اختصاصی طرفداری-حمید رضا تفضلی- در لا به لای تاريخ فوتبال ايران لحظات نايابي وجود دارند كه بايد آنها را دوباره صيقل زد. لحظاتي كه بايد به مانند يک تابلوی نقاشي ساعت ها به آن نگاه كرد. از آن اثرهايی كه هر هنرمندي آرزوي خلق چنين آثاري را از خود دارد و ميراثي كه با هر بار ديدن و ياد آوري آن، همان تازگي، طراوت، حس و حال خاص خودش را به مخاطبش دهد.
دو روز گذشته تولد ١٩ سالگي تنها پیروزی تاريخ فوتبال ايران در جام های جهانی بود، پيروزي در مقابل ايالات متحده. دیداری كه از آن به عنوان سياسي ترين بازي مسابقات ياد مي شود. جايي كه شاگردان جلال طالبي در يک ديدار فرا ورزشي توانستند با نتيجه ٢-١ تيم فوتبال آمريكا را شكست دهند.
فوتبال ايران بعد از جام جهاني آرژانتين براي رفتن به جام جهاني بعدي مسير پر پيچ و خمي در پيش داشت، مسيري كه بايد معدن كارهاي راه يافته به سرزمين نقره را به مرداني رمانتيک براي راه يافتن به سرزميني كه خورشيد را مذكر خطاب مي كنند، صيقل مي دادند. مسيري كه بايد ٢٠ سال صبر مي كرديم.
سرانجام در سال ١٩٩٨ به طرز كاملا شاعرانه اي جواز حضور در اين رقابت ها را به دست آورديم. تيم ملي ايران كه در آن دوره بازيكنان جوان ولي سرشناسي در اختيار داشت، بعد از دوم شدن در مرحله گروهي و رفتن به پلي آف براي رسيدن به جام جهاني، در حالي به مصاف استراليا رفت كه انگار داستان حضور ايران در جام جهاني در تقابل با استراليا گره خورده شده بود و ياد آور مقدماتي جام جهاني ١٩٧٤،١٩٧٨ را براي علاقه مندان و فوتبال دوستان ايراني تداعي مي كرد. بازي رفت در تهران با نتيجه مساوي يک بر يک به پايان رسيد و در ديدار برگشت در حالي كه استراليا با ارائه يک بازي كاملا برتر دو بر صفر از ايران پيش افتاده بود، شاگردان ويرا در دقايق پاياني با نمايش يک بازي طوفاني، توسط كريم باقري و خداداد عزيزي دو گل را وارد دروازه تيم ميزبان كرده و به طرز شگفت آوري استراليا را در ملبورن به زانو در آورده و مسافر فرانسه شدند.
٢١ ژوئن سال ١٩٩٨ در ورزشگاه ژرلاند شهر ليون در حضور ٤٠ هزار تماشگر بازي در شرايطي شروع شد كه قبل از هر چيزي زيباترين لحظه پيش از اغاز بازي رقم خورد.وقتي بازيكنان دو تيم كنار هم قرار گرفتند .فلاش هاي دوربين هاي عكاسان و خبرنگاران در حال ثبت تصاويري بودند كه حاوي پيامي براي جهانيان بود.ما خواهان صلحيم،ما مي خواهيم فوتبال بازي كنيم.ما مي خواهيم كنار هم باشيم.اين كار را با زبان ورزش"فوتبال" انجام دادند. جايي كه نشان داد كه چرا فوتبال تنها يك ورزش ساده نيست ، چيزي فراتر از آن مي باشد. كاري كه شايد سازمان ملل هم نمي تواند همه را زير يك پرچم " دنيايي بدون جنگ" جمع آورد.
بازي در شرايطي تحت شديدترين تدابير امنيتي آغاز شد و اين آمريكا بود كه فشار اوليه را روي دروازه ايران ايجاد كرد كه در همان دقايق اوليه در سمت راست زمين جايي كه كلوديو رينا توپ را با پاي راست به تيتر دوم جايي كه برايان مک برايد حضور داشت رساند و بالاتر از جواد زرينچه توپ را به تيرک افقي اصابت داد در حالي كه تير ايران به لرزه درآمد دل و جان ميليون ها ايراني را با خود لرزاند و همه ما با مشاهده تصوير هميشه آرام و خندان مخصوص احمدرضا عابدزاده متوجه شديم در قلمرو عقاب ها جايی براي ترس نيست. بازي در شرايطي داشت ادامه پيدا مي كرد كه اين بار جاي دريافت دهنده و گيرنده در ايران عوض شده بود، جايي كه علي دايي با استفاده از نبوغ مهندسي خود توپ را از بين مدافعين سر سخت ولي كند آمريكا عبور داد و خداداد عزيزي را با دروازه امريكا تک ب تک كرد، خداداد توپ را از بين پاهاي كيسي كلر عبور داد و بعد همان اتفاقي كه همه آن را ديدند به غير از قاضي سوييسي ميدان اورس مير، صحنه اي كه شايد سرنوشت يک ملت را عوض مي كرد و مي توانست جاي شادي را با غم تعویض كند. شايد سرنوشت به سبك خودش مي خواست عدالت را رعايت كند.نمي دانم هر آنچه بود پايان خوشي داشت و شايد از خوش شانسي هاي اورس مير اين بود كه در زماني زيست مي كرد كه پديده اي به اسم توييتر يا اينستاگرام به وجود نيامده بود و گر نه معلوم نبود چه بلايي سرش مي آورديم.
فشار امريكايي ها رفته رفته كم شد، شاگردان طالبي در حال راندن وقت به سمت دقايق پاياني بودند كه يک نفوذ عالي از سمت راست و يك سانتر زيبا از جواد زرينچه، فرود آمدن توپ بر روي سر حميد استيلي و زدن يک ضربه سر استثنايي ضربه اي كه هرچقدر گلر امريكايي به بدن خودش كش مي داد بيشتر از توپ فاصله ميگرفت، توپ چرخيد و چرخيد و در قعر دروازه اش جاي گرفت. لحظه، لحظه نابي بود ! اشک شوق استيلي و شادي كه در ذهن ميليون ها ايراني حک شد و خوشحالي بي حد و مرز نيكمت ايران. نيمه اول با همين تک گل كه بعدها به عنوان گل قرن از آن ياد شده، به پايان رسيد.
در نيمه دوم امريكا سراپا حمله شده بود تا ضمن جبران گل خورده به گل هاي بعدي نيز دست پيدا كند، چرا كه آنها براي پيروزي به ميدان آمده بودند و تحمل اين شكست را نداشتند.
درخشش عقاب و بازي كم اشتباه قرمز پوشان كشورمان همراه بود، تا دقايق ٨٠ اجازه گلزني را به آمريكايي ها نداده بودند و روي يكي از همين حملات ناكام تيم حريف در دقيقه ٨٤ با يک پاس عمقي و بازهم روي زمين اين بار از علي دايي براي مهدي مهدوي كيا را در موقعيت گلزني قرار داد و همانند تيري كه از چله كمان رها شود به سمت دروازه آمريكا هجوم برد و با شوتي كه با نوک پا نواخت دروازه گلر امريكايي را براي دومين بار گشود تا هواداران ايراني حاضر در ورزشگاه ژرلاند شهر ليون را غرق از شادي كند.
در ادامه در يک كش و قوس در دقيقه ٨٧ با استفاده از آشفتگي خط دفاع ايران مک برايد كه يک تهديد براي ايران حساب مي شود دروازه ايران را باز كرد كه اين گل براي جبران باخت كافي نبود و سوت پايان بازي به صدا در آمد اولين برد ايران در جام جهاني آن هم در اين بازي بزرگ رقم خورد تا همه ما از اينكه شاهد رقم خوردن چنين اتفاق بزرگ در تاريخ فوتبال ايران بوديم به خودمان بباليم.
ياد آن روزها به خير. دلمان بدجور براي باز هم روي زمين گفتن گزارشگر و آدمهاي كه براي خلق حماسه جلوي آينه نميرفتند، لباس هويدا نمي پوشيدند و نيز براي كساني كه هنوز بر سبيل پشت لبشان متعصب و وفادار بوده و آن را نشانه هويت و فرهنگ سرزمينشان مي دانستند و بازيكناني كه تنها نقش روي صورت و بدنشان جراحت ناشي از شكستگی و جراحی بود نه نقش نگاری تبليغاتي و نسلي كه به دنبال هدفشان مي دويدند تا ديده بشوند، تا قهرمان فوتبالی تک به تک همه عاشقان فوتبال شوند، تنگ خواهد شد.