اولین مصاحبه اش با روزنامه آ.اس را خوب به خاطر دارم. 3 سال پیش از عشقش به رئال مادرید می گفت. از اینکه چقدر به این باشگاه علاقه دارد. می گفت اسطوره و الگویش زیدان است.
وقتی زیزو به رئال مادرید آمد، انگار خامس به تمام رویاهایش رسیده بود. حالا نه تنها در باشگاه مورد علاقه اش بازی می کرد، بلکه مربیش زیدانی بود که اسطوره تمام زندگیش بود.
اما اوضاع خوب پیش نرفت. زیدان باید به تیم تعادل می داد. به جای خامس که در فاجعه الکلاسیکو بنیتز در ترکیب ثابت قرار داشت، کاسمیرو را فیکس کرد. بدین ترتیب تیم از نظر دفاعی کاملا قدرتمند شد. کروس و مودیچ در میانه میدان حکمرانی می کردند. بدین ترتیب خامس با کیفیت استثنائیش قربانی موفقیت تیم شد.
زیزو چاره ای نداشت. کاسمیرو، مودریچ و کروس کلید موفقیت رئال مادرید و قهرمانی لالیگا، اوندسیما و دوئودسیما بودند.
می دانم که باید بیشتر بازی می کرد. اما حتی اگر در سیستم چرخشی زیزو بیشتر از اینها بازی می کرد، بازهم برای ستاره ای مثل خامس کم است.
هیچکس به رئالی بودنش شک ندارد. هیچکس به کیفتش شک ندارد. اما استعدادی که در سال 2014 می گفتیم توپ طلا می برد، جایش روی نیمکت نیست.
از رئال می رود، اما هواداران فراموش نمی کنند، که شاید اگر شرایط 5 سال پیش حاکم بود، خامس ستاره ای جهانی و در حد بزرگان تیم بود. هیچکس نباید بگوید که خامس به تیم پشت کرد. او از باشگاه زندگیش می گذرد، قلبش را زیر پا می گذارد تا دوران حرفه ایش نابود نشود و این یعنی شجاعت...