طرفداری - در قسمت دوم و پایانی یادداشت "بازی استعدادها" به ادامه بررسی نکاتی مدیریتی برگرفته از تفکرات سرمربیان فوتبال می پردازیم. از آنجایی که این یادداشت ها متصل هستند، قبل از ادامه خواندن این مطلب، قسمت اول را مطالعه کنید.
5. از بازیکنان نصیحت بخواهید، تنها نصیحت!
این همین کاری بود که روبرتو دی متئو در فینال لیگ قهرمانان سال 2012 انجام داد. کارلو آنچلوتی طی فصل 2010 در چلسی، به بازیکنانش اجازه داد تاکتیک تیم برابر پورتسموث را مشخص کنند؛ آن بازی فینال جام حذفی بود.
آنچلوتی می دانست که بازیکنان قرار است کم و بیش از تاکتیک های قبلی خود او پیروی کنند اما چرا چنین کاری کرد؟
مطمئن بودم که بازیکنانم وقتی خودشان تاکتیک خودشان را بسازند، آن را می فهمند و از آن پیروی خواهند کرد؛ زیرا خودشان این استراتژی را ساخته اند. گاهی خود من تاکتیک های تیم را انتخاب می کنم اما نمی دانم که بازیکنان واقعا متوجه این تاکتیک شده اند یا خیر. گاهی بازیکنان شوخی می کنم و از آن ها می پرسم آیا واقعا تاکتیک هایم را متوجه شده اند؟ می توانند آن را دوباره توضیح دهند؟
چلسی موفق به برد پورتسموث شد و برای اولین بار در تاریخ، توانست لیگ برتر و جام حذفی انگلیس را ببرد. دیوید بریلزفورد، مدیر تیم دوچرخه سواری اسکای، درباره آزادی استعدادها عنوان کرد:
همه ما وقتی سکان کشتی خودمان را در اختیار داشته باشیم، بهتر عمل خواهیم کرد. هیچکس دوست ندارد دیگری مدام به او دستور بدهد.
با این حال تصمیم نهایی درباره تاکتیک را خود سرمربی باید بگیرد. سرمربی باید بیش از همه به تاکتیک بیاندیشد. قبل از میزبانی بایرن مونیخ پپ گواردیولا در نیمه نهایی لیگ قهرماناتن اروپا، باواریایی ها با ترکیب 4-2-4 بازی کردند و 4-0 شکست خوردند. پپ اذعان می کند که بازیکنان از او خواستند که 4-2-4 بازی کنند.
در سرتاسر فصل از استفاده از ترکیب 4-2-4 سر باز زدم. تصمیم گرفتم امشب، مهم ترین شب سال از این ترکیب استفاده کنم و کاملا به فنا رفتیم.
6. شغل سرمربی ها انگیزه دادن به بازیکنان نیست.
استعدادهای خوب، خودشان به خودشان انگیزه می دهند. پیتر کوک، کمدین معروف انگلیسی درباره راز موفقیتش عنوان می کند:
انگیزه، انگیزه و انگیزه!
رسانه ها فکر می کنند بازیکنان، کودکانی نو پا هستند و سرمربی ها باید با سخنرانی چرچیل گونه قبل از بازی، آن ها را به تحرک وا دارند. اما در سطح بالای این ورزش، خبری از این کارها نیست.
فورد در سال 2007 از بولتون به چلسی آمد و وقتی آنچلوتی از او درباره تفاوت های این دو تیم سوال کرد، فورد گفت:
در بولتون، هر چهار یا پنج بازی، کادرفنی باید می نشستند و با بازیکنان صحبت می کردند و به آن ها می گفتند که اصول را یادشان نرود: برد، رفتار مناسب و حرفه ای گری. اما اینجا، هیچ سرمربیای چنین کاری نکرده است.
آنچلوتی خندید و پاسخ داد:
کار ما انگیزه دادن به بازیکنان نیست مایک. ما باید با فراهم آوردن اهداف بلند و چالش های مناسب استعداد آن ها، حواس مان باشد که بی انگیزه نشوند.
استعدادهای بزرگ معمولا به خودشان انگیزه می دهند. آن ها می خواهند برای خودشان به موفقیت برسند. اما اگر آن ها فکر کنند که تیم، کادرفنی مناسبی ندارد ممکن است تیم را ترک کنند.
7. استعدادها بیش از اینکه به سرمربی اعتماد داشته باشند باید به خودشان اعتماد داشته باشند.
در زمین بازی یا کسب و کاری بزرگ، کلید پیروزی اعتماد اعضای تیم به یکدیگر است.
8. به رشد استعدادها کمک کنید.
در بیشتر سازمان ها، مدیران بیشترین تلاش شان را بر روی افراد بی کفایت می گذارند؛ زیرا این بی کفایت ها هستند که دردسرساز می شوند. پس افرادی که خوب کارشان را انجام می دهند تنها می مانند.
این یک فرصت از دست رفته است؛ زیرا افراد بااستعداد همیشه راحت تر یاد می گیرند و شایستگی پیشرفت را دارند. وقتی استعدادی به سازمان شما می آید، فکر می کند که می تواند در آنجا پیشرفت کند. اگر مدیران به پیشرفت استعدادها اهمیت دهند، استعدادها نیز کم کم به مدیران اعتماد پیدا می کنند.
سرمربیان خوب، فرهنگ آموزشی ایجاد می کنند که در آن هر فرد یا بازیکنی قادر به پیشرفت است. به عنوان مثال آرسن ونگر، توانایی اش در تبدیل بازیکنان نامطمئن به ستاره را ثابت کرده است. او تیری آنری را از وینگری بی ثابت تبدیل به ستاره فوتبال دنیا کرد. لیلیام تورام و امانوئل پتی نیز دیگر مثال ها برای اثبات این توانایی ونگر هستند. خود ونگر باور دارد که استعدادها نیاز به کسی دارند که بر شانه آن ها بکوبد و بگوید "به تو باور دارم!"
ژوزه مورینیو، سرمربی منچستریونایتد، درگیری های زیادی با آرسن دارد اما او نیز در پرورش استعداد بسیار توانا است. در اولین سال حضور مورینیو در چلسی، روزی لمپارد به طور عریان از حمام بیرون آمد و از قضا مورینیو از راه رسید و او را دید. در چشمان او زل زد. لمپارد با تعجب پرسید: "بله رئیس؟" مورینیو پاسخ داد: "تو بهترین بازیکن دنیا هستی." لمپارد عریان نمی دانست چه بگوید. مورینیو ادامه داد: "تو بهترین فوتبالیست دنیا هستی اما باید این را ثابت کنی و به افتخارات زیادی دست یابی. می فهمی؟"
او داشت به لمپارد می فهماند که قرار است تمریناتی انفرادی برای پیشرفت لمپارد داشته باشند. شاید مورینیو در حال حاضر چنین پروسه ای را با پل پوگبا تجربه می کند.
گواردیولا نیز زمان زیادی برای ارتقا بازیکنان خوب تیمش می گذاشت. در سال 2009، او روزی در حال تماشای ویدئو بازی رئال مادرید بود و فاصله زیادی میان مدافعان وسط و هافبک های تیم رقیب دید و سریع به لیونل مسی زنگ زد. "لئو، منم پپ. یک چیز مهم را دریافته ام. چرا به اینجا نمی آیی تا آن را برایم بگویم؟" مسی 30 دقیقه بعد، پیش پپ بود. گواردیولا ویدئو را نشان مسی داد. او می خواست مسی آنجا بازی کند. از آن روز مسی به جای بازی در پست وینگر تبدیل به مهاجم وسط یا مهاجم کاذب شد. او در همین پست بود که بسیار بسیار درخشید.
افراد تنها با خواست خودشان می توانند رشد کنند. در زندگی گواردیولا چنین نوشته شده است:
وقتی بازیکنی می گوید دیگر بس است، وقتی دیگر مصمم پیشرفت نیست و دیگر به خودش ایمان ندارد و ایده تیم را ترک می کند؛ گواردیولا او را کنار می گذارد.
9. 99 درصد خریدها به این مربوط هستند که چه کسی را نخرید.
از خرید استعدادهای جدید بترسید؛ زیرا سازمان ها بسیار قابل انفجار هستند. گواردیولا تیم را به بطری شیشه ای تشبیه می کند که عوامل زیادی آن را مورد تهدید قرار می دهند. بازیکن بی نظم، می تواند به تمام تیم ضربه بزند و فرهنگ تیم را تغییر دهد. آن زمان است که برترین بازیکنان تیم را ترک خواهند کرد.
در ژانویه سال 2008، چلسی شانس خرید مهاجم برزیلی، آدریانو را داشت اما سران تیم با بررسی سبک زندگی او دریافتند که می تواند به تیم ضربه بزند و از خرید او سر باز زدند و آدریانو نیز چندی بعد از دنیای فوتبال محو شد. گاهی به جای دیدن توانایی استعدادها باید هم خوانی شان با سازمان را دید. در سال 2008 پپ گواردیولا، پدرو، بازیکنی بومی اما نه چندان بااعتبار و مشهور را بازی داد و دو سال بعد، پدرو با اسپانیا قهرمان جام جهانی شد.
10. بپذیرید استعدادها بالاخره سازمان را ترک خواهند کرد.
وقتی نیکولاس آنکلا در سال 2006 به بولتون آمد، آن تیم کوچک ترین تیم در رزومه آنلکا محسوب می شد. سم آلردایس، سرمربی تیم و مایک فورد، مدیر ورزشی بولتون به آنلکا گفتند که انتظار ندارند بیش از دو سال از قرارداد چهار ساله اش را اتمام کند و در صورت به ثمر رساندن 40 گل در این دو فصل، او می تواند به تیم بزرگتری برود. آن ها راهی برای آنلکا ساختند تا خودش را به تیم های بزرگ برساند و این موضوع، به هر دو طرف سود زیادی رساند. آنلکا در بولتون درخشید و در سال 2008 عازم چلسی شد.
کمتر افراد مستعد و توانایی هستند که به دنبال شغل های دائمی می گردند. به طور متوسط فوتبالیست های دنیا 3.8 تیم را تجربه می کنند و لیسانسه ها 11 شغل را در زندگی شان پشت سر می گذراند. استعدادهای بزرگ آن هایی نیستند که برای پیراهن شان جان می دهند. سازمان شما تنها وسیله ای برای آن ها است. آن ها به تیم می آیند تا برای خودشان کار کنند نه شما. اگر بخواهند به تیم بهتری بروند، نمی توانید جلوی شان را بگیرید. نبرد استعدادها به پایان رسید، استعدادها برنده شدند!
سرمربیان باید از بازیکنان خود سازندگی بخواهند نه وفاداری. سرمربیان خوب تلاش دارند استعدادهای شان را تا جای ممکن روی فرم نگه دارند. آن ها باید برای جدایی از این استعداد نیز آماده شوند.
11. وقتی استعدادها در اوج خود هستند بیشترین استفاده را از آن ها ببرید.
به طور متوسط، اوج فوتبالیست ها در 28 سالگی شان است. آن زمان است که آن ها مغزی پرتجربه را سوار بر پاهایی جوان کرده اند. البته عملکرد هر بازیکن، خاص است. افراد کمی هستند که می توانند تمرکزشان را طی سال های زیادی در اوج نگه دارند و در اوج بمانند. رفیق پپ گواردیولا، گری کاسپاروف، شطرنج باز معروف حین صرف ناهار به مرد کاتالان گفت:
لحظه ای که برای دومین بار قهرمان جهان شدم، می دانستم که چه کسی در نهایت مرا زمین می زند.
گواردیولا تعجب کرده بود و پرسید: "چه کسی؟" کاسپاروف پاسخ داد:
زمان!