طرفداری- برای 'دیک نوریس' این پیام باید به اندازه همان آبهای سرد و یخی که ساعتها در آن منتظر مانده بود تا قایقهای نجات از راه برسند تکان دهنده و لرزآور بوده باشد؛ سوار بر کشتی بخار کارپاتیا، دکترها پاهای کبود و پر از دردش را معاینه کردند و به او گفتند آسیب آنقدر جدی است که احتمالاً چارهای جز قطع کردن آنها نداریم. دکترها از قانقاریا میترسیدند اما ویلیامز به آنها گفت: "به این پاها نیاز دارم." ویلیامز 21 ساله در تلاشی موفقیتآمیز روی دکل کشتی قدم میزد تا گردش خون به پاهای دردناکش برگردد. تنها چند ماه بعد او به یک چهارم نهایی یو اس اوپن رسید.
در یک اتفاق خارقالعاده، یکی دیگر از نجاتیافتگان تراژدی تایتانیک کارل هَوئل بِر 26 ساله بود؛ او پنج سال پیش از سفر با تایتانیک یعنی در سال 1907 نماینده آمریکا در فینال جام دیویس بود و همان سال در فینال دوبل ویمبلدون هم شرکت کرده بود. در زمان نجات از تایتانیک او در وضعیت جسمانی بهتری به سر میبرد. او یکی از معدود کسانی بود که با قایق نجات از محل حادثه گریخته بود. این دو مرد اولین بار یکدیگر را در کارپاتیا ملاقات کردند. بر به نجاتیافتگان کمک میکرد و ویلیامز بعدها گفت که او محبت زیادی به او نشان داده است.
آن دو همان سال در زمین تنیس با یکدیگر ملاقات کردند؛ در یک ماراتن پنج سته این بر بود که اولین شکست ویلیامز جوان در خاک آمریکا را رقم زد. او دو ست اول را باخت اما بعد یک کامبک تماشایی را رقم زد. حرفه بر رو به پایان بود و ویلیامز ستارهای رو به اوج. روز بعد روزنامه Boston Globe نوشت:
واقعاً خیلی بعید است که حتی یک نفر از 1500 تماشاگری که برای تماشای بازی آمده بودند ناراضی ورزشگاه را ترک کرده باشد.
این نتیجه دو سال بعد در دومین رویارویی آنها در یکچهارمنهایی رقابتهای ملی تنیس آمریکا که بعدها به یو اس اوپن بدل شد وارونه شد؛ ویلیامز همان سال - در 1914، یعنی تنها دو سال پس از تراژدی دریایی - قهرمان رقابتها شد. او در سال 1916 این قهرمانی را تکرار کرد. آن تورنمنت آخرین دورهای بود که رقابتها در نیوپورت برگزار شد؛ تورنمنت پس آن سال به نیویورک انتقال یافت، مسئله ای که بِر از آن حمایت میکرد و ویلیامز مخالف آن بود.
آنها اول بار در کارپاتیا با هم حرف زدند اما ویلیامز او را در قطاری که هر دوی آنها را به شربورگ، جایی که سوار تایتانیک شدند برد، شناخته بود. بِر تنیسور برجسته آمریکایی بود و به همراه بیلز رایت در فینال دوبل ویمبلدون و جام دیویس برابر استرالیآسیا قرار گرفته بود. آنها هر دو بازی را به زوج نورمن بروکس و توین ویلدینگ واگذار کردند.
بر که یک وکیل نیز بود بعد از یک سفر کاری با تایتانیک به نیویورک برمیگشت. او سوار این کشتی شد چون در پی دختری 19 ساله به نام هلن نیوسام بود و قصد ازدواج با او را داشت. دختر به همراه پدر و مادرش سفر میکرد و آنها هنوز موافقت خود را با این وصلت اعلام نکرده بودند.
ویلیامز شهروند آمریکاییای بود که در ژنو به دنیا آمده و بزرگ شده بود. او و پدرش چارلز دوین ویلیامز - از نوادگان بنجامین فرانکلین - به دنبال یک زندگی نو سوار بر تایتانیک به آمریکا میرفتند. دیک قرار بود در هاروارد زمینشناسی بخواند و همچنین امیدوار بود در حرفهاش به عنوان یک تنیسور پیشرفت کند.
در ساعت 11:40 صبح 14 آوریل 1912، چهار روز بعد از آنکه تایتانیک بندر شربورگ را ترک کرد، غول "غرقناشدنی" به کوه یخ برخورد کرد؛ سه ساعت قبل از آنکه کشتی به اعماق برود، بر، همسر آینده و پدر و مادر او سوار بر قایق نجات شدند.
در کشتی قانون 'اول بچهها و زنان' وجود داشت اما بر از جی. بروس ایسمای، یکی از مسولین گرداننده کشتی خواست اجازه بدهد در پارو زدن برای قایق نیمهخالی شماره 5 - دومین قایق نجاتی که تایتانیک را ترک کرد - کمک کند. رسانهها بعدها به ایسمای، که او هم نجات پیدا کرد، به علت رفتار بزدلانه او در شب حادثه لقب 'بزدل تایتانیک' دادند. تنها 700 نفر از 2.200 مسافر و خدمه کشتی نجات یافتند.
شش روز بعد از حادثه، گزارشی در روزنامه Newark Evening News نقل قولی از کارل بر آورده بود:
در آن لحظه تصور میکردیم قایقهای زیادی برای مسافران هست. یکی از زنان از آقای ایسمای پرسید آیا مردان میتوانند همراه او بروند و شنیدم که آقای ایسمای آهسته پاسخ داد: 'خب، البته خانم.' همه وارد آن قایق شدیم. حتی آن موقع هم قایق پر نشده بود و آقای ایسمای به دو سه نفر از خدمه دستور داد که به ما اضافه شوند.
در این زمان، ویلیامز و پدرش در حال کمک به مسافرین بودند. بعد از به آب افتادن آخرین قایق نجات یکی از دودکشها سقوط کرد و چارلز ویلیامز را کشت. ریچارد به درون آب شیرجه زده بود. او به 30 مسافر دیگری پیوست که به یک قایق نجات در آستانه فروپاشی که کامل سرهم نشده بود پیوست. آب یخ تا کمر آنها بالا آمده بود و تا زمانی که کارپاتیا از راه رسید، یازده نفر از آنها جان خود را از دست دادند.
لیدیا گریفین، نوه ویلیامز که ده سالی را برای نوشتن کتابی درباره پدربزرگش صرف کرد میگوید هیچوقت درباره تایتانیک با او صحبت نمیکردهاند:
میدانستیم که نباید درباره آن حرف بزنیم. او لِه شدن پدرش را دیده بود؛ تراژدی وحشتناکی بود. او خیلی به پدرش نزدیک بود.
چهار سال بعد از حادثه کارل بر دچار یک فروپاشی فیزیکی شد و مدتی را در یک آسایشگاه گذراند. نوه او، هلن بِر سانفورد معتقد است او از 'سندروم نجاتیافته'* رنج میبرد، مخصوصاً آنکه او با یک قایق نجات از حادثه جان به در برده بود:
او هیچوقت نگفت که بابت نجات پیدا کردن احساس گناه میکند، هیچوقت به چنین چیزی اعتراف نمیکرد؛ اما من چنین فکری میکنم.
هر نوع عذابی که بر از سر میگذارند، در طول جنگ جهانی بدتر شد. او که یک وطنپرست بود به علت داشتن ریشههای آلمانی اجازه نامنویسی در ارتش و شرکت در جنگ را پیدا نکرد. بر از حامیان جنگ بود. ویلیامز در سال 1916 در ارتش نام نوشت و در پاریس خدمت کرد و بعد از جنگ هم از طرف فرانسوی ها تقدیر شد.
ویلیامز که یکی از برترین تنیسور های عصر خودش بود، در پنج قهرمانی جام دیویس به تیم ملی آمریکا کمک کرد، دو قهرمانی رقابتهای تنیس ملی آمریکا و قهرمانی دوبل ویمبلدون در سال 1920 و نایب قهرمانی دوبل ویمبلدون در 1924 را هم به ثبت رساند؛ همان سال مدال طلای میکس المپیک 1924 پاریس را هم بر گردن آویخت. آلیسون دانزیگ، نویسنده تنیس نیویورک تایمز درباره او نوشت:
دربهترین فرمش شکستناپذیر است و از بیل تیلدن* هم جادوییتر.
ویلیامز بین سالهای 1912 تا 1923 برای هشت بار و کارل بر هم بین سالهای 1906 تا 1915 هفت بار در جمع ده نفر برتر دنیا قرار گرفتند و بِر در سال 1914 به شماره سه دنیا رسید. ویلیامز در سال 1957 و کارل بر در سال 1969(20 سال پس از مرگش) وارد تالار مشاهیر تنیس شدند.
*سندروم Survivor's Guilt به وضعیتی اشاره دارد که شخص در پی نجات از یک فاجعه احساس می کند کار اشتباهی انجام داده است.
*بیل تیلدن؛ از بزرگان تنیس آمریکا و قهرمان ده گرند اسلم