1.در شهر کوچکی مثل بوشهر ستاره ها همانقدر که زود انگشت نما میشوند همانقدر هم زود میسوزند.دیدن ستاره های نوظهور اما زود تمام شده برای فوتبال دوستان این شهر تازگی ندارد.شاید همین سوختن ها بود که از روز اول سیمای یک ستاره را در او ندیدم.جوان لق لقو و بی تعادل در 18 سالگی برای بزرگسالان ایرانجوان جلوی پرسپولیس بازی کرد.خرمزی باز هم به جوان دیگری اعتماد کرده بود.شاید تنها 5 دقیقه.اما اینجا ستاره هم که باشی دلیل برموفقیت نیست.سرسری گذشتم و از فوتبالش چیزی یادم نماد جز نام نیک پدرش.که مرد اخلاق و کاپیتان تیم فوتبال پاس بود.پاس بزرگ.زیباترین خاطره سالهای دور این شهر.از خودش فقط لق زدنش به یاد میماند
2.آن روزها فوتبال بوشهر شاهینی داشت و دلخوشی ناتمامی.شوق و ذوق مردم ناتمام بود و مسیر ستاره ماندن از لیگ برتر میگذشت.از یکی از دوستان شنیدم که طارمی برای بازی در امید شاهین از رقیب سنتی همشهری جدا شده و به شاهین پیوسته.این افتادن در مسیر شاهین لیگ برتری هم برای ما بوشهری های غریبه پرست چیزی را عوض نمیکرد.مثل آن روز که شنیدم برابر تهران در زیر گروه امید های کشور به تنهایی 5 گل زده.چیزی عوض نمیشد.تیم را به تنهایی به لیگ 1 امیدهای کشور آورد.
اما مردم فقط میثم منیعی را میشناختند
3.خبر رسید که فیروز کریمی از امید های شاهین 5 نفر را اضافه کرده است.شاید آن روز به همین شوق که فوتبالیست های بوشهری هم از این حضور لیگ برتری لذت ببرند خودم را راضی کردم که سر تمرین بروم.طبق معمول شلوغ بود.کنار دوستان ناشناس ایستادم به دیدن تمرین.در بازی حفظ توپ همان طارمی لق لقو روی زمین افتاد.بد افتاد.دوست همشهریم با خشم تمام فتوی داد که شهرهای دیگر استعداد دارند و ما هم استعداد.استعداد یعنی ایمان موسوی.طارمی و طارمی ها دغدغه هیچکس نبودند.حتی وقتی جلوی داماش در جام حذفی پنالتی گرفت فیروز کریمی بازی بعدی را در برابر تمسخر و اعتراض ما فقط 20 دقیقه از
طارمی .استفاده کرد در همان نیمه اول تعویضش کرد بعدها شاهین شفیعی پسر باجناقش را بازی داد و دیگر هیچ
4.آن سال شاهین سقوط کرد.تمرین خلوت شد.نه فیروز کریمی ماند و نه دوستانش.حمید درخشان هم رفت میثم منیعی و شاهین شفیعی هم رفتند.حالا تیم لیگ یکی شاهین در به در دنبال امثال طارمی میگشت.اما انگار پیش بینی ها درست بودمهدی طارمی به خدمت میرود.2 سال بدون بازی.یعنی تمام.یعنی حرف دوست ناشناس منطقی بود و من بیخود دفاع کرده بودم.فقط گاه وقتی دیده میشد که میدود همین و بس
5.با شروع فصل نقل انتقالات ایرانجوان مهدی طارمی 2 سال پشت خط خدمت مانده را به خدمت میگیرد.اما این مهدی طارمی کجا و آن جوان لق لقوی فقط با استعداد کجا.طارمی از همان اولین بازیهای ایرانجوان ستاره تیمش میشود.بازیکن محوری با شماره 9.میدود دریبل میزند با این قدش و وحشتناک پنالتی میگیرد و عجیب همه را چیپ میزند.نرم روان و خوش تکنیک است.سر خوب میزند.آنقدر خوب است که ایرانجوان بی پول و بی حامی را مدعی صعود میکند.آنقدر خوب که دایی ایمان موسوی را نخواهد و روی او شک نکند.
6.بعد از باخت بد برابر فولاد دایی در برابر یحیی نتیجه میخواهد.در ترکیب ثابتش از طارمی استفاده کرده است.در یکی از بدم فرم ترین پرسپولیس های تاریخ.طارمی هم مثل بقیه در مقابل حفظ توپ زیبای ذوب آهن فقط میدود و البته گاه به همان سبک قدیم بد جور زمین میخورد
بین دو نیمه منتظر تعویضش مینشینم اما خدایی از رضا نوروزی چیزی کم ندارد که هیچ بیشتر هم میدود.انگیزه بر خلاقیتش میچربد.نوروزی میرود و او میماند.در تنها موقعیت پرسپولیس گل میزند و بدترین پرسپولیس این سالها در روزی که باید میباخت میبرد.
حرف آخر
مهدی طارمی و طارمی ها در این فوتبال زیادند.اما از کجا باید کشفشان کرد؟چگونه مدیریت شوند؟وقتی همه ما اسیر اسم های بزرگ هستیم هرگز امیدی به شناخت ستاره ها و استعداد ها نیست.وقتی رمضانی از محمد قاضی 800 میلیونی بهتر است.وقتی طارمی از نوروزی 1 میلیاردی چیزی کم ندارد.یعنی دادکان این فوتبال را میشناسد که میگوید سقف قرارداد اینها 150 میلیون است.چیزی در مایه های قرار داد طارمی ها و رمضانی ها.آن دوست ناشناس امروز میتواند مدیر تیمی باشد و بازیکنی را با همین شمشیر نابود کند.چشم هامان را بشوییم.سر تا پای این فوتبال همین است.فقط مدیران نرخش را عوض میکنند.