يك انساناي كاششش تهرانبودم.
صبح سپيده دم ميرفتم ماشينمو فووول بيمه ميكردم، تورك بي همه چيز رو با سرعت ١٦٠ تا جووري ميزدم زيرش كه توي اون فاصله اي كه از هوا به زمين ميوفته هرچي احكام بلده از سرش بپره، بعدش هم بيوفته زمين و تا اخر عمق قطع نخاع بشه و با خفت و خواري زندگي نكبت بارشو ادامه بده...
I am an Asil Perspolisian.