مطلب ارسالی کاربران
و دوباره بازگشت به آینده (بررسی چند نکته فیلم آریوال)
دانلود فیلم ورود - arrival 2016
سینمای هالییود مخصوصا، غیر از بدنه فیلمسازی آمریکا، بعد از فیلم ادیسه فضایی استاد شروع به کنکاش تو یه خط فکر بشدت ارتجاعی کردن ...
و خب خوشبختانه چهار پنج سالی هست این تلاش ها داره بیشتر و بیشتر میشه و داره کم کم بعد جدیدی به داستان رعب آور اینگونه سینما میده
میخوایم درباره آریوال حرف بزنیم، یکی دوتا نکته میگم بعد تو داستان ریز میشیم و بعد از منظر ارزش گذاری سینمایی میخوایم ببینیم فیلمی که نامزد هشت رشته مختلف تو مراسم اسکار آکادمی آمریکاست چه منزلت و جایگاهی در پیکره اصلی سینما خواهد داشت!
آریوال در این فیلم یعنی "ظهور"، تو یکی دوتا از زیرنویس ها و دست نوشته ها "ورود" هم معنی شده که خب با دانش به کلیت داستان "ظهور" معنی دقیقتری از "ورود" ـه
مثل مستند پنجاه قسمتی معروف ظهور که اون هم اسم لاتینش The Arrivals بود ...
چرا ظهور دقیقتر از ورود ـه؟ چون فرق اساسی ورود و ظهور تو اینه که همه موجودات عالم از نظر ادبی میتونن وارد بشن اما ظهور کلمه مختص یک نفره که میخواد به سبک آراگورن دنیا رو نجات بده ... یعنی منجی
اما منجی های این فیلم دوازده سفینه فضایی تکامل یافته است که میتونن بعد زمان رو بشکنن و از نور سریعتر حرکت کنن و خیلی هم شبیه به منجی کتابهای مقدس نیستن ...
دوازده سفینه که از سه هزار سال بعد در آینده اومدن تا انسانها رو به صلح برسونن، اما هدف اصلیشون اینه که به کمک انسانها در آینده هم نیاز دارن ... یعنی بیشتر این سفر یه معامله دو طرفه است، با این تفاوت که طرف انسانها هیچ ایده ای از برخورد با این پدیده ها نداشتند ...
قسمت سخت ماجرا از جایی شروع میشه که طرف مقابل حرف از سلاحی میزنه که انسان ها بهش دسترسی خواهند یافت ... و اون اسلحه چیزی نیست به جز "زمان"
مفهوم زمان چیه؟ اصن میشه در زمان سفر کرد؟ اگه بتونیم در زمان سفر کنیم چه اتفاقاتی میتونه تغییر کنه، اصلا دسترسی به زمان مفیده یا نه!؟
تعریف زمان وابستگی شدیدی به فضا داره، چون زمان و گرانش دو سر یک معادله کوانتومی هستن، به زبان ساده، وقتی یک نفر بعد از ده سال از سفر فضایی به زمین برمیگرده، ممکنه همسرش پیر شده باشه اما خودش از منظر بیولوژیکی صرفا تغییراتی خیلی اندکی تو آناتومی بدنش شکل گرفته باشه ... این اولین قدم در بحث فضا زمانه، چیزی که انسان رو میتونه بدون دسترسی به اسلحه زمان، بدون هیچ دانشی ازش در یک سفر زمانی قرار بده سیاه چاله ها هستند، جایی که زمان خم میشه و انسان میتونه سفری به درازای ده سال نوری رو در عرض یک دقیقه طی کنه ...
مدیریت کرم چاله های فضایی به دانش انسان در مدیریت بعد چهارم وابسته است ... یعنی اینکه برای رسیدن به این اسلحه بزرگ باید به بعد چهارم مسلط شد ... چیزی که دانشمند و فیزیکدانان بزرگ عصر معاصر کم کم دارن معادلات خوبی برای دسترسی بهش پیدا میکنن ... وقتی انسان به بعد چهارم که زمانه تسلط پیدا کنه، دیگه مهم نیست چقدر میتونه در علم پیش بره، مهم اینه که حالا میتونه منجی خودش در آینده باشه ... میتونه از سه هزار سال بعد بیاد و بگه چطوری میشه به زمان مسلط شد ... یعنی این خودشه که به خودش تو حل بزرگترین مسئله تاریخ بشریت کمک میکنه ...
وقتی دوازده منجی از سه هزار سال بعد میان ... تو نگاه اول شاید آدم فضایی باشن ... اما میتونن حتی یکی از آخرین ورژن های هوش مصنوعی دست ساخت خود ما باشن که انسان در طول تاریخ آینده خودش هی با آزمون و خطاهای بسیار بهشون دسترسی پیدا میکنه ... یعنی اون آدم فضایی ده متری زشت و بدقواره فقط شاید پیک های انسانها در طول زمان هستن، شاید فقط نقش رفتگرهای فضایی رو برای ما ایفا میکنن ... از این جنبه میشه گفت وقتی دوازده موجود عجیب به زمین میان، اینها رو خود ما فرستادم تا به ما در گذشته کمک کنن ... دقیقا همون مسئله ای که بهش اشاره میشه تو فیلم و دقیقا همون مسئله فیلم "اینتراستلار" کرستوفر نولان
پس منجی آخرالزمان، به هر شکلی با این معادله میتونه از طرف خود انسانها انتخاب و فرستاده شده باشه تا به ما کمک کنه ...
خیلی ساده میشه یکی از متافیزیکی ترین مباحث تاریخ بشریت رو از منظر علمی اثبات کرد ...
مسئله بعدی اینه که انسان میتونه مسلط به زمان بشه، اما آیا زمان یک شکل واحد داره؟! جواب در یک مسئله ساده منفی ـست ... توجه کنید، یک نفر در یک سیاه چاله، شبیه آن هاتوی در فیلم "اینتراستلار" میتونه صد ها سال رو تنها در یک هفته طی کنه، پس زمان میتونه در هر شرایطی اشکال مختلف داشته باشه، اما شکل واحدش که انسان هرگز نمیتونه به اون مسلط بشه زمانی ـست که صرفا در ذهن ما وجود داره ... یعنی ما یک هفته مون همون یک هفته است، ما یک دقیقه میتونیم به گلدان طلایی با گلهای قرمز فکر کنیم و زمان بیرون از ذهنمون سالها بگذره ... اما ذهن ما بیشتر از یک دقیقه نمیتونه حرکت کنه، یعنی ما میتونیم به زمان بیرون از خودمون مسلط بشیم اما به زمان داخل خودمون (در ذهنمون) ابدا نمیتونیم مسلط بشیم ... امیدوارم این حرفام خیلی قلمبه سلمبه نباشه...
به هر حال این مسائل کمی پیچیده تر از اینهاست ... بزودی کتابی در این باره خواهم نوشت که با خوندنش فکر میکنم زندگی هر فرد به قبل و بعد تقسیم خواهد شد ...
گذشته از این مسائل ما با فیلمی طرف هستیم که از منظر فیلمبرداری از شاهکارهای چند سال اخیر سینماست ... در کنار موسیقی بی نظیر یوهان یوهانسنی که چندین ساله با دنی ویلنو داره کار میکنه و این دو با هم تونستن در خلق یک فضای وحشت و دلهره نقش بی نظیری ایفا کنن ...
تدوین فیلم قابل قبوله، فیلمنامه بسیار گنگه متاسفانه و در خلق شخصیت و پردازش شخصیت از طرف فیلمساز ما با کمی لکنت مواجه ایم متاسفانه ...
با همه این اوصاف فیلم یکی از بهترین های امسال سینماس ... اگر بهترین نباشه!
زندانیان و دشمن رو هم از این کارگردان ببینید ... اون فیلم ها بهترین های سالهای خودشون بودن.