مطلب ارسالی کاربران
بحث ؟
در هر گوشه ای آدمی هست که ذهنش از اول جهت دار و مغشوشه ، و اصلا نمی خواد بفهمه ، اول باید نیاز احساسیش اونقدر براورده بشه که ذهنش یه کم آزاد بشه و بتونه گوش کنه. در مورد این افراد منطق و ... کاربرد چندانی نداره .بحث کردن با این جور آدم ها ذهن و روح آدم رو خسته میکنه و کم کم باعث میشه احساس کنی داری روانی می شی. مثل این که بخوای به یک بچه دوساله دیفرانسیل و انتگرال یاد بدی.
نمی دونم ، احتمالا همه ما یه مقداری از این مشکل رو داریم . تنهاییم ، شکست خوردیم ، سرکوب شدیم ، محبت ندیدیم یا زیادی دیدیم ، تحقیر شدیم و ... . و بعد میایم خودمون رو توی بحث با دیگران خالی می کنیم ، یا توی فضای مجازی ، و به خصوص بحث با دیگران در فضای مجازی .
و هرگز فکر نمی کنیم بذر سمی خشم ، کینه و عقده های فرو خورده مون تا ابد این جا می مونه ، و بخشی از هوای زهرالودی میشه که ذهن خودمون و دیگران رو بارها و بارها با هربار باز شدن یک پیج ، یا فوروارد شدن یک پیام ، زخمی تر و مسموم تر می کنه . و این چرخه ادامه پیدا می کنه تا تبدیل بشه به گردابی مهلک و ابدی از افسردگی ، سرخوردگی و نا امیدی اجتماعی .
مگر این که گاهی مکث کنیم ، و نیمه روشن تر خودمون رو ببینیم ، و به دیگران نشون بدیم.
بخندیم ، بگذریم و دوست داشته باشیم.
وقتی کسی به ما نگاه می کنه ، مودبانه لبخند بزنیم .
وقتی تصادف می کنیم ، دهنمون رو ببندیم و به اندازه خودمون مسئولیت پذیر باشیم .
وقتی کسی اشتباه می کنه با مهربانی راهنماییش کنیم.
به بچه فال فروش توی خیابون حداقل یک لبخند بزنیم .
با رفتگر محله سلام و احوال پرسی کنیم .
برای همکار ، همکلاسی ، همسر و همنوعمون ، و برای کسی که کیلومترها دور تر داره چیزی رو خطاب به ما تایپ می کنه حامی باشیم و نه دشمن .
....
و همون طور که اول گفتم ، شاید راه به نتیجه همه بحث و جدل ها این باشه که کمتر بحث کنیم ، بیشتر محبت . محبت بی غرض ، بی قید و شرط. و به جای این که هوادار یک تیم ، یک دین ، یک انسان ، یک مذهب یا یک خانواده باشیم . یک هوادار همگانی بشویم . و هوای همه را داشته باشیم .