آیا واقعا والورده مربی مناسبی برای بارسلونا هست یا نه؟ سوالی که این روزها هواداران بارسلونا زیاد میپرسن و عده ی زیادی جوابشون منفیه.
در ابتدا معرفی کوتاه از این مربی 53 سالهی اسپانیایی: والورده در دوران بازی در پست مهاجم بازی میکرده، تیم های آشنایی که تو اونا توپ زده عبارتن از اسپانیول (4 سال)، بارسا (2 سال)، بیلبائو (4 سال) و مایورکا (1 سال). توی تیم ملی اسپانیا در رده های زیر 21 سال، 23 سال و بزرگسالان هم بازی کرده و کلا سه بازی به میدون رفته. از فصل 2001/02 که کمک مربی بیلبائو شد به صورت جدی وارد دنیای مربیگری شده.
بحث پیرامون این مربی رو از فصل 2012/13 شروع میکنیم که از اواسط فصل، به والنسیای بحران زده میره. نتایج این مربی رو که اولین بازیش 5 روز بعد از ورودش به والنسیا بوده مرور میکنیم:
اوساسونا ۰-۱ والنسیا
والنسیا ۰-۱ رایو وایوکانو
والنسیا ۴-۲ ختافه
گراندا ۱-۲ والنسیا
والنسیا ۲-۰ سویا
والنسیا ۰-۵ رئال مادرید
دپورتیوو لاکرونیا ۲-۳ والنسیا
والنسیا ۱-۱ بارسلونا
سلتاویگو ۰-۱ والنسیا
والنسیا ۲-۰ مایورکا
زاراگوسا ۲-۲ والنسیا
والنسیا ۲-۲ لوانته
اتلتیک بیلبائو ۱-۰ والنسیا
والنسیا ۳-۰ بتیس
اتلتیکو مادرید ۱-۱ والنسیا
والنسیا ۲-۱ وایادولید
اسپانیول ۳-۳ والنسیا
والنسیا ۵-۱ مالاگا
رئال سوسیداد ۴-۲ والنسیا
والنسیا ۴-۰ اوساسونا
رایووایوکانو ۰-۴ والنسیا
ختافه ۰-۱ والنسیا
والنسیا ۱-۰ گرانادا
سویا ۴-۳ والنسیا
خب چیزی که مشخصه، نتایج درخشان والنسیا بعد از ورود والورده هست در صورتی که قبل از اون این تیم وضعیت بدی داشته در میانه ی جدول. در لیگ قهرمانان این تیم جلوی پاریسنت ژرمن در مجموع دو بازی رفت و برگشت 3-2 میبازه و با نتیجه ای نزدیک حذف میشه (توجه داشته باشید که بارسلونا در مرحله ی بعد با تساوی 3-3 در برابر پاریس و با قانون گل زده در خانه ی حریف این تیم رو شکست میده و میره مرحله ی بعد; در اون سال پاریس بازیکنانی مثل زلاتان، متویدی، مکسول، موتا، وراتی، تیاگو سیلوا، لاوتزی، لوکاس مورا، دیوید بکهام، پاستوره، وندرویل، منز، ساخو و ... رو داشت). والورده و تیمش والنسیا، در پایان اون فصل فقط با یک امتیاز کمتر از سوسیداد، مقام پنجم رو کسب کردن و نتونستن سهمیه ی لیگ قهرمانان رو بگیرن، بازی آخر رو هم هموطور که دیدید شبیه جنگ بوده و با سویا 4-3 کردن. اون فصل رو والنسیا با تفاضل +13 به پایان رسوند و نکته ی مثبتی در کارنامه ی والورده به ثبت رسید. یکی از مهمترین دلایل ادامه ندادن کارش در والنسیا با وجود نتایج درخشان، درخواست همسرش برای بازگشت به باسک بوده (ظاهرا هر چیزی که به باسک مربوطه، یه ریشه ی تعصب هم توش وجود داره).
بعد از این فصل، وارد دوره والورده - بیلبائو میشیم، از 1 جولای 2013 که به عنوان مربی این تیم معرفی شد تا حال حاضر که همچنان این وظیفه رو در این تیم به عهده داره. اول نگاهی میندازیم به فصل های گذشته ی بیلبائو، قبل از ورود والورده به این تیم سخت گیر باسکی که حتما میدونید، فقط از بازیکنان ایالت خودشون استفاده میکنن و موارد نادری بوده که از بازیکنان خارجی استفاده کرده باشن، همین روش و فلسفه، به خودی خود کار رو برای تیم و کادر فنی بسیار سخت میکنه چون دست مربی برای خرید باز نیست و بسیار محدوده انتخاباش.
خب، بیلبائو به ترتیب در فصل ۲۰۱۳/۱۴ چهارم با مربیگری بیلسا; ۲۰۱۲/۱۳ دوازدهم با مربیگری بیلسا; فصل ۲۰۱۱/۱۲ دهم با مربیگری بیلسا; ۲۰۱۰/۱۱ ششم با مربیگری خواکین کاپاروش; و فصول قبل که به ترتیب رتبه های هشتم، سیزدهم، یازدهم، هفدهم، دوازدهم و ... رو بدست آورده بودند. پس کاملا مشخص میشه که بیلبائو تیمی کم هزینه، دارای سخت گیری های مدیریتی برای خرید بازیکن و البته میشه گفت در لیگ اسپانیا متوسطی هست و اکثر فصول رو با تفاضل گل منفی به پایان میرسونده.
اما از فصل ۲۰۱۳/۱۴ که والورده به بیلبائو اومد شروع میکنیم:
تیم در پایان فصل چهارم شد با +27 تفاضل گل، به لیگ قهرمانان صعود کرد با پیروزی 4-2 در پلی آف در برابر ناپولی و در مرحله ی گروهی با 7 امتیاز سوم شد و از صعود بازموند.
فصل بعدش، ۲۰۱۴/۱۵ این تیم هفتم شد با تفاضل +1، به لیگ اروپا رفت و از مرحله ی گروهی صعود کرد. در مرحله ی حذفی، مارسی رو 2-1 شکست داد، و در مرحله ی بعد با قانون گل زده در خانه ی حریف والنسیا رو برد اما در یک چهارم نهایی تو پنالتی، به سویا 4-5 باخت و حذف شد.
میرسیم به فصل گذشته که میشه فصل ۲۰۱۵/۱۶. فصل گذشته هم بیلبائو پنجم شد با تفاضل +13، به لیگ اروپا صعود کرد، تو گروهش با 10 امتیاز دوم شد و در مرحله ی حذفی در برابر آپوئل 4-3 شکست خورد با وجود اینکه بازی رفت رو 3-2 برده بود.
در فصل کنونی، بیلبائو تا اینجای کار با تفاضل گل +12 و با یک امتیاز کمتر از ویارئال، ششم هست و تنها رقیبش برای گرفتن سهمیه ی لیگ اروپا و کنار زدن بیلبائو، رئال سوسیداد هست که هم امتیاز با این تیمه.
در این سال هایی که همه مون لیگ اسپانیا رو دنبال میکنیم، بیلبائو همیشه تیمی سخت کوش و قدر بوده برای بارسلونا و رئال مادرید، درست مثل والنسیا، ویارئال و ... نمیشه منکر تاثیر والورده و قبل از اون بیلسا تو این تیم باشیم، تیمی که با وجود محدودیت هایی که تو همین متن اشاره شد بهشون و در گذشته وضعیت چندان خوبی نداشته، این سال ها همیشه جزو مدعی های گرفتن سهمیه هست و وضعیت گلزنیش در طول فصل هم به مراتب بهتر شده. از امتیازای دیگه ای که والورده داره آشنایی کاملش با لیگ اسپانیا، تیم ها، بازیکنان و یکی از مهمترین مسائل، یعنی زبان اسپانیایی هست. در بین دوستان که یوهان کرویف (دقت کنید دوستان، کرایوف اشتباهه) بزرگ و فقید رو بسیار دوست دارن و میپرستنش، دیده میشه که میگن والورده گزینه ای بسیار بد برای بارساست در حالیکه که یوهان کرویف بزرگ از این مربی در گذشته به عنوان "یکی از برجسته ترین و نویدبخش ترین" مربیان اسپانیا نام برد. خب با وجود چنین تعریفی، نتایج اشاره شده و احتمال اینکه مربی بعدیمون همین والورده باشه، جواب این سوال رو که آیا واقعا مربی خوبی برای بارسا هست یا نه رو چی میدونید؟ این رو هم میشه اضافه کرد که در المپیاکوس در فصل 2008/09، در اولین فصل حضورش، در جام گرفتن دبل کرد. بعد از یک فصل دوری از المپیاکوس، دوباره در اواسط فصل 2010/11 به المپیاکوس که مربیش رو اخراج کرده بود برمیگرده و دوباره این تیم رو قهرمان میکنه. فصل بعدش (2011/12) هم دوباره در جام های داخلی دبل میکنه. برای روشن تر شدن قضیه، کمی هم به موارد مشابه مربیگری اشاره میکنیم، مربی های بزرگی که الان همه ی تیم ها آرزوی داشتنشون رو دارن، در حالیکه سال های نه چندان دور هیچ اسم و رسمی ازشون نبود و با تیم های کوچک تر خودشون رو به عنوان مربی بزرگ معرفی کردن و الان در تیم های بزرگ نتایج بسیار خوبی میگیرن، اینکه چه پروسه ای رو برخی از مربی ها طی میکنن، از تیم های کوچک و بهتر کردن وضعیتشون و سپس انتقال به تیم های بزرگ تر.
الگری، یکی از سرِ زبون ترین مربی های حال حاضر دنیا. مربی ای که واقعا این چند سال اخیر ارزش هاشو نشون داده. خب، مسیری که آلگری طی کرده بود چی بود؟ آلگری از سال 2008 تا 2010سرمربی کالیاری بوده. تو اولین فصل حضورش، کالیاری نهم میشه، تیمی که فصل قبل ترش چهاردهم، و قبل از اون هم هفدهم بودن. یعنی با ورود آلگری این تیم پیشرفت کرده ولی در فصل دوم باز هم شونزدهم میشن! اما میلان در سال 2010 این مربی رو به خدمت میگیره با این وضعیت. نتیجه چی میشه؟ در فصل اول میلان رو قهرمان میکنه، در فصل دوم، دوم میشن و در فصل سوم و چهارم به ترتیب سوم و یازدهم میشن. اما بعدش چه اتفاقی میوفته؟ یوونتوس این مربی رو به خدمت میگیره، دو فصل پشت سر هم قهرمان میشه تو لیگ و این فصل هم احتمالا خیلی زیاد قهرمانن، دو بار هم به فینال لیگ قهرمانان صعود کردن، اگر فقط امار و جایگاه تیم های آلگری رو در نظر بگیریم، قاعدتا نباید تیم هایی مثل میلان و یووه بهش اعتماد میکردن.
دومین مربی، آنتونیو کونته. در فصل 2010/11 سرمربی تیم دسته دومی سیه نا بوده، این تیم رو به سری A میاره، و بعدش؟ سرمربی یوونتوس میشه! یه مربی گمنام مسئولیت تیمی مثل یووه رو به عهده میگیره. در فصل اول، دوم و سومش قهرمان میشه، همون مربی گمنام. بعدش هم میره تیم ملی ایتالیا، و در فصل کنونی هم سرمربی چلسی هست که قهرمان شدن.
حالا سوال اینه، که مربی های بزرگ، چه مراحلی رو طی کردن که اسمشون به عنوان سرمربی بزرگ برده میشه؟ آیا از روز اول باید قهرمان شن؟ یا در تیم های کوچک تر خودشون رو ثابت کنن؟ آیا همه مثل پپ گواردیولا میتونن از روز اول با تیمی رویایی، نتایجی رویایی تر بگیرن؟ آلگری و کونته چه فراز و نشیب هایی رو طی کردن که حالا اسمشون رو کنار بزرگان میبینن؟
این متن هیچ ارتباطی با این نظریه که والورده مربی ایده آل بارسلونا هست نداره، صرفا معرفی کوتاهی بود از نتایجش و اینکه مربی های دیگه چه مسیری رو طی کردن و چه مسیری رو مربی ها باید طی کنن که بشه اسمشون رو جزو مربی های بزرگ، متوسط و یا کوچک قرار داد.