NiMa BaRçA lOvErیادمه یه بار زمستون بود سرما خورده بودم با خواهرم رفتیم دکتر،رو تخت بودم سرم وصل بود بهم
تو اتاق تزریقات یه پوستر بود روش اینو نوشته بود خواهرم از متنش خوشش اومد تو دفترچش نوشتتش.(بعدش که تموم شد رفتیم باهم پفک خوردیم :) )
بعدنا همش از دفترچش میخوندم شعرشو .حفظ بودم الان کامل یادم نیس..
مرسی حس خوبی داشت برام :)