آرکادیویچِ جوان، به یکی از ثروتمندترین مردان کره خاکی تبدیل شود. رومن در 18 ماهگی، مادرش را از دست داد. او به علت سقط جنین خطرناک، نتوانست طاقت بیاورد. 18 ماه بعد، پدرِ رومن سر ساختمان کشته شد. او بدون پدر و مادر و در دستان عمویش بزرگ شد. در شهر مسکو به مدرسه رفت و تا اتمام دانشگاه، در این شهر حضور داشت. اکثر گزارشات از معمولی بودن رومن در دروس حکایت داشتند.
هیچوقت تاکیدی بر این موضوع نداشتم که دانش آموز خوبی هستم.
با تمام این حرف ها، آبراموویچ دو ویژگی مهم داشت که تضمینی برای موفقیتش بودند؛ نوآوری و داشتن روحیه کارآفرینی. با وجود سختی های زیاد برای ثروتمند شدن در اتحاد جماهیر شوروی، او تلاشش را کرد. ابتدا از فروش اردک های پلاستیکی، کارش را آغاز و بعدها با دو هزار دلاری که به عنوان کادوی عروسی، از طرف پدر و مادر اولگا، همسر اولش، به دستش رسید، شروع به خرید و فروش اقلام گرانقیمتی چون اسپری خوش بو کننده و عطر کرد.
قوانین پرسترویکا- یک سری از اصلاحات اقتصادی که در ژوئن ۱۹۸۷ توسط رهبر وقت شوروی، میخائیل گورباچف، معرفی و وضع شد-راه را برای خصوصی سازی باز کرد. آبراموویچ، فرصتی که مدت ها به دنبال بود را به دست آورد و حال می توانست تمام مشاغلش را با اخذ مجوز، قانونی کند. با شروع سرمایه گذاری بر روی محصولات مختلف، ثروت او هم روز به روز بیشتر شد.
قبل از پیوستن به جرگه الیگارشی ها، ملاقات با برزوفسکی در سال 1955، نقطه عطفی در زندگی آبراموویچ شد. برزوفسکی، تاجری قدرتمند بود که روابطی نزدیک با بوریس یلتسین، رئیس جمهور اسبق روسیه، داشت. از دارایی های برزوفسکی، می توان به مالکیت کارخانه ماشین سازی لادا و چندین نمایندگی بزرگِ خودرو در سراسر کشور اشاره کرد. از طریق او بود که آبراموویچ به قدرتمندترین مردان روسیه، دسترسی پیدا کرد و با آن ها آشنا شد. آن روزها در شوروی سابق، برای موفقیت باید افراد قدرتمندی زیادی می شناختید و رومن هم این را به خوبی می دانست. همه این ارتباطات، در نهایت در سال 1996، به نقل مکان آبراموویچ به کرملین ختم شد.
برزوفسکی، در طول یکی از پروسه های خصوصی سازی، یلتسین را راضی کرد، شرکت سیبنفت را وارد لیست کند. قبل از آنکه این شرکت را بخرند، او و آبراموویچ از پس مشکلات زیادی برآمدند. حتی در جریان پرونده ای که در سال 2012 دادگاهی شد، این دو اعتراف کردند قبل از خرید شرکت سیبنفت، مشکلات متعددی داشتند که باید از پس آن برمی آمدند. برزوفسکی گفته بود: " پول نداشتیم و نمی دانستیم چه کار کنیم. مشکلات زیاد بودند. دچار شک و تردید شده بودیم. باید ها و نباید های کار را سبک سنگین می کردیم."
قبل از همه چیز، این دو تاجر باید ایوان لیتکویچ، رئیس پالایشگاه نفتی شهر اومسک، را ترغیب می کردند تا از شرکت آن ها پشتیبانی کند. اتفاقی که هیچوقت نیفتاد. دو روز قبل از اینکه شرکت آن ها به رسمیت شناخته شود، جسد لیتکویچ در رودخانه ایرتیش پیدا شد. راننده او که تنها شاهد ماجرا بود، چند روز بعد طی یک درگیری کشته شد.
در این حین آبراموویچ و برزوفسکی، به متقاعد کردن افراد مهم، ادامه می دادند و اغلب سعی می کردند به خودشان یا فرزندانشان، کار در شرکت را پیشنهاد کنند. برای مثال فرزند ویکتور گورودیلف، رئیس نفتگاس، مورد حمایت این دو تاجر قدرتمند بود. در نهایت آبراموویچ و برزوفسکی، برای شرکتی که ارزشش 600 میلیون دلار بود، 100 میلیون دلار پرداخت کرده و خریداری کردند.
همین تفاوت در میان قیمت ها، به یک بار آبراموویچ را ثروتمند کرد. البته این پول هم از وام های با بهره بالا به دست آمده بود. در دولت یلتسین، اوضاع به این شکل بود که شرکت هایی مانند سیبنفت را به بانک ها اجاره می دادند. اگر دولت نمی توانست وام این شرکت ها را پرداخت کند، اعلام ورشکستگی می شد و سهام بانک ها هم محفوظ می ماند.

او یکی از ثروتمندترین و قدرتمندترین مردان روسیه بود. کم کم تصمیم گرفت در سیاست هم شانس خودش را امتحان کند. در سال 1999، به عنوان نماینده شهر چوکوتکا انتخاب شد. در همان سال، او یکی از افرادی بود که به یلتسین توصیه کرد پوتین را به عنوان جانشین خود تعیین کند. گفتنی است از همان زمان، رابطه میان پوتین و آبراموویچ خوب بوده.
سال بعد او فرماندار شهر چوکوتکا شد و سرمایه گذاری زیادی برای پیشرفت و توسعه منطقه انجام داد، اما همیشه به دلیل اینکه از مردم فراری بود، مورد انتقاد قرار می گرفت. او بیشتر وقتش را در لندن سپری می کرد. سه سال بعد، او باشگاه چلسی را خرید و سفری را آغاز کرد که این باشگاه انگلیسی را به یکی از بزرگترین تیم های اروپا و جهان تبدیل می کرد. به لطف این اتفاق، چلسی در روسیه محبوب شد، اما پیش از این هم، دیمیتری خارین، سنگربانی که از 1992 تا 1999 در آبی های لندن بازی کرده بود، نقش بزرگی در محبوبیت چلسی در روسیه داشت.

یوری لوژکوف، شهردار سابق مسکو، رومن آبراموویچ را «لکه ننگ روسیه» می دانست، چون اعتقاد داشت او باید در کشورش بر روی فوتبال سرمایه گذاری می کرد. شاید در سال 2004، این انتقادات باعث شد که چلسی و سیبنفت، قرارداد همکاری سه ساله با زسکامسکو روسیه، ببندند. پنج ماه بعد، تقابل چلسی با زسکا مسکو باعث شد سران یوفا به تحقیق و بررسی رابطه آبراموویچ با زسکا بپردازند، چون قوانین اجازه نمی داد یک فرد، همزمان مالک دو باشگاه باشد.
برزوفسکی، از ایده شریک قدیمی اش الهام گرفت. او شرکت «Media Sports Investment» را تاسیس کرد که حق انتقال خاویر ماسکرانو و کارلوس توز را در دست داشت. به این ترتیب بود که انتقال این دو بازیکن به وست هم، بازتابی بزرگ در رسانه ها داشت.
در مورد آبراموویچ، یوفا نتوانست هیچ مدرکی دال بر ارتباط میان زسکامسکو و میلیاردر روس پیدا کند. چلسی به کار خود ادامه داد. قرارداد همکاری سیبنفت با زسکامسکو، در سال 2005 فسخ شد. آبراموویچ سهامش را به گازپروم فروخت. شرکتی که مالکیت زنیت را در اختیار دارد. یکی از مهم ترین کارهای آبراموویچ، تاسیس آکادمی فوتبال ملی در روسیه بود تا شکاف بزرگی که بر اثر سقوط اتحاد جماهیر شوروی به وجود آمده بود، این گونه پر شود. در سال 2013، سخنگوی رومن آرکادیویچ آبراموویچ، در گزارشی اعلام کرد: " آکادمی فوتبال ملی به اهدافش رسیده است. در طول این سال ها، آبراموویچ 200 میلیون دلار سرمایه گذاری کرده که با این مبلغ، 130 زمین فوتبال ساخته شد. مربیان آموزش دیدند و امکانات سراسر کشور، بهبود یافتند. هزینه های سفر به نقاط مختلف اروپا برای آموزش هم با او بود."
آخرین کار بزرگ آبراموویچ، مدیریت یکی از بهترین آکادمی های روسیه بود. آکادمیِ کونوپلوف، جایی بود که آلن ژاگوئف را پرورش داد. این آکادمی، به فدراسیون فوتبال روسیه هم کمک هایی می کرد، از جمله کمک 7 میلیون دلاری برای پرداخت دستمزد گاس هیدینک که این کشور را به نیمه نهایی یورو 2008 برد؛ بزرگترین افتخار تاریخ فوتبال روسیه.

همکاری آبراموویچ و برزوفسکی، به دادگاه کشیده شد. این پرونده، به دلیل عدم ارائه مدارک کافی از سوی هردو طرف مختومه اعلام شد. به لطف این دادگاه بود که آبراموویچ نحوه ثروتمند شدن خودش را توضیح داد. چیزی که سال ها آن را پنهان می کرد. آبراموویچ فعلا تمام تمرکزش در فوتبال، بر روی چلسی است. احتمالا او آخرین آبراموویچی نخواهد بود که صاحب یک باشگاه فوتبال است. در سال 2010 آرکادی، فرزندِ بزرگ رومن، چندین جلسه برای خرید باشگاه کوپنهاگن برگزار کرد. این جلسات از چشم خبرنگاران دور نماند و اخباری منتشر شد که او خودش را برای حضور در چلسی آماده می کند. در نهایت با وجود اینکه آرکادی آماده بود 60 میلیون یورو در این باشگاه دانمارکی هزینه کند، این معامله بهم خورد.
شاهکار آبراموویچ در فوتبال، عناوینی بوده که با چلسی به دست آورده، اما نباید فراموش کرد که در رشد و توسعه آکادمی فوتبال کونوپلوف و بالاتر از همه این ها، با کمک های مالی، در درخشش روسیه در یورو 2008 و موفقیت های تیم ملی این کشور نقش بزرگی داشته است. این الطاف، هیچوقت از یادها نخواهند رفت. چه آبراموویچ را دوست داشته باشید چه نه، بسیاری از مردم، باید قدردان او باشند.
به قلم Toke Theilade برای وبسایت Thesefootballtimes