مطلب ارسالی کاربران
پشت پردهی درگیری رئالیها و بارسایی ها در هفتهی اخیر (طنز)
این داستان یه داستان کاملا خیالیه... سعی شده که شخصیتهاش هیچ شباهتی با کاربرهای توی سایت نداشته باشن پس لطفا به کسی برنخوره
شخصیتها:
گابریل: سال دوم متوسطه، زادهی بارسلون، حامی سرسخت استقلال کاتالونیا، یک مسی فن
خورخه: از نوادگان ژنرال فرانکو، دانشجوی دانشگاه پلی تکنیک مادرید، یک رئالی اصیل
وینچنزو: یک مولتی اکانت، نام واقعی: نامشخص، محل سکونت: نامشخص، تیم مورد علاقه: نامشخص
ظهر ۵ شنبه، ۲۳ فوریهي ۲۰۱۷:
گابریل از مدرسه برگشت؛ کیف و کتابش را به گوشهای انداخت و بدون اینکه یونیفرمش را دربیاورد پشت سیستم نشست، مرورگر را باز کرد و تایپ کرد tarafdari-in-spain.com و شاد و شنگول و مسرور از کامبک تاریخی دیشب وارد ستون کاربران شد که ناگهان... ناگهان چشمانش سیاهی رفت، چهرهاش سرخ شد، لبخند بر لبانش خشکید، اشک در چشمانش حلقه زد و فریاد کشید: «مادر به خطاهااااااا... حالا نشونتون میدم.... آره... آرررررره... هنوز نفهمیدین با کی طرفین... به من میگن گابریل دوناسیمنتو سانچز خوزه ماریا سروانتس... آرررررره»... سپس شروع کرد به کامنت گذاشتن: «سووووووووزش.... سووووووزش..... نسووووزی.... پماد بدم خدمتتون؟ ... دستمال چی؟.....»... درحالیکه اشکهایش را پاک میکرد، با خشونت انگشتانش را روی دکمههای کیبورد میکوبید و زیر لب میگفت: «داورسلونا؟!..... سوووووزش.... یوفالونا؟!... رئالی سووزشی... بسوز، بسوووووز... گزارش تخلف... شب مرگ فوتبال؟!... پولهای پرز.... ژنرال فرانکوی کثیف... قرعههای یوفا.... ». گابریل نوشت و نوشت و نوشت ولی این کار روح آزرده و غرور جریحه دار شدهاش را آسوده خاطر نکرد... باید انتقام سختتری میگرفت. باید به آنها ثابت میکرد که مافیای واقعی چه کسی است... پس تب جدیدی باز کرد و این عبارت را جستجو کرد: «اشتباهات داوری به نفع رئال مادرید، از آغاز تا کنون» و شروع کرد به پست گذاشتن: «کیا این بازی رو یادشونه... ذغال مالدیو – اتلتیکو بالئارس، سال ۱۹۲۱... چهارتا پنالتی واسه بالئارس گرفته نشد... دو تا مالدیوی هم باید اخراج میشدن... بعدش میان واسه ما از داوری و مافیا میگن... اهه».
در همین حین که گابریل در حال درافشانی بود.... خورخه در کلاس درس به صندلی لم داده بود... انگشت اشارهی دست چپش را در دماغ مبارکش میچرخاند و با دست راست گوشی آیفونش را نگهداشته و در حال اتک زدن بود که ناگهان خیل عظیمی از نوتیفیکیشنها باریدن گرفت... بله، او گابریل را فالو کرده بود (که بعدها خودش اعتراف کرد این دومین اشتباه بزرگ زندگیش بوده است)... خورخه، ابروهایش را در هم کشید، نگاهی حاکی از تعجب و ناباوری به کامنتها و مطالب گابریل انداخت و با خودش گفت: «پس اینطور... حالا دارم واسهت جوجو..»
قبل از اینکه به این بپردازیم که خورخه چه چیزی برای گابریل دارد اجازه بدهید که وقایع شب قبل را با هم مرور کنیم:
شب ۴ شنبه، ۲۲ فوریهی ۲۰۱۷:
«همهی تن من داره میلرزه... مگه میشه فوتبال اینقد قشنگ باشه».... خورخه با تمام وجودش از بارسلونا نفرت داشت ولی شنیدن این جمله او را هم به تحسین واداشت (همه میدانیم که اسپانیاییها مردمانی احساسی و فوق العاده جوگیر هستند و به راحتی تحت تأثیر شنیدهها و دیدهها قرار میگیرند)... بله، او هم برخلاف میل بیرونیاش از این کامبک، احساس خرسندی درونی میکرد... پس به پستهای مربوط به بازی سر زد و این شب تاریخی را به هوادارانِ از خوشحالی کف بر دهان آوردهی رقیب تبریک گفت... همینطور در حال تبریک و تهنیت گفتن بود که پستهای وینچنزو توجهش را جلب کرد: «صحنهی کارت به کارت کردن مدیران بارسا به حساب دنیز آیتکین (به همراه عکس)»... «میشل پلاتینی در یک جمع خصوصی: نمیگذاریم بارسلونا حذف شود»... «امشب یک بنگاه شرط بندی در مالزی ۱۰ میلیون دلار سود کرد»... «آنخل دیماریا: پنالتی ماسکرانو بر روی من واضح بود ولی داور به من گفت: این یه برخورد طبیعیه، آخه دیگه بنیه واسهت نمونده لاغر مردنی، کمتر بزن»... دنیای جدیدی پیش چشمان خورخه گشوده شد... پردهها یکی یکی کنار رفتند و نور حقیقت بر او تابیدن گرفت... احساس کرد که به شعورش توهین شده... احساس کرد که بازیچهی یک مشت بچه مدرسهای شده... پس دست به کیبورد شد و شروع کرد به نوشتن: «شب مرگ فوتبال – اپیزود دوم: بارسلونا – پاریس الژرمن!»... «بهترین بازیکن امشب غارسا: مسی؟ نه، نیمار؟ نه، سرجی روبرتو؟ خیر دوست عزیز ... دنیز آیتکین»... «سه چیز که باید قبل از مرگ درباره کامبک دروغین یوفالونا بدانید»... «در جلسهی دیروز سران یوفا با مدیران داورسلونا چه گذشت؟».. «کولینا: متاسفم، اشد مجازات را برای داور در نظر میگیریم» و ... اینها همان پستهای بودند که گابریل میخواند و اشک میریخت و شیرینی پیروزی در کامش تلختر و تلختر میشد...
البته از آنجاییکه خورخه ذاتا انسانی سرسخت بود به همینها اکتفا نکرد و سایت rematch-please.com را راه انداخت و مکاتباتی را با هیئت رئیسهی فیفا انجام داد که در نتیجهی این مذاکرات طاقت فرسا قرار بر این شد که اگر ۴۰۰ هزار امضا جمع شود بازی هم تکرار شود.
ادامهی وقایع ظهر ۵ شنبه، ۲۳ فوریهي ۲۰۱۷:
خورخه کامنتها و پستهای گابریل را با دقت خواند. مقداری سولفادیازین نقره به دستها و جاهایی که نمیتوان گفت مالید و پستها و کامنتهای غیر قابل ترجمه را نثار جماعت بارسایی کرد و به خیال خودش خواهر و مادرشان را با هم پیوند داد... بارساییها هم بیکار ننشستند و کامنتهای غیرقابل ترجمهتری را در چلهی کمان گذاشتند و به منظور پیوند زدن عمه و خالهی رئالیها به سمتشان نشانه گرفتند... این بار تعداد بیشتری از رئالیها پست و کامنت گذاشتند و سپس تعداد بیشتری از بارساییها و همینطور مسلسلوار پیش رفتند و .... پس شد آنچه شد.
اکنون که من درحال نوشتن این متن هستم، وینچنزو روبرویم نشسته و به لپتاپش خیره شده است... گهگاهی چیزی مینویسد، پکی به سیگارش میزند و یا با صدای بلند و شیطانیش قهقهه سر میدهد... گهگاهی هم با ت...مهایش ور میرود.
پایان