طرفداری - افراد این لیست، از عادت ها و آیین ها پیروی نمی کردند. آن ها می نوشیدند، سیگار می کشیدند، پرهیجان بودند و از دستورات سرپیچی می کردند اما قبل از همه این موارد، آن ها جذاب بودند.
1- جرج بست
شاید مرگ او بر اثر مصرف نوشیدنی های الکلی، درد بزرگی باشد اما فراموش نکنید که جرج بست اولین فوتبالیست سبک راک اند رول بود.پاهای او به اندازه دستان یک جیب بر تیز بودند. وی از کسب افتخارات سیر نمی شد و دوباره و دوباره و دوباره می جنگید. در کنار افتخارات فوتبالی، جرج ماجراجویی های زیادی را بیرون از مستطیل سبز تجربه کرد.
بست در برنامه بهترینهای پاپ شرکت داشت، با مدل ها و دوشیزه های دنیا ازدواج می کرد. کلوپ های شبانه یا بوتیک های مد را می خرید. به زندان می رفت، آهنگ می خواند و فیلم بازی می کرد. نهایتا بست در سن 27 سالگی از فوتبال خداحافظی کرد و خیلی ها باور دارند که او بهترین بازیکن تاریخ جزیره است.
2- جی جی اوکوچا
دورانی بود که پسران انگلیسی، با هم فوتبال بازی می کردند، فریاد می زدند "من اوکوچا هستم!" و تلاش داشتند از حرکات اوکوچا تقلید کنند. پسران آلمانی مقابل تلویزیون می نشستند و با دهانی باز نظاره گر بازی جی جی بودند و تصمیم می گرفتند که در آینده مانند او شوند.
اوکوچا با لباس آینتراخت فرانکفورت در آگوست 1993، برابر کارلسروهه بازی کرد. اوکوچای 20 ساله، در صحنه ای، تنها دروازه بان را در مقابل خود داشت اما زاویه بسیار بسته بود. توپ را به سمت راست برد، وانمود کرد که می خواهد به چپ برود، سپس به چپ حرکت کرد. حالا سه مدافع سر راه او بودند. اوکوچا تکلی را رد کرد، به سمت چپ چرخید، وانمود کرد که می خواهد به راست برود اما دوباره به چپ چرخید و توپ را از فاصله 10 یاردی شوت کرد. سه جفت پا و دستان دروازه بان نتوانستند شوت او را مهار کنند و در نهایت توپ بر تور بوسه زد. گزارشگر می گفت: " من را بکشید! این گل را 100 بار دیگر برایتان پخش خواهم کرد!"
راستی می دانید آن دروازه بان چه کسی بود؟ اولیور کان!
3- ریولینو
از تیم ملی برزیل دهه هفتاد یا همان "تیم قرن"، بیشتر پله، کارلوس آلبرتو یا جیرزینیو را به یاد می آوریم اما کمتر کسی به یاد پسرک شیطان و با استعداد برزیلی است. پسر مهاجران ایتالیایی، با نام روبرتو ریولینو به دنیا آمد، برخلاف اکثر برزیلی ها، نام او کوتاه بود. پابرهنه در خیابان های سائو پائولو فوتبال بازی می کرد و استعدادش در همان جوانی هویدا بود.
وی در جام جهانی 1966، در حالی که تقریبا یک نوجوان محسوب می شد، برای برزیل بازی کرد اما جایگاهش در ترکیب برزیل در جام جهانی 1970 قطعی نبود. سرمربی تیم، ژائو سادانیا، اخراج شد و جانشینش، ماریو زاگالو، مرد داستان ما را در تیم می خواست؛ در حالی که ریولینو در پست شماره 10 بازی می کرد یعنی دقیقا محل بازی پله. در نهایت ریولینو در پست بال چپ بازی کرد و آخرین قطعه از پازل هنرمندانه برزیل شد.
وی گل اول برزیل را در جام جهانی، از روی ضربه آزادی ماندگار به ثمر رساند؛ بعدها این گل را "ضربه اتمی" نامیدند. دو گل دیگر او در این مسابقات نیز از روی شوت های سهمگین بیرون از محوطه بودند. کارلوس آلبرتو درباره او می گوید:
تکنیکی محض. حتی نمی توانم درباره خوب بودنش توضیح دهم.
خود ریولینو درباره تکنیکش می گوید:
پله نمی تواند این کارها را بکند. او به اندازه کافی تکنیکی نیست.
وی درباره فوتبال امروزی اذعان می کند:
فوتبال امروزی خیلی تاکتیکی و فیزیکی است. بازی زیبا دیگر وجود ندارد؛ اما فوتبال بازی مردم است و فرصتی است تا مردم بتوانند شادی کنند.
4- اریک کانتونا
تفاوت اریک دنیل پیر کانتونا با دیگر فوتبالیست ها چیست؟ او در وهله اول یک عاشق، مبارز، مرد راز آلود، فیلسوف، نابغه، بازیگر و فروشنده آبجو بود؛ البته کمی هم فوتبال بازی می کرد. همانقدر که تند طبع بود، با استعداد هم بود.
اولدترافورد، بهتر بگویم، فوتبال انگلستان تا به آن زمان چنین مردی به خود ندیده بود؛ یقه های برافراشته شده، یک فرانسوی مغرور، او می توانست هر کسی را شیفته خودش کند. الکس فرگوسن درباره او می گوید:
هر بار که توپ را لمس می کرد، شور و هیجان به جو اضافه می شود.
5- آندره آ پیرلو
او بیشتر از اینکه در زمین بازی کند، فکر می کرد. به جای اینکه عرق بریزد، پاس های ظریفی را به هم تیمی هایش می داد یا ضربات آزاد را گل می کرد. پیرلو یکی از خونسردترین و البته جذاب ترین بازیکنان نسل خود بوده است. موهای دلپذیر، ریش زیبایش و چهره ایتالیایی اش، بسته کاملی از جذابیت بود.
6- دیمیتار برباتوف
طرفداران فوتبال از بازیکنان تنبل متنفرند. دوست دارند قهرمانانشان با صورتی پر از عرق زمین را ترک کنند تا ثابت شود دست به هر کاری برای موفقیت باشگاه می زنند؛ اما همیشه استثناهایی وجود دارند.
بلغار بداخلاق و چابک، ستاره داستان بی شور ماست؛ گاردین درباره اش می نویسد: " او فوتبال بازی نمی کند، علاقه ای به فوتبال بازی کردن ندارد، وی فراتر از فوتبال است!"
می توان از بهر جذابیت برباتوف، کتابی نوشت؛ از فرصت های سوخته ای که گل می کرد تا آسان ترین موقعیت هایی که هدر می داد. حقیقت دارد که او شبیه اندی گارسیا است و خودش در این باره اذعان می کند:
یاد گرفتم که چگونه مثل او سیگار بشکم و حالا می توانم سیگارم را مثل او به دست بگیرم.
شاید به جای نوشتن یک کتاب، بهتر باشد از هفت کلمه برای توصیف این مهاجم خودرای استفاده کنیم. بعد از گلزنی برای فولام در باکسینگ دی 2012، برباتوف پیراهنی به هواداران نشان داد که رویش نوشته بود: "آرام باش و توپ را به من پاس بده!"
7- فرانس پوشکاش
لقبش سرگرد تیزرو بود اما خیلی کم می دوید. بازی خوانی اش بی نظیر بود و می توانست افتخارات را یکی بعد از دیگری برای رئال مادرید و کشورش به ارمغان بیاورد.
پوشکاش هیچوقت دوست نداشت زندگی خوبی داشته باشد؛ به گفته جیم بکستر، اسطوره اسکاتلندی، پوشکاش تنها دو کلمه انگلیسی بلد بود؛ Jiggy-Jig و Vhisky. (به معنای رابطه جنسی و نوشیدنی الکلی)
8- گونتر نتزر
هنس وایزوالر، سرمربی بروسیا مونشن گلادباخ، در آخرین بازی نتزر برای تیم زادگاهش، او را 90 دقیقه بازی نداد تا انتقام انتقال نتزر به رئال مادرید را از هافبک آلمانی بگیرد. بازی، که فینال جام حذفی آلمان بود، با تساوی یک بر یک به پایان رسید و وقت های اضافه آغاز شد. یکی از بازیکنان گلادباخ، مصدوم شد و سرمربی بالاجبار، نتزر را به زمین فرستاد. سه دقیقه بعد، شوت نتزر به تور چسبید. شاید خارجی ها بیشتر از شخصیت پل برایتنر و موهای فر خورده اش خوششان بیاید اما خود آلمانی ها می دانند که نتزر، مرد واقعی بود.
نتزر نیاز نداشت بدود، سختی بکشد یا تکل بزند؛ او همیشه شاگردانی داشت که می توانستند این وظایف ساده را انجام دهند. توانایی فرابشری نتزر، در پاس های بلندش بود. هلموت بوتیگر، نویسنده آلمانی درباره او می نویسد: "روح کمال در پاس های او دمیده شده است."
نتزر همیشه خودسر و متکبر بود. در ژانویه 1974، مصدوم شده بود و نمی توانست بازی کند و دعوت نامه مراسم عروسی تینا سیناترا در لاس وگاس برای او ارسال شده بود؛می دانست که رئال مادرید به او اجازه خروج از اردو را نمی دهد. وی بدون اینکه به کسی بگوید اردوی رئال را ترک کرد و به جشن عروسی رفت.