مطلب ارسالی کاربران
معرفی چند فیلم ترسناک روانشناختی
1-Rosemary’s Baby:نهایت یک فیلم ترسناک روانشناختی که روی دست آن نیامده. شاهکار کلاسیکی از یکی از بزرگترین کارگردانان سینما، رومن پولانسکی که این اولین و آخرین فیلم روانشناختیاش نیست، اما بدون شک بهترینشان است. فیلم دربارهی زن و شوهر جوانی به اسم رزمری و گای است که به ساختمان کهنه و مرموزی در نیویورک سیتی نقلمکان میکنند؛ آپارتمانی که دستکمی از آن عمارتهای گوتیک و کلبههای جنگلی فیلمهای ترسناک ندارد. مخصوصا با وجود همسایههای فضول و عجیبی که نمیتوان از دست نگاه و حضورشان در خانه فرار کرد. ماجرا از جایی آغاز میشود که با حاملهشدنِ رزمری، او بیشتر از همیشه از دنیا دور میشود و انگار همه سعی میکنند تا زمان به دنیا آمدن بچه او را در انزوای مطلق نگه دارند. اگر از صحنهی کابوسوارِ همبستر شدن شیطان با رزمری فاکتور بگیریم، در طول فیلم هیچ خبری از هیولا و ارواح و نیروی ماوراطبیعهای نیست. فیلم با استفاده از شخصیتپردازی فوقالعاده و پیچیدهسازیِ دیوانهکننده هویت و رابطهی کاراکترها، ما را مثل رزمری واقعا به مرز جنون میکشاند. «بچهی رزمری» یک تریلر تخریبگر روانی درجهیک است که فقط از طریق اتمسفرسازی نفسگیر میشود. اوجش هم پایانبندی فیلم است که هیچوقت نمیتوان تصویرِ چشمانِ از حدقه بیرونزدهی رزمری را فراموش کرد!
2-Don’t Look Now:امکان ندارد حرف از فیلمهایی با فضاسازی مورمورکننده شود و خبری از ساختهی نیکولاس روگ نباشد. این فیلم بریتانیایی/ایتالیایی خیلی زود به یکی از فیلمهای موردعلاقهی این ژانر در بین منتقدان تبدیل شد. فیلمی که در آن دونالد ساترلند و جولی کریستی یکی از بهترین هنرنماییهای دوران کاریشان را ارائه میدهند. این دو نقش زوجی را بازی میکنند که یک روز دخترشان در حوضچهی نزدیک خانهشان غرق میشود. مدتی بعد جان (ساترلند) برای بازسازی یک کلیسای قدیمی مجبور میشود با همسرش به ونیزِ ایتالیا نقلمکان کنند. مشکلات این دو برای فراموش کردن غمشان از جایی شروع میشود که جان در ونیز شروع به دیدن دختربچهی قرمزپوشی میکند که او را به یاد دخترش میاندازد؛ بچهای (بچهای؟) که همیشه او را از پشت سر میبینیم و بیشتر از چند ثانیه ظاهر نمیشود. در همین حین پلیس دربهدر دنبال یک قاتل سریالی هم است. بزرگترین ویژگی «حالا نگاه نکن» کاری است که نیکولاس روگ با ونیز کرده است. ما این شهر را به خاطر معماری باشکوه و زیبایش میشناسیم، اما فیلم آنجا را آنچنان کلاستروفوبیک، مرطوب و خالی از سکنه به تصویر میکشد که شاید بعد از این فیلم سفر به ونیز را از فهرست آرزوهایتان خط بزنید!
3-Oculus:آکیولس» اولین ساختهی مایک فلانیگان بود که اتفاقا فیلم دومش «هیس» را هم در زومجی بررسی کردیم. «آکیولس» برخلاف «هیس» که یک اسلشر آشناست، فیلم ترسناک خلاقانه و متفاوتی است. کیلی و تیم، خواهر و برادری هستند که پدرشان ۱۰ سال پیش مادرشان را کشته بود و سعی کرده بود تا آنها را نیز بکشد. کیلی فکر میکند آینهی بزرگ و آنتیکی که در انباری داشتند پدرشان را تسخیر کرده بود. اگرچه تیم این خزعبلات را قبول ندارد، اما وقتی کیلی او را راضی میکند تا در مراسم شکستن آینه شرکت کنند، این دو کمکم متوجه میشوند که آره، انگار با یک آینهی شیطانی طرف هستند. نه، انتظار نداشته باشید آینه دست و پا در بیاورند یا از زیرزمین زامبی احضار کند. قدرت آینه ترسناکتر از این حرفهاست. آینه با دست بردن در دنیای حقیقی اطراف کیلی و تیم آنها را در یک زندان روانیکننده و خیالی گرفتار میکند. اینطوری «آکیولس» به معنای واقعی کلمه به ایجاد فضای ناامن و اذیتکنندهای دست پیدا میکند. چون آینه کاری میکند که بچهها با دست خودشان، خودشان را در معرض مرگ قرار دهند. خلاصه اینکه در «آکیولس» میتوانید در قالب این آینه با یکی از قویترین آنتاگونیستهای تاریخ فیلمهای ترسناک ملاقات کنید.
4-Goodnight Mommy:فیلم اتریشی «شببخیر مامان» یکی از عمیقترین و تلخترین فیلمهای ترسناک روانکاوانهای است که وجود دارد. داستان دربارهی دو برابر دوقلو است که هرکاری را با هم انجام میدهند، از جمع کردن سوسکهای باغچه تا غذا دادن به گربهها. بعد از اینکه مادر آنها از عمل جراحی صورتش فارغ شده و با صورت باندپیچیشده به خانه میآید، بچهها دربارهی هویت او شک میکنند و به مرور زمان به این نتیجه میرسند که نکند این مادر واقعیشان نباشد! این فیلم روایت تکاندهندهای از این حقیقت است که غم و اندوه از دست دادن نزدیکان و ناتوانی در پردازش اتفاق بدی که افتاده چگونه ذهن آدمها را بهطرز جبرانناپذیری خراب میکند. مخصوصا بچههای کوچکی که آمادگی درک فاجعههای زندگی را هم ندارند. اگرچه بچهها به مرور زمان به موجودات بیرحمی تبدیل میشوند، اما وقتی متوجهی اتفاقی که برای آنها افتاده میشوید، آزاردهندهترین کارهایشان را درک میکنید و قلبتان از سرنوشت محتومشان به درد میآید.