طرفداری - شاید حجت در همان روزهای اول تمام شده بود. جایی که علی منصوریان برای کارشناسی رقابت های یورو 2016 به استودیوی شبکه 3 دعوت شده بود و در کاری عبث و بی معنی که نظیرش احتمالا فقط در مرزهای ما دیده می شود، تصمیم گرفت روی صندلی قرمز برنامه ننشیند و احتمالا خودش هم به محمد رضا احمدی گفت که این موضوع را در برنامه متذکر شود. هدف از این کار واضح و مبرهن بود. اینکه او تشخیص داده بود باید از همین ابتدای کار جای خود را در دل هواداران استقلال به عنوان سرمربی محکم کند. این مسئله به خودیِ خود بد نیست اما اگر تبدیل به هدف اول شود اوضاع جالب پیش نخواهد رفت.
در فصل نقل و انتقالات هم جسته و گریخته احساس می شد که سرمربی استقلال ترجیح می دهد به جای اولویت قرار دادن ضعف ها و نیازهای تیمش، تمرکزش را روی بازی های نقل و انتقالاتی با رقیب قرار دهد. همان بمب و ترقه های معروف که «حاجی فتح الله زاده» بنیان گذارش بود. تا اینجا همان طور که گفتیم داستان به خودیِ خود مشکلی ندارد. در ایران شاید شما نیاز داشته باشید چنین رفتارهایی از خود بروز دهید اما به شرطی که وظیفه اول خود را نیز فراموش نکنید. وظیفه ای که هنوز پس از گذشت 13 هفته نه چیز خاصی از آن مشخص است و نه حتی دورنمای روشنی از آن دیده می شود.
بازی مقابل تراکتور دومین بازی ویترینی فصل برای استقلال پس از دربی محسوب می شد. جایی که کادر فنی پر و پیمان این تیم پس از گذشت 13 هفته (تقریبا یک نیم فصل) باید خروجی قانع کننده ای به هواداران این تیم ارائه می داد. مسئله به هیچ عنوان نتیجه نیست. نتیجه مسئله ای است که پارامترهای دیگری نیز به غیر از مسائل فنی می تواند در آن نقش داشته باشد. مسئله مشخصا نوع بازی، نمایشِ مجموعه تیم و رویکرد فنی استقلال است. جایی که تمامی مسائل کاملا بی معنی و گنگ به نظر می رسد. 90 دقیقه و اندی نمایش استقلال مقابل تراکتور در آزادی، احتمالا ناامید کننده ترین نمایش این تیم از لحاظ فنی در سال های اخیر بود. نمایشی که نظیرش را مظلومی، قلعه نویی و حتی صمد مرفاوی هم به ندرت ارائه داده اند. اشتباه اخباری و ضربه کاوه در برابر دروازه خالی، همه آن چیزی بود که منصوریان توانست از لحاظ فنی پس از 13 هفته مقابل تراکتور ارائه کند. نمایشی کاملا گنگ، بی برنامه و سردرگم که به راحتی می شد آن را در مرزهای «فاجعه» قرار داد.
مسئله اعصاب خرد کن بعدی اما نمایش های شخصی «علیمنصور» در ابعاد مختلف است. از مصاحبه های مختلف و کنفرانس های خبری گرفته تا حتی زبان بدنش در کنار زمین. همه این عوامل در کنار هم پکیجی کاملا نچسب را تشکیل داده اند. به عنوان مثال کنفرانس خبری منصوریان پس از بازی مقابل تراکتور چیزی در حد و اندازه های عملکرد تیمش بود. اینکه او ضعف مفرط تیمش در پارامترهای گوناگون فنی را نادیده گرفت و جملات آغازینش را این چنین با طعنه آغاز کرد:" بیش ترین نقش را در بازی امروز خالد شفیعی داشت(همراه با خنده ای مرموزانه)." صحبتی که البته درست بود اما مسئله اصلی نبود.
یا مثلا زبان بدن منصوریان در کنار خط رفته رفته انسان را واقعا به این نتیجه می رساند که این سرمربی علاقه زیادی به ارائه «نمایش» دارد. بالا پریدن های بسیار بی مورد دقیقا چسبیده به خط کناری زمین(ده ها بار منصوریان به بازیکنان خودی و غیر خودی برخورد کرده است) و کل کل های پیاپی بر سر پرتاب های اوت که به سود تیمش باید اعلام شود، همه آن چیزی است که در کنار زمین با شور و حرارتی عجیب و غریب از منصوریان دیده می شود. البته 90 دقیقه کنار خط ایستادن توسط بزرگ ترین سرمربیان دنیا نیز انجام می شود اما جنسش کاملا متفاوت است. همین 3 روز پیش ژوزه مورینیو در دیدار مقابل زوریا تقریبا تمامی 90 دقیقه را کنار زمین بود اما صرفا با علامت ها و استایل هایی هماهنگ شده، نکاتی کوتاه به بازیکنانش گوشزد می کرد. یعنی همان کاری که منصوریان در بیشتر مواقع انجام نمی دهد. او صرفا با زبان بدنش در حال تکاپو است بدون اینکه مشخص باشد دقیقا چه هدفی دارد. به نظر می رسد که او حتی بازی را نیز به خوبی نمی تواند تماشا کند و بیشتر تمرکزش را روی بالا پریدن های بی مورد قرار داده است.
13 هفته از نمایش استقلال می گذرد اما هنوز این تیم با همه سر و صداهای پیش فصل، خروجی قانع کننده ارائه نکرده و مسئله نگران کننده تر در این بین عدم ایمان کادر فنی تیم به ضعف های مفرط فنی مجموعه تحت هدایتشان است. با این حال شاید هنوز برای قطع امید کردن از استقلال علیمنصور کمی زود باشد. موفقیت و رویکرد فنیِ درست، مسئله ای نیست که در یک شب ایجاد شود اما به شرطی که همه وظایف اصلی خود را بدانند و صد البته به پارامتری تحت عنوان واقع بینی نیز اعتقاد داشته باشند.