مطلب ارسالی کاربران
شب به مثالِ وقفهای ملالآور ؛ بیگانهٔ آلبر کامو
پس از مدتهای طولانی و برای اولینبار به مامان فکر کردم. انگار میفهمیدم چرا آخرِ عمری برای خودش «نامزد» گرفته بود. چرا دوباره، شروع را بازی کرده بود. در آنجا، در آنجا هم، در اطرافِ آن آسایشگاه هم که زندگیها در حالِ خاموشی بودند، شب به مثالِ وقفهای ملالآور بود. اگر مامان در جوارِ مرگ حسِ رهایی کرده بود و حاضر شده بود از نو زندگی کند، پس هیچکس، هیچکس نباید برایش گریه میکرد. [۱۷۱].
کتابِ «بیگانه». آلبر کامو؛ ترجمهٔ لیلی گلستان؛ نشر مرکز.
خوشحال خواهیم بود که بخشِ «کتابِ تلگرافی» را دنبال کنید. بخشی برای ورق زدنِ کتابها.