طرفداری- ولادیمیر کلیچکو، بوکسور اوکراینی در مورد فاجعه چرنوبیل گفته است بعد از آن چرنوبیل هزاران هزار از مردم اگر نگوییم میلیون ها با مرگ جریمه شدند و مجبور شدند تاوانش را بپردازند. پدر من هم جزوی از آن مردم بود. حالا در طول این ماجراجویی در میان خط ها همراه شده ایم با آرگا لاهیرایی تا ببینیم فوتبال چه پیوندی با یکی از حزن انگیز ترین فجایع تاریخ دارد. این مقاله برگرفته از وبسایت goaldentimes است.
نام چرنوبیل برای خیلی ها تداعی کننده انفجار هسته ای سال 1986 است. به سختی کسی نام آن را به فوتبال ربط می دهد. امیدوارم در آینده و پس از خواندن این مقاله ارتباط بین ورزش زیبا و این حادثه ترسناک به یاد آورده شود.
حتی افرادی که فوتبال تماشا نمی کنند می توانند بین سال 1986 و فوتبال ارتباطی برقرار کنند و این به خاطر یک فرد است، دیگو آرماندو مارادونا و دو گلی که در جام جهانی 86 به انگلیس زد که میلیارد ها بار دیده شد و آیندگان هم میلیارد ها بار آن را تماشا کردند و خواهند کرد. این داستان شامل زیبایی، نابودی، جدل، فوتبال و سال 1986 است. داستان مارادونا در جام جهانی 86 زندگی بسیاری از مردم را تغییر داد. به آن ها الهام بخشید و شادشان کرد. فاجعه چرنوبیل هم زندگی میلیون ها انسان را تغییر داد. اما تفاوت آزار دهنده ای بین مارادونا و این حادثه است. حادثه چرنوبیل زندگی مردم را نابود کرد و اشعه هایش مکان های اطراف را تا شعاع 30 کیلومتری به مکان هایی غیر قابل زندگی تبدیل کرد. تاثیرات آن تا اروپای غربی و حتی بریتانیا رفت. تنها این ها نبود. این حادثه باعث بیشتر شدن همت باشگاه های فوتبال شوروی برای روبرو شدن با تجزیه سریع شد.
در سال 1954، 60 کیلیومتر دور تر از مسکو ساخت نیروگاه اوبنیسک آغاز شد. آن اولین نیروگاه تجاری در تاریخ بشریت بود. در میانه جنگ سرد بشر شروع به استفاده از انرژی اتمی برای مصارف صلح آمیز کرد. بعد از آن شوروی شروع به ساخت نیروگاه های اتمی یکی پس از دیگری کرد. آن ها می خواستند یک نیروگاه عظیم در نزدیکی شهر کیف بسازند. بعدا تصمیمشان عوض شد و آن را به 100 کیلومتری کیف و 15 کیلیومتری شمال شهر چرنوبیل منتقل کردند. ساخت این نیروگاه که به نیروگاه لنین نهم هم معروف بود در سال 1970 آغاز شد. آن نهمین نیروگاه شوروی بود. در برنامه اولیه، ساخت 6 راکتور در دستور کار بود. هزاران نفر برای نگه داری، مانیتورینگ، تعمیر، تحقیق و گسترش نیروگاه لازم بود. به همین دلایل شوروی شروع به ایجاد یک شهر در 3.9 کیلومتری نیروگاه کرد و مردم از سال 1970 شروع به ساکن شدن در آن کردند. در آنجا مدارس، مهد کودک ها، بیمارستان، و سالن های ورزشی خوبی بود. تفرجگاه های خوبی داشت و البته تعداد بسیار زیادی آپارتمان های بزرگ. میانگین سنی ساکنین شهر حدود 26 سال بود. سرشار از انسان جوان، جاه طلب با شور و علاقه زیاد. مدل و سمبلی از شوروی مدرن. نام این شهر از رودخانه نزدیکی آن، پریپیات گرفته شد.
نیروگاه چرنوبیل
پریپات سرزمین شادی بود. پریپات هیچ باشگاه فوتبال حرفه ای نداشت اگرچه یک زمین فوتبال کوچک داشت. مردم شهر به خاطر داشتن تیمی که در مسابقات به عنوان نماینده آن ها حاضر باشد، رویا پردازی می کردند. در اواسط دهه 70 میلادی مردم شهر تیمی به نام استرایتیئل پریپاپات را بنیان نهادند. استرایتیئل به معنای کارگران است. یکی از افرادی که سبب شکل گیری تیم شد واسلی تروفیموویچ بود. او در حزب کومینیست بود و فرد سرشناسی در عرصه سیاست شوروی بود. او در زمینه انرژی اتمی اطلاعاتی نداشت، اما در ساخت شهر و نیروگاه نقش بسیار مهمی داشت. یکی از اهداف او ایجاد یک تیم فوتبال بود تا در تورنمنت های مختلف شرکت کند. او گفته بود ما مردمانی داریم که در 4 شیفت کار می کنند و جایی برای استراحت ندارند. آن ها خواهند رفت و فوتبال تماشا خواهند کرد و استراحت می کنند. در ابتدا تیم در جذب بازیکنان خوب چه از داخل و چه از خارج شهر مشکل داشت.
در حدود 4 کیلومتری نیروگاه چرنوبیل، دهکده ای به نام چیستا گاوولوسکا وجود داشت. آن ها تیم فوتبالی داشتند و در شهرت خوبی در استان کیف برخوردار بود. چرنوبیلی ها سعی کردند برخی بازیکنان این تیم را به استرایتیئل بیاورند از جمله ویکتور پانامار، کاپیتان تیم. بازیکنان آن دهکده به چرنوبیل آمدند و تیم استرایتیئل پیرامون آن ها شکل گرفت.
در همان زمان، راکتور شماره 1 چرنوبیل در سال 1977 شروع به کار کرد و در سال 1978 راکتور 2 کارش رآغاز کرد. سال بعد شهر پرپیات رسما به عنوان شهری از شوروی در جمهوری اوکراین شد. همزمان با پیشرفت شهر تیم استرایتیئل هم قدرت بیشتری گرفت. در سال 1979 گونچارنکو، بازیکن سابق اسپارتا کیف به این تیم پیوست.
در دهه 70 و 80 میلادی لیگ فوتبال شوروی دارای سه سطح بود. سوپر لیگ، لیگ 1 و لیگ 2. پایین تر از لیگ 2، لیگ هایی بود که مربوط به مناطق مختلف بود ( لیگ منطقه ای سراسری). مثلا لیگ منطقه روسیه یا منطقه اوکراین. قهرمان هر منطقه باید در لیگ دیگری برای رسیدن به لیگ 2 شوروی مسابقه می داد. باشگاه شهر چرنوبیل، باشگاهی آماتور بود اما آن ها می دانستند در صورت صعود به لیگ 2 شوروی به عنوان تیمی حرفه ای شناخته می شوند. این تیم همچنین می توانست در رقابت های لیگ آماتوری و کاپ آماتوری منطقه کیف شرکت کند. آن ها می خواستند "تیم آف مسترز" شوند (تیم های شوروی که دارای بازیکنان تمام وقت حرفه ای هستند را تیم آف مسترز می نامیدند). آینده ای روشن جلوی چشمان آن ها بود و هدف به وضوح مشخص بود و تنها به بازیکنانی با قابلیت های بالا و ذهنی جنگجو احتیاج بود تا در بالا و پایین های مسیر سخت فوتبال کم نیاورند.
دو نوع بازیکن برای استرایتیئل توپ می زدند. یک، بایکنانی که به صورت رسمی فوتبالیست بودند و دو، بازیکنانی که برای نیروگاه کار می کردند. آناتولیا شپل، بازیکنی که در 31 سالگی از فوتبال حرفه ای بازنشته بود، به پریپیات آمد و هدایت تیم استرایتیئل را به عهده گرفت. او در تیم های مطرحی چون دینامو کیف، کورنومورتس اودسا و دینامو مسکو بازی کرده بود. شپل، دو بار برنده سوپر لیگ شوروی شده بود و یک بار هم جام حذفی شوروی را برده بود. او برای تیم ملی شوروی هم بازی کرده بود. او ترکیبی خوبی از تجربه و شور برای هدایت تیم شهر پریپیات در سه تورنمنت مختلف داشت.
در فصل 1981 تیم استرایتیئل شانس بازی در لیگ منطقه کیف را به دست آورد. تیم های خوبی در آن لیگ حضور داشتند از جمله ریفریزیتور فاستوف (قهرمان از سال 1975 تا 1978)، ماشینو استرایتیئل (قهرمان سال 1979) و روبین پیسکیوکا (قهرمان سال 1980) اما درخشش استرایتیئل اجازه خودنمایی به هیچ یک از این تیم ها را نداد. قهرمانی لحظه بسیار خاصی برای شهر اتمی بود. اما در آن فصل آن ها در لیگ منطقه ای سراسری موفق نبودند. آن ها به 25 امتیاز پنجم شدند.
جدول لیگ منطقه ای سراسری سال 1981
برای مردن شهر پرپیات سال 1981 از نقطه نظر دیگری مهم است. راکتور سوم نیروگاه چرنوبیل هم در آن سال آغاز به کار کرد.
در سال 1982 نیروگاه چرنوبیل با یک مشکل اساسی روبرو شد. در 9 سپتامبر 1982 بخشی از راکتور شماره 1 دچار meltdown (مشکلی که دما در راکتور به شدت بالا می رود و باعث شکافته شدن راکتور و آزاد شدن رادیواکتیو می شود) شد. بر طبق گزارش ها، کار آن برای چند ماه متوقف شد و سپس مجددا راه اندازی شد.
در زمینه فوتبال هم اتفاق بد دیگری رخ داد. استانیسلاو گونچارنکو تیم را ترک کرد و به کرووگرادسکویو پیوست. با این وجود آن ها عملکرد خوب خود در لیگ منطقه کیف را ادامه دادند. آن ها در سال 1982 نیز برای دومین بار پیاپی قهرمان لیگ منطقه ای کیف شدند. در لیگ منطقه ای سراسری اما با وجود اینکه انتظارات از آن ها زیاد بود، آن ها در آخر فصل در ته جدول بودند. تیم کیف شرقی قهرمان آن سال لیگ منطقه ای سراسری شد.
جدول لیگ منطقه ای سراسری سال 1982
به سراغ دیگو مارادونا برویم، سال 1982 برای او نیز سال مهمی بود. از دید مثبت او اولین جام جهانی اش را تجربه کرد و 2 گل زد. اما آن تورنمنت در در بازی آخر مقابل برزیل برای او تبدیل به یک ناامیدی بزرگ شد. او از کوره در رفت و خطایی وحشتناک روی بازیکن برزیل انجام داد.
در سال 1983 تیم استرایتیئل کار بزرگی انجام داد. کاپیتان آن ها والنتین لیتوین بود. با یک نمایش خارق العاده بار دیگر آن ها برای سومین بار متوالی قهرمان لیگ منطقه کیف شدند. تنها یک تیم از دهه 80 موفق شده بودند سه بار متوالی قهرمان این لیگ شود. آن هم تیم ریفریزیتور فاستوف بود. این ارمغان بزرگی برای مردم شهر پرپیات بود. آن ها به دست آوردی رسیده بودند و باور داشتند می توانند بهتر از این عمل کنند. در جام حذفی منطقه کیف هم آن ها با قدرت کار را آغاز کردند اما در مرحله یک چهارم حذف شدند. آن ها در لیگ منطقه ای سراسری عملکردی بهتر از سال 1982 داشتند اما در نهایت با 13 امتیاز در میان 8 تیم ششم شدند.
جدول لیگ منطقه ای سراسری سال 1983
در تاریخ 22 دسامبر سال 1983 مردم شهر پریپیات خبر خوشحال کننده دیگری شنیدند. آن روز، روز کارگران صنعتی در شوروی بود. مسئولین اعلام کردند که راکتور شماره 4 نیز از 20 دسامبر فعالیتش را آغاز کرده است. آن روز همه خوشحال بودند اما کسی به این نمی اندیشید که روزی همین راکتور بنیان گذار نابود شهر پریپیات خواهد شد.
در همین اثنا پریپیات سیستم فوتبال جوانش را راه اندازی کرد و تیم حوانانش در تورنمنت های مختلفی شرکت می کرد. فصل 1984، فصل خاطره انگیزی برای تیم استرایتیئل نبود. آن ها در آن سال در لیگ منطقه کیف به قهرمانی نرسیدند. در لیگ سراسری منطقه ای هم بازهم ششم شدند.
جدول لیگ منطقه ای سراسری سال 1984
در فصل بعد نشان دادند که عزمشان را برای جزم کرده اند. در لیگ سراسری منطقه ای خوب کار کردند و در نهایت 20 امتیاز به دست آوردند و 35 گل زدند، بیش از هر تیم دیگری و 11 گل خوردند و بهترین تفاضل گل لیگ را به دست آوردند. آن ها در بازی مقابل لوکوموتیو زنامنکا 13 گل به ثمر رساندند و بیشترین تعداد گل در یک بازی را ثبت کردند اما در نهایت بازهم قهرمان نشدند و به رتبه دوم بسنده کردند. در آن فصل آن ها بازهم قهرمان لیگ منطقه کیف نشدند. در نهایت تیم استرایتیئل نتوانست در فصلی که آخرین فصل کامل این تیم نام گرفت، جامی به دست آورد.
جدول لیگ منطقه ای سراسری سال 1985
پیش از ساخت ورزشگاه جدید، تیم شهر پریپیات در زمین کوچکی بازی هایش را برگزار می کرد. آن زمین در نزدیکی ورودی شهر بود. پس از درخشش در لیگ منطقه کیف، مسئولین تصمیم گرفتند یک ورزشگاه مجهز برای تیم بسازند. آن ها شروع به تحقق بخشیدن به یک رویای زیبا شدند. آن ها نام ورزشگاه" Avanguard" گذاشتند. معنی ورزشگاه "سپاه پیشرفته" بود. روز اول می که روز جهانی کارگر بود. در استان های کمونیستی این روز بسیار مهم است، مسئولین تصمیم گرفتند ورشگاه را در آن روز افتتاح کنند، یعنی 1 می 1986. اما هیچگاه این ورزشگاه افتتاح نشد. ورزشگاه ظرفیت نشستن 5000 نفر را داشت. ورزشگاه محل مناسبی برای خبرنگاران و افراد مهم و بزرگ داشت. این ورزشگاه بسیار وسیع بود با سیم های خاردار اطرافش پوشیده بود. این ورزشگاه از نور مناسبی هم برخوردار تا بازی ها در عصر نیز انجام گیرد. این ورزشگاه فوق العاده هدیه ای شگفت آور برای مردم شهر پریپیات بود. در عین پیشرفت ورزشگاه و فوتبال، نیروگاه هم در حال توسعه بود. پس از راه اندازی راکتور شماره 5 واسلی تروفیموویچ با افتخار گفت ورزشگاه جدید به اندازه آغاز به کار راکتور شماره 5 برای مردم مهم است.
روزی که جهان را در شوک فرو برد |
در سال 1986 شوروی رهبر کشور های بلوک شرق بود و یک کشور الهام بخش برای چپ گرایان جهان. راحتی و زیبایی زندگی مردم غرب یکی از مسائلی بود که مردم شوروی را به سوی ناامید سوق می داد از همین رو سال 1986، سال مهمی در تاریخ شوروی بود. آن سال از جنبه دیگری هم مهم بود. گورباچوف، آخرین رهبر شوروی دو کلمه قدیمی روسی را در سیاست جهان فراگیر کرد. یکی "Glasnost "به معنای" آزادی" و دیگری "Perestroika "به معنای "بازسازی". اتفاق مهم دیگری در ورزش شطرنج رخ داد. دو تن از اسطوره های شطرنج تاریخ به مصاف هم رفتند. آناتولی کارپوف و گری کاسپاروف برای سومین در رقابت های جهانی شطرنح مسابقه دادند. دلیل دیگر اهمیت این سال برای شوروی، افتتاح ایستگاه فضایی "میر" بود. اما مردمان جهان سال 1986 و شوروی تنها با یک نام به یاد می آورند و مرور می کنند. چرونبیل. در نیروگاه چرنوبیل از راکتور های نوع RBMK-1000 استفاده می شد که به خاطر ریسک بالایش و خطراتش مورد انتقاد بود. از فایل های قدیمی" کا گ ب" اطلاعاتی به دست آمده است که مهندسان و دانشمندان از ابتدا نگران مواد استفاده شده در راکتور ها بودند. گرفتن تست و چک کردن راکتور شماره 4 برای 26 آوریل 1986 برنامه ریزی شده بود. قبل از این اطلاعات ثبت شده خبر های خوبی را بازگو نمی کردند. مراحل آماده سازی تست از بامداد 25 آوریل آغاز شد. در ساعات ابتدای 26 آوریل مراحل مختلفی از تست با اشتباه روبرو شدند و ناگهان موج عظیمی از انرژی جهان را در شوک فرو برد. اولین انفجار در راکتور شماره 4 در ساعت 1:23 به وقت مسکو رخ داد و به چند انفجار دیگر همراه شد. بزرگترین فاجعه بشری تازه آغاز شده بود. ایزوتوپ های رادیواکتیو به سرعت در هوا پخش شدند. سرب موجود به سرعت پس از انفجار شروع به سوختن کرد. به سبب آن مواد مضر به سرعت شروع به ایجاد و پخش شدند. بعضی از افراد مشغول به کار در راکتور فورا جان باختند و برخی ساعاتی بعد چشمانشان را روی رویایی که حالا کابوس شده بود، بستند. آتشنشان ها در حالی برای مقابله وارد عمل شدند که هیچ لباس محافظتی مناسبی نداشتند. مردم شهر پریپیات از وسعت فاجعه آگاه نبودند و خبری به آن ها داده نشد. آن ها روزشان را به صورت عادی آغاز کردند اما در طول روز به خاطر در معرض امواج بتا، گاما و رادیو اکتیو قرار گرفتن مریض شدند. اتفاق مورد انتظار خیلی زود شروع شدند. استفراغ کردن، سرفه کردن و سرگیجه در خیلی از مردم دیده شد. مردم دهکده های نزدیک هم دچار مشکل شدند. حدود 36 ساعت پس از حادثه مسئولین به صورت رسمی به مردم شهر پریپیات اعلام کردند که فورا شهر را ترک کنند و تنها وسایل ضروی و مدارک ضروری را با خود ببرند و حتی حیوانات خانگی را هم با خود نبرند. در ظرف 4 ساعت همه ساکنین به غیر از افراد لازم برای نیروگاه، برای بیمارستان و آتشنشان ها و افراد داوطلب، شهر را ترک کردند. 1200 وتوبوس وظیفه جابه جایی مردم را بر عهده داشتند. برخی از بازیکنان تیم استرایتیئل به عنوان داوطلب در شهر ماندند.
مردم شوروی از این حادثه باخبر نشدند چه برسد به مردم سراسر جهان. چند روز طول کشید تا این خبر کره آبی را در شوکی عظیم فرو برد. چند روز بعد یکی از مهندسان برترین نیروگاه های سوئد که تقریبا 1000 کیلومتر با چرنوبیل فاصله داشت، افزایش مواد رادیو اکتیو در هوا را تشخیص داد و بعد از تحقیق مشخص شد منبع آن چرنوبیل است. آن ها این موضوع را به مسکو اطلاع دادند و آن ها در ابتدا آن را تکذیب کردند اما مسئولین شوروی تحت فشار سوئدی ها این موضوع را تایید کردند. مسئولین در تلویزیون در مورد حادثه توضیح دادند. تابش 400 رونتگن در ساعت (میزان اندازه گیری رادیو اکتیو) برای انسان کشنده است. دود از راکتور نابود شده به هوا می رفت و با خود رادیواکتیوی در حدود 1500 رونتگن در ساعت را حمل می کرد. مواد رادیو اکتیو 90 بار بیشتر از حادثه اتمی هیروشیما در هوا پخش می شدند. بیمارستان های کیف و مسکو غرق در مریض شده بود. مریض ها از مناطق مختلفی بودند. آتشنشان ها و افراد دیگر در حال کار در نیروگاه بودند تا جلوی منتشر شدن مواد رادیو اکتیو را بگیرند. باد و ابر مواد رادیو اکتیو را با خود به بریتانیا بردند و بارش باران سبب رسیدن آن ها به زمین و اثر روی چراگاه های گوسفندان شد.
در روز واقع، در 90 کیلومتری شهر پریپیات، بازیکنان تیم ماشینو استرایتیئل در زمین تمرین مشغول آماده کردن خود برای بازی فردا مقابل تیم استرایتیئل پریپیات بودند. این بازی در چارچوب نیمه نهایی جام حذفی منطقه کیف قرار بود برگزار شود. به ناگه هلیکوپتری در آسمان نمایان شد و در وسط زمین تمرین فرود آمد. افرادی با لباس های محافظ و وسایل اندازه گیری میزان رادیواکتیو از هلیکوپتر پیاده شدند و از زمان بازی بعدی ماشینو پرسیدند. بعد از آن به مربی تیم ماشینو گفت دیگر احتیاجی نیسیت به شهر پریپیات بروید. صبح روز 26 آوریل، بازیکنان تیم استرایتیئل از رفتار مسئولین سردرگم بودند و ساعاتی بعد آن ها به وسیله مربیشان آگاه شدند که از ورزشگاه برای کمک رسانی و فرود هلیکوپتر استفاده می شود و اجازه تمرین و بازی به تیم داده نمی شود. بازی تیم جوانان شهر هم که قرار بود آن روز برگزار شود، کنسل شد. بعد از آن هیچگاه فوتبال در پریپیات بازی نشد. در حالی که منطقه و کیف درگیر عواقب بعد از انفجار بود شاید شاد ترین لحظه برای مردمان آن منطقه قهرمانی ماشینو استرایتیئل در جام حذفی سراسری کشور بود. مردم شهر برودینکا که تیم ماشینو متعلق به آن بود و در نزدیکی شهر پریپیات بود بعد از حادثه میزبان بسیاری از پناهجویان بود. برخی از مردم شهر برودینکا نیز داوطلب شدند تا در پاکسازی بعد از فاجعه چرنوبیل شرکت کنند.
آخرین چشم انداز از رویایی نیمه تمام |
شهر پریپیات پیشرفت کرد و جمعیتی حدود 50 هزار نفر در آن زندگی می کردند تا اینکه 26 آوریل 1986 همه چیز را دگرگون کرد. حالا پریپیات شهر ارواح است. تا شعاع 30 کیلومتری نیروگاه چرنوبیل منطقه ممنوعه شد. منطقه پر شد از تابلو های سه گوش اعلام وجود رادیو اکتیو. در همان سال برای مردم بی خانمان شده شهر پریپیات شهر جدیدی تاسیس شد. آن شهر در 45 کیلومتری شهری پریپیات بود، در نزدیکی رودخانه دنیپر و نام آن شهر شد" اسلاووتیچ".
تیم استرایتیئل پریپیات فصل 1986 را تمام نکرد اما شوق فوتبال در آنجا نمرد. مسئولین تیم جدیدی را در شهر جدید با کمک مردم اسلاووتیچ و بازیکنان سابق تیم استرایتیئل بنا نهادند. نام تیم هم "استرایتیئل اسلاووتیچ" شد. تیم جدید در رقابت های منطقه ای سراسری که بین تمامی مناطق کشور برگزار می شد (درست به مانند قبل) شرکت کرد. این تیم با وجود اتفاقات نابود کننده سال قبل در آن لیگ خوب کار کرد و با 21 امتیاز در میان 9 تیم به مقام سوم رسید.
جدول لیگ منطقه ای سراسری 1987
سال بعد آن ها در همین مسابقات منطقه ای سراسری عملکرد ضعیفی داشتند و در میان 12 تیم به رتبه هشتم رسیدند. این تورنمنت آخرین مسابقه ای بود که آن ها در آن شرکت کردند و پرونده تیم همانجا برای همیشه بسته شد. از آوریل آن سال لعنتی زندگی مردم پریپیات عوض شد. آن ها ریشه از پریپیات برکنند و به جای جدیدی رفتند، جایی که به فکر ساختن رویایشان با استرایتیئل اسلاووتیچ بودند اما در نهایت آن ها از رویایشان هم دست کشیدند. آن ها فهمیدند که دیگر هیچ چیز مثل سابقه نیست و چیزی را پشت سرشان همانجا در پریپیات، در کنار آن نیروگاه آهنی سرد سوزان جا گذاشته اند. مشکلات سخت ادامه زندگی در شهر جدید اجازه ماجراجویی شور انگیز با تیم استرایتیئل اسلاووتیچ را به مانند تیم استرایتیئل پرپییات نمی داد. ناگزیر تیم استرایتیئل اسلاووتیچ محکوم به فنا بود.
شهری بی روح، بی انسان و تداعی کننده مرگ |
اگر فیلم" I Am Legend" با بازی ویل اسمیت را دیده باشید، چین صحنه ای را دیده اید: شهری خالی از سکنه پر از درخت و بوته که حیواناتی وحشی در آن هستند. حالا شهر پریپیات دقیقا اینگونه است. درختان در هر نقطه ای رشد کرده اند. قاتلی ترسناک به نام رادیواکتیو در سراسر شهر با غلظت های مختلف یافت می شود. غلضت مواد رادیو اکتیو در طول سالیان گذشته در این شهر کم شده است. بعد از فاجعه، سه راکتور دیگر نیروگاه به کارشان ادامه دادند و در نهایت در سه فاز مختلف آن ها هم به ابدیت پیوستند. راکتور شماره 2 در سال 1991 خاموش شد. راکتور 1 در سال 1996 و راکتور 3 در سال 2000. چند ماه پس از حادثه ساختارهای فلزی به نام سارکوفاگوس (کلمه یونانی) برای جلوگیری از انتشار مقدار زیاد مواد رادیو اکتیو در اطراف راکتور 4 ساخته شد. این امر برای جلوگیری از فاجعه ای دیگر نیز بود. سال گذشته، سال 2015 هم مسئولین کشور اوکراین فاز نهایی خاموش کردن نیروگاه چرنوبیل را اجرا کردند. چند سال پیش از این نیز اوکراینی ها شهر پریپیات را روی توریست ها باز کردند. این منطقه توسط صد ها نفر از خبرنگاران و هواداران فوتبال که برای یورو 2012 به اوکراین رفته بودند، بازدید شد. شدید ترین محافظت ها در آن زمان اجرا شد و توریست ها به مناطقی که سطح مواد رادیواکتیو بالا بود، برده نشدند.
برای عاشقان فوتبال، دیدن ورزشگاه آوانگارد (Avangaurd) که هیچوقت به شکل رسمی افتتاح نشد شاید فلسفی باشد. این درست به مانند این است که یک قهرمان فیلم های علمی تخیلی سعی کند پس از نابودی جهان، خود را نجات دهد و به زندگی ادامه دهد. ورزشگاه هیچگاه از برگزاری فوتبال روی چمنش به خود نبالید. حالا صندلی های چوبی ورزشگاه پوسیده اند. سراسر زمین پر شده است از درخت. کانتیر هایی که محل استراحت کارکنان ورزشگاه بود هنوز زیر پلکان های ورزشگاه قرار دارند. ساختمان های خالی، پارک های بزرگ با اسباب بازی های زیاد بیشتر نشان دهنده کوچ کردن سریع مردم است تا یک سرخوردگی. صدای پیچیدن باد در شهر و صدا آواز پرندگان بیش از آنکه این شهر را طبیعی تر جلوه دهد وهم آور تر و سورئال کرده است. در این شهر نگون بخت، ورزشگاهی که قرار بود میزبان بازی های خانگی تیم شهر باشد، حالا تیرک های دروازه اش زنگ زده است. متروکه شده است. چمن و روح ورزشگاه آوانگارد آخرین یادبود از گذشته زیبای فوتبالی شهر پریپیات است.
ویرانه ای به نام ورزشگاه آوانگارد
20 سال پس از آن حادثه بازیکنان تیم استرایتیئل و جمعی از مردمان شهر پریپیات بازی در یک زمین کوچک در شهر کیف ترتیب دادند. این بازی به نوعی همان بازی بود که قرار بود با تیم ماشینو در 27 آوریل 1986 برگزار شود. این مردم هر روز با خاطره یک فاجعه فراموش نشدنی زندگی می کنند. آن ها از آن روز نفرین شده در آوریل 1986 با فلاکت های زیادی روبرو شده اند. از لحاظ مالی آن ها قدرت زیادی ندارند و به خاطر مواد رادیو اکتیو با بیماری دست و پنجه نرم می کنند. این مردم برای سال ها با زندگی مدارا کردند اما آن ها یک درد بزرگ دیگر را با خود حمل کرده اند. دلتنگی برای فوتبال. این و آنچه بعد از این حادثه رخ داد بخشی از حقایق زندگی است، درست به مانند آنچه برای مارادونا در دهه 90 و بعد از آن رخ داد. این ها حوادث مهمی هستند اما تنها بخشی از زندگی هستند. به عنوان یک بازیکن، یک گزارشگر، یک مربی فوتبال و یک تماشاگر و حتی به عنوان دیگوی سرکش باید به عاشق فوتبال بودن، ادامه داد. عشقی که در دایره آمار و اطلاعات نمی گنجد. این عشق مانند انرژی است که هرگز نابود نمی شود فقط شکلش عوض می شود. داستان تیم فوتبال استرایتیئل پریپیات چیز خاصی نیست اما عشق و رویای مردم شهر پریپیات و فوتبالیست هایش غیر قابل سنجش است. آن ها بار ها زخم خوردند، بار ها به کما رفتند و از آن خارج شدند اما هرگز نمردند. این تنها بخش کوچکی از داستان فاجعه ای بود به نام چرنوبیل.