.. ..بنظرم خوب بود ولی شروع و پایانش یکم عجیب بود! البته احتمالا از بخشی از داستان کشیدی بیرون اینجوری بنظر میاد. ولی من قضاوتم در مورد چیزیه که خوندم. جمله اول مخاطب داستانت عشقتِ ولی بعدش شروع میکنی دانستانو به مخاطب خارجی من توضیح میدی! "وقتی میگفتی : زندگی در چشمان تو جاریست ، منظورت اشکهایم بود؟" بعضی جاها اصطلاحات جدید و امروزی خوب دراومده مثل خودش "میگفت سگ دارد" بعضی جاها نه!
مثلا حرفهای خاک بر سری برام جالب نبود! مثلا "آه میدانم شاید مرا محکوم کنید" کلمه آه تو این جمله رو دوست نداشتم بنظرم نیازی به رمانتیک کردن نداره. حذف بشه بهتره. شرمنده نظر شخصیم رو گفتم
در کل امیدوارم ادامه بدید ولی تو این سایت کمتر به این مطالب علاقه نشون میدن ! موفق باشید