در قسمتهای قبل، به بیان اصطلاحاتی همچون درونمایه، روایت، شخصیت و زاویه دید پرداختیم که در تحلیل فیلم لازم است نسبت به آنها اطلاع داشته باشیم. در این قسمت با مفهوم مهم و کلیدیِ «میزانسن» آشنا خواهیم شد.
(میزانسن و واقع گرایی)
میزانسن، واژه ای است فرانسوی که ترجمه ی تقریبی آن «آنچه (جلوی دوربین) در صحنه گذاشته می شود» است. این اصطلاح به تمام عناصر و وسایل صحنه ی یک تصویر سینمایی اشاره دارد که مستقل از موقعیت، حرکت دوربین و تدوین وجود دارند (گرچه تماشاگر مجموع همه ی این ابعاد متفاوت را دریک تصویر می بیند). میزانسن دربرگیرنده ی نور، لباس، وسایل، کیفیت بازیگری و دیگر اشکال و شخصیت های صحنه است. تعدادی از منتقدان فیلم به این باور اشتباه معتقدند که این ویژگی های نمایشی، بیشتر بخشی از یک قرارداد تئاتری اند تا یک قرارداد سینمایی و در نتیجه، موضوعات نسبتاً ساده انگارانه و پیش پا افتاده ای برای تحلیل به حساب می آیند. در نظر برخی، اهمیت ارزیابی اجرای یک بازیگر خیلی کمتر از تحلیل روایت یا کارکرد دوربین است. اما در نظر بسیاری از دیگر منتقدان زیرک و نکته سنج، ابزار و زبان خاص میزانسن در هر فیلم، کلیدهایی هستند برای شناخت مهم ترین ویژگی های آن.
(واقع گرایی)
ریشه ی اصلی تمایل ما به نادیده انگاشتن و کم ارزش دانستن در سینما، به ساحت پرقدرت توهم واقعیت بازمی گردد که جان مایه ی رسانه ی سینماست. فرض ساده انگارانه ی ما در بسیاری از فیلم ها بر این است که «آنچه بر روی صحنه گذاشته شده» از ابتدا همان جا بوده و لذا صحنه، نورپردازی، چیدمان وسایل و در بسیاری از مواقع زاویه دید را به عنوان عناصری که معنی دارند و باید تحلیل شوند در نظر نمی گیریم. در واقع صحنه پردازی در بسیاری از مواقع به قدری با جهان واقعی اطرافمان مشابهت دارد که آن را درخور تحلیل نمی بینیم. به طور خلاصه، توهم واقعیت نوعی از میزانسن است که به ما می باوراند تصاویر، برگرفته از جهانی معمولی است که در واقعیت وجود دارد؛ دنیایی که همگی آن را می شناسیم و با آن خو گرفته ایم.
با وجود این باید بیاموزید که در مورد واقع گرایی در سینما به دیده ی تردید بنگرید، چرا که این واقع گرایی می تواند توجه شما را از امکانات جالبی که تحلیل میزانسن در اختیارتان می گذارد منحرف سازد. با تماشای فیلمی مستند از کشوری دیگر یا فیلمی قدیمی که به نظر خیلی واقع گراست، در می یابید که درک شما از واقع گرایی چقدر نسبی است و بر چگونگی بنای واقعیت در فیلم برای رسیدن به هدفی خاص واقف می شوید؛ حتی زمانی که فیلمساز چنین برداشتی را نپذیرد. همان طور که نویسنده ای اشاره کرده است، قرار دادن ساده ی دوربین جلوی یک صحنه، واقع گرایانه ترین موقعیت را به نوعی فضا و چیدمان نمایشی تغییر می دهد.
شاید مثال های خوبی از واقع گرایی شامل فیلم های ترسناک باشند. آن ها مجبورند برای آن که احساس ترس و وحشت را برای مخاطب برجسته کنند، تا جای ممکن به زندگی روزمره مخاطب نزدیک شوند.
یک نگاه حرفه ای بدون توجه به اینکه فیلم مورد نظر یک اثر هالیوودی واقع گراست یا یک مستند، تحلیل را با مطرح کردن پرسش های اساسی درباره واقع گرایی فیلم و چگونگی کاربرد آن آغاز می کند: چرا فیلم سعی در واقعی بودن دارد؟ چرا سعی در ایجاد صحنه ای واقع گرا دارد؟ در این مسیر چه چیزهایی در نظر گرفته شده و چه چیزهایی کنار گذاشته شده است؟ از میان جزئیاتی که واقعیت را در میزانسن ساخته اند، کدامیک با کنش های شخصیت ها یا درون مایه های فیلم ارتباط دارد؟ لباس ها؟ خانه ها؟ وسایل صحنه یا دنیای پیرامون؟ میزانسن فیلم های واقع گرا را با همان درک تحلیلی ای بررسی کنید که به کمک آن به یک نمایش صحنه ای توجه می کنید؛ نمایشی که در آن لباس ها و دکوراسیون صحنه به هیچ عنوان تصادفی برگزیده و چیده نشده اند.
(اجزای میزانسن)
در میزانسن هر فیلمی، از واقع گراترین تا نمایشی ترین، وسایل صحنه ویژه ای وجود دارند که توجه شما را سمت و سو می دهند و موضوعات یک تحلیل خوب نیز از آنها نشئت می گیرند.
موقعیت مکانی و زمانی و چیدمان دکور صحنه در آنجا فیلمبرداری می شود. در برخی فیلم ها شما بی درنگ متوجه می شوید که موقعیت صحنه و چیدمان وسایل چقدر حائز اهمیت است. چیدمان صحنه اهمیتی بیش از پس زمینه ای صرف دارد و نویسنده علاقمند به شناخت کاربرد موقعیت مکانی و چیدمان فیزیکی آن می تواند تحلیل خود را با پرسش هایی از این قبیل آغاز کند:
-آیا اشیاء و وسایل چیدمان صحنه- چه طبیعی باشند مثل رودخانه و درختان و چه مصنوعی مثل نقاشی ها و ساختمان ها- در ارتباط با شخصیت ها و داستان اهمیت ویژه ای می یابند؟
-آیا نحوه چیدمان و نظم و ترتیب اشیاء، وسایل و شخصیت ها در صحنه اهمیتی دارد؟ ( مثلا آیا آن ها به طور فشرده و پرازدحام در کنار هم قرار گرفته اند؟ آیا اشیاء بی جان زنده به نظر می رسند؟ )
گرچه بیشتر فیلم های قابل توجه، همپای شخصیت ها به صحنه و اشیای آن نیز معنا می بخشند، فیلم ها به لحاظ چگونگی استفاده شان از صحنه در ارتباط با داستان و شخصیت ها به میزان زیادی متفاوت اند. صحنه و چیدمان آن می تواند ارائه کننده ی واقع گرایی تاریخی باشد.
نویسنده در تحلیل صحنه باید کاری بیش از توصیف آن انجام دهد: باید در پی کشف اهمیت آن صحنه، در ارتباط با درون مایه های اصلی یا ابعاد دیگر فیلم باشد (مثل نظام تولیدی یا دوره ی تاریخی آن). یک چنین تمرکزی، به توضیح این که چرا یک صحنه و شیوه ی ساخت آن حائز اهمیت است، کمک خواهد کرد.
از همین قائده ی کلی برای بحث در مورد سایر عناصر میزانسن استفاده کنید. بسته به نوع علاقه ی شخصی خود به سبک های بازیگری، لباس یا نورپردازی، توصیف دقیقی که ارائه می دهید باید با این نگاه تؤام شود که دلیل اهمیت آن ها چیست و چگونه بر بار معنایی فیلم می افزایند و در واقع چگونه می توانند بخشی از موضوع یک تحلیل باشند. همه می دانیم بازیگر فردی است که بخشی از زندگی یک شخصیت را در فیلم بازی کند، اما سبک بازیگری این که یک بازیگر چگونه آن بخش را بازی می کند از یک فیلم به فیلمی دیگر، و از یک دهه به دهه ی پس از آن، به طور قابل ملاحظه ای، متفاوت است. وقتی به این مسئله عمیقاً می اندیشیم در می یابیم که سبک بازیگری به عنوان موضوعی که به آن می پردازیم و یا هدفی که برای تمرکز بخشیدن به تحلیل فیلمی خاص درنظر داریم چالش برانگیز است.
منظور از لباس ها، همان طور که می دانیم، لباس هایی هستند که بازیگران به تن می کنند. آن ها مانند دیگر ابعاد میزانسن در طیفی که از واقع گرا بودن تا غیرواقعی و مبالغه آمیز به نظر رسیدن را شامل می شود، اشکال متفاوتی دارند. آن ها غالباً کلیدی در اختیار نویسنده می گذارند که او را به سمت شناخت هویت شخصیت راهنمایی می کند. روشن است که کلاه های سفید به عنوان معرف یک شخصیت خوب، دیگر ضرورتاً کاربردی ندارند، اما آنچه باید مورد پرسش قرار دهید این است که چرا ظاهر و نحوه ی لباس پوشیدن شخصیت ها به این شکل است؟ آیا لباس پوشیدن آنها مبین نگاهی است که به خودشان دارند، یا اینکه نگران چگونه دیده شدن از نگاه دیگران اند؟ آیا تغییر لباس، تغییر شخصیت را در پی دارد؟
نورپردازی، توصیف کننده ی روش های متفاوتی است که از طریق آنها یک شخصیت، شیء یا صحنه می تواند از تابش طبیعی نور خورشید یا نور یک منبع مصنوعی مثل لامپ بهره گیرد. این روش ها، به فیلمساز امکان می دهد تا توجه بیننده را به سمت یک مسیر مشخص هدایت کند، یا فضای خاصی را به وجود آورد. همه ی ما تفاوت های نوری آشکار را تشخیص می دهیم مانند تفاوت میان نور درخشان یک صحنه ی خارجی در فیلمی وسترن و تاریکی سایه وار به کار رفته در کوچه پس کوچه های اثری گانگستری. به احتمال زیاد به این مسئله توجه می کنیم که نورپردازی در مورد اول احساس وضوح، شفافیت و خوش بینی، و در دومی احساس تیرگی و تشویش را پدید می آورد. وظیفه ی دشوارتری که تحلیلگر فیلم می تواند در پیش گیرد تبیین الگوهای نورپردازی و تغییرات تدریجی ظریف تری است که به لحاظ دراماتیک جلب توجه نمی کنند. بدون در نظر گرفتن این که نور پردازی را فوراً مورد توجه قرار می دهید یا نه، خود را برای جست و جوی الگوهای نور و سایه ها آماده سازید. آیا الگوهای تصویری قابل توجهی (مانند سایه های تند) به هدف تأکید و برجسته ساختن یک صحنه یا مجموعه ای از صحنه ها در فیلم به کار رفته اند؟ آیا نورپردازی یا رنگ در فیلم کلا طبیعی به نظر می آید یا فوق العاده مصنوعی است؟ برخی فیلم های تجربی، موضوع کلی فیلم را بر اساس طراحی و اجرای هنرمندانه ی نور قرار می دهند، اما هر فیلم داستانی هوشمندانه ای، به اندازه ی یک نقاشی، از حس، امکانات و کارکرد نورپردازی بهره می برد.
پس میزانسن، نحوه ی نمایاندن فضایی است که در مقابل دوربین ساخته می شود. این نوع استفاده از فضا چگونگی چیدمان، تنظیم و نحوه ی ارتباط بازیگران و اشیاء در محدوده ی آن می تواند منشاء پدید آمدن موضوعات و نظرات جالبی در مورد فیلم باشد. گاهی اوقات، آن چه تعادل یا عدم توازن به کار رفته در یک میزانسن که شخصیت ها یا سطوح متفاوت را به هم مرتبط می کند درباره ی کنش می گوید، بیشتر از دیالوگ است: مثلاً آیا شخصیتی هست که همیشه در موضعی بالاتر از دیگری قرار گیرد؟ آیا حضور یکی از شخصیت های فیلم همیشه در سایه است؟ علاوه بر این ممکن است با مقایسه ی موقعیت یا چیدمان دو صحنه در یک فیلم، به کشف درون مایه های مهمی نائل شوید که در غیر این صورت از نظر دور می ماند.
———————————————————————
با الهام و تلخیص از کتاب راهنمای نگارش تحلیل فیلم نوشته تیموتی کوریگان
برای کسب اطلاعات بیشتر درباره میزانسن میتونید کتاب "میزانسن در سینما" به قلم بیل نیکولز و ترجمه محمد شهبا رو از لینک زیر دانلود کنید (متاسفانه فکر نکنم بتونید جلد چاپی این کتاب رو مثل خیلی از کتاب های سینمایی دیگه راحت گیر بیارید!)
http://pupul.ir/FMT_23/root/RASfIF07.pdf