تقدير» برای جماعت انديشمند در قالب علمی تخيلی تعريف می شود. تقدير را نه میتوان فيلمی اکشن محور قلمداد کرد و نبايد آن را با يک کار بلاک باستر اشتباهی گرفت. خط داستانی فيلم حول شخصيتها شکل گرفته و به تدريج باز میشود. فيلم فاقد سکانسهای جلوه هاي ويژه عظيم است. «تقدير» فيلم ايده ها است؛ فرقی هم نمیکند که اين قضيه را قبول داشته باشيد يا نه.
/صحبت درباره داستان بدون لو دادن نکات مهم آن خيلی سخت است. لذا به اين بسنده میکنم که قهرمان بدون نام داستان، با بازی بسیار خوب اتان هاوک، مأمور ويژه جایی به نام «هيئت موقتی» است. وظيفه او سفر در زمان با استفاده از ماشين زمانی است که ما را به ياد کيس ويولن میاندازد.
این فیلم روایتگر زندگی مردی است که در آخرین مأموریت خود، برای پیدا کردن یک جنایتکار که در زمان سفر میکند، فرستاده میشود. برای شخصیت اول این داستان که در زمان جا به جا میشود، این سوال که آیا اتفاقات از قبل تعیینشدهاند و قابل تغییر نیستند مسئله اساسی میشود.
هشدار اسپویل:خفیف!!
پارادوکس سرنوشت
پارادوکس سرنوشت یا پارادوکس تقدیر که اشاره به نام فیلم هم دارد، میگوید هر تلاش مسافر زمان برای تغییر در اتفاقاتی که درگذشته رخداده، متعاقباً باعث ایجاد شرایطی میشود که با آن مقابله میکند و در نهایت تغییری ایجاد نمیکند.
بهعبارتدیگر حوادث مقدر، همیشه به همان شیوه اتفاق میافتند، به عنوان مثال در فیلم میبینید که تلاش جان برای دور کردن جین از غم ناشی از معشوق مرموزش، تنها دلیل آشنایی آنهاست. در مورد سوختن صورت جان هم میتوان همین را گفت.
پارادوکسِ بوت استرپ
این فیلم یک نمونه از پارادوکسِ بوت استرپ است، این پدیده زمانی رخ میدهد که یک مسافر زمان (اطلاعات، شیء یا شخص) یک حلقه بسته در زمان ایجاد کند که به صورت علت معلول مدام تکرار شود و تنها دلیلش خودش باشد.
در این فیلم، جان علت تولد خودش است، او برای آمیزش با خودش در زمان جا به جا میشود و در نهایت کودک نیز در شرایطی قرار میگیرد که بعد از رشد میشود همان شخصیت اصلی داستان؛ به عبارت دیگر همان مثال مرغ و تخممرغ است اما در قالب جدید.
من پدربزرگ خود هستم
در این فیلم شخصیت اصلی، پدر، مادر و پدربزرگ یک فرد است. او خودش را در زمان نوزادی میدزدد و به یتیمخانهای درگذشته میبرد تا رشد کرده و این چرخه ادامه پیدا کند. این درواقع قسمتی از پارادوکس بوت استراپ است. یک شخص پدر، فرزند و پدربزرگ خود است.
کلید:
متأسفانه بايد بگويم که فيلم برای جلب مخاطب عام بيش از حد پيچيده و هوشمندانه است. اين فيلم میتواند مورد علاقه قشر متفکر جامعه قرار بگيرد. اگر «تقدير» مشکلی داشته باشد، آن مشکل مربوط به مدت زمانش است؛ تا نيم ساعت ديگر را میشد به اين کار اضافه کرد. تخصيص تنها يک ساعت و نيم به اين فيلم، «تقدير» را به اثری بی بنيه تبديل کرده است. با اين حال، عليرغم اين اشکالات، «تقدير» هرچه نباشد اما جاهطلبانه است. از فرصتها به خوبی استفاده میکند و در آخر مخاطب حواس جمع را خوشحال میکند. فيلمهای علمی تخيلی اغلب با درونمايه فضا سر و کار دارند
اما] فيلمهایی مانند «تقدير» که به موضوعات ديگر ربط دارند اغلب به حاشيه رانده میشوند.
اتان هاوک مثل هميشه نقش محدودش را، که بيشتر به قدرت آن اهميت میدهد تا به اجرايش، به خوبی ايفا میکند.
عنوان «تقدير» با درونمايه مرکزی فيلم عجين است. مفهوم آزادی اراده برای افرادی که خود را در زمان محدود میکنند اغلب محلی از اعراب ندارد. اما برای فردی که خارج از مرزهای زمانی زندگی میکند، دغدغه های تغيير آينده قابل اغماض نيستند. اما به واقع زمان مؤلفه ای سيال است يا ايستا؟ آيا اتفاقات، از قبل تعيين شدهاند و قابل تغيير نيستند؟ آيا تمام لحظات گيتی از قبل مقدر شدهاند؟ اينها پرسشهای اساسی هستند که مطرح میشوند اما لزوماً فيلمنامه برادران اسپيريگ پاسخی به آنها نمیدهد. آنها نمیتوانند اين موضوع را در حد فهم دسته ای از مخاطبان پايين بياورند.