طرفداری- بعد از چند هفته هياهو، به نظر ميرسد بين کارلوس کيروش و برانکو ايوانکوويچ آتشبس حاکم شده است.
اين اولين بيانيه يا مصاحبه او عليه شخصي خاص يا شرايط موجود نيست اما نکته مشترک در پسزمينه تمام بيانيههاي کيروش «وجود دشمن يا دشمناني است که منافعي در تضاد با منافع تيم ملي دارند». اما انگيزه واقعي کيروش چيست؟
اشاره به سوژه بيانيههاي کيروش به علت تعدد امري ملالآور است اما اينکه چرا او به کوچکترين مخالفت واکنش تندي نشان ميدهد و هر از گاهي هدف جديدي را براي سيبلکردن بيانيههايش انتخاب ميکند احتياج به بررسي از زاويه ديگري دارد. کافيست به سياهه برخي از مربيان و مسائلي که مورد خشم او قرار گرفتند توجه کنيد؛ مانوئل ژوزه، چويکانگهي سرمربي کرهجنوبي، زلاتکو کرانچار، امير قلعهنویی، اسدي دبيرکل فدراسيون، علي کفاشيان و آخرين مورد برانکو ايوانکوويچ. به اين ها اضافه کنيد داستان تکراري نبود امکانات، بازيهاي تدارکاتي و لباس و ...
براي تحليل رفتار او بهتر است رويکردي شبيه از يک پرتغالي ديگر را مورد بررسي قرار دهيم؛ ژوزه مورينيو. در دنياي فوتبال تقريبا اکثر مربيان به دنبال کاهش سطح استرس در درون تيم خود به منظور افزايش تمرکز بر تمرين و پيروزي هستند. آنها از بحرانهاي رسانهاي فرار ميکنند حتي اگر مجبور به حاشا کردن و طفره رفتن از واقعيتها در برابر رسانهها باشند. اما در اين ميان هستند معدود مربياني که راه ديگري را در پيش ميگيرند. مطرحترين نمونه ژوزه مورينيو است. مردي که نسبت به هر صحبتي واکنش نشان ميدهد و اغلب خود شروعکننده جنجال و حملات لفظي است. دعوا با رسانه ها، مربيان، صحبت و شکايت عليه داوري ها و رفتار اتحاديه فوتبال يا فدراسيون. اين ها همه جزئي از خصوصيات آقاي خاص است. دامن زدن او به مجادلات با کساني چون بنيتز يا ونگر در انگلستان، گوارديولا در زمان حضور در رئال از بارزترين نمونههاي اين رفتار است. اما به هر اندازه که او محيط بيروني را متشنج ميسازد، فضاي درون تيم سرشار از صميميت ميان خود و بازيکنان است. رفتار او به مثابه رفتار پدريست که بيرون از خانه تمام فشارها را به جان ميخرد تا کانون خانواده در آسايش به سر ببرد.
چنين رويهاي در دو سال اول در تيم هايي که در آن حضور داشته منجر به موفقيت شده است. در بيرون از خانه پدر به تنهايي مشغول جنگ با دشمنان است و اين فرزندان او هستند که براي سرافرازي پدري که با همه مشقتها دلسوزانه کنار آنهاست ميجنگند. مورينيو در رختکن به دنبال ايجاد همدلي است. پس اگر شخصي در تيم او بخواهد از زير بال هاي پدر خارج شده و قد علم کند او چنين رفتاري را برنتابيده و او را طرد ميکند. او فرزنداني را تربيت ميکند که براي پدرِ فداکارشان تلاش کنند و پيروزي به ارمغان بياورند. مورينيو استاد ايجاد هيجان از دل فشارهاست اما به روشي به مثابه آنچه گفته شد.
حال کافيست رفتار کيروش را مرور کنيم. هر آنچه در خصوص مصاحبههاي کيروش و درخواستهايش از فدراسيون منعکس ميگردد اشاره به خواستههايي براي بازيکنان تيم ملي دارد. خواستههايي چون زمين، محل اقامت و اردوي مناسب و پروازهاي چارتر. درست مانند پدري که به دنبال رفاه براي فرزندانش است و خواستههايش در راستاي آسايش آنهاست و براي آن در برابر همه ميايستد. در مقابل کافيست تا پدر خانواده در برابر تهديد يا دشمني قرار گيرد. اينجاست که فرزندان آماده ايستادن در برابر اين تهديد هستند تا پدر را سربلند سازند. مانند آنچه براي تيم ده نفرهاش در برابر کره در مقدماتي 2014 در تهران انجام دادند يا تلاش جانفشانانه بازيکنان در بازي با عراق در جام ملت ها يا حتي مصاحبههاي در خصوص لباس تيم پيش از جامجهاني و ...
علاوه بر اين ها انضباط و مهمتر از آن وفاداري فاکتوري اساسي براي کيروش است. مسئلهاي که گاهي ارجح بر آمادگي فني بازيکنان بوده است. بطور مثال دعوت از سوشا مکاني در اوج ناآمادگي در پرسپوليس براي بازي دوستانه با کرهجنوبي پيش از جام ملت ها، تنها به اين دليل که سوشا در جريان جنجالهاي پايان بازي صعود به جام جهاني با کره در سئول حاضر بود و محروم شد. از طرف ديگر برخورد او با افرادي چون رحمتي،عقيلي، جباري، اميد نمازي که از حضور در تيم ملي کناره گيري کردند به سايرين يک آدرس را ميداد. کيروش وفاداري و حمايت را ارج نهاده و تصميمش در قبال خيانت غيرقابل بازگشت است. در اين رابطه هم بين رفتار او و مورينيو شباهتهاي بسياريست. کافيست واکنش مورينيو در قبال کاسياس در رئال را بياد آوريم. چيزي که تنها از تماس تلفني کاسياس با ژاوي براي کاهش تنش ميان اسپانياييهاي دو تيم پس از اردوي تيم ملي در آستانه الکلاسيکو شروع شد و مورينيو آن را به مثابه خيانت قلمداد کرد. چون کاهش تنش با روح استراتژي او در تضاد بود.
نکته اصلي اما اين است که راهبرد مورينيو هميشه در سال سوم با شکست مواجه ميشد و آنچه سندروم سال سوم مربيگري ناميده ميشود آقاي خاص را به سوي درهاي خروج هدايت ميکرد. جاييکه بازيکنان ديگر تحمل فشارهاي فزآينده را ندارند.
حال که تقريبا شش سال از حضور کيروش در ايران ميگذرد اينکه او هنوز با سرنوشت هموطنش مواجه نشده قابل بررسي است. شايد عدم حضور متدوام بازيکنان در کنار تيم بواسطه تفاوت ماهيت مربيگري در باشگاه و تيم ملي يا تفاوت هاي فرهنگي بازيکنان ايراني از دلايل اين مسئله باشد اما به نظر ميرسد واکنشها و حتي انيميشن هاي طعنهآميز و به قهرها و بيانيههاي کيروش نشانه هايي از نخ نما شدن اين استراتژي باشد.
بايد ديد آيا مرد پرتغالي همچنان در همان مسير گذشته ادامه خواهد داد يا داستان تازه اي انتظار تيم ملي را خواهد کشيد.
ارسالی ساسان اعتمادي نيک