حکایت اولتراها و لیدرها در فوتبال اروپا
تیفوسیها از لیدرها تبعیت می کنند. لیدرها و تیفوسی ها ارج و قرب دارند. آنها بیش از همتایان اروپایی شان پس از یکی دو شکست به تنگ می آیند، بیش از آنها بیقرار می شوند. بیش از آنها مربی و باشگاهشان را زیر سئوال بردند. آنها می گویند "هرگز ننشین. می گویند "هرگز
سرویس ورزشی برنا - حمیدرضا صدر (کارشناس فوتبال)
نمی توان برای دستیابی به راز و رمز فوتبال ایتالیا، طرفداران افراطی اش را نادیده گرفت؛ "تیفوسی ها" را.
یک تیفوسی نمونهای از هزاران ایتالیایی پرشوری است که کارشناسانه از فوتبال حرف میزند. سری پر شور دارد و احتمالا پرحرف و خونگرم.
کسی که حرکات دستهایشان بیشتر از جملههایشان جلب نظر میکند. "افراطیهای تیفوسی"آمیزه اعتیاد به فوتبال، جداییهای منطقهای و البته فوران ابراز احساسات درونی شان هستند.
تیفوسیها از لیدرها تبعیت می کنند. این جا لیدرها و تیفوسی ها ارج و قرب دارند. آنها بیش از همتایان اروپایی شان پس از یکی دو شکست به تنگ می آیند، بیش از آنها بیقرار می شوند. بیش از آنها مربی و باشگاهشان را زیر سئوال بردند. آنها می گویند "هرگز ننشین. می گویند "هرگز از شعار دادن و فریاد زدن دست برندار". می گویند "در همه مسابقات باشگاهت حاضر شو" . می گویند "از ته دل به طرفدارانی که دورت ایستاده و فریاد می زنند وفادار بمان". آنها اولترا هستند و دیوانه فوتبال. آنها از ابراز خشونت ابایی ندارند.
" Ultra" واژه لاتینی به معنی "ورای" یا به مفهوم "افراطی" در فوتبال ایتالیا جایگاه ویژه ای دارد. گروههای اولترا را عمدتاً جوانان پانزده تا بیست وپنج سالهای تشکیل می دهند که هنوز درگیر تشکیل خانواده نشدهاند و از ایجاد هرج ومرج هراسی به دل راه نمیدهند. اولتراها حداقل دو ساعت پیش از ورود بازیکنان در جایگاه ها کنار لیدرها حاضر شده و با شور فراوانی به خواندن سرود و آواز میپردازند. آنها با میکروفون، بلندگو و آمپلیفایرهای پرشمار همسرایی میکنند و با پرچمهای غولآسایشان گاه سراسر جایگاه را میپوشانند. استفاده از منابع نوری و دودزا و آتشبازی که معمولاً رنگ پیراهن تیمشان را تداعی میسازد، بخش مهمی از مراسم است.
لیدرها دستور روشن کردن آتش را می دهند. آنها معمولاً پشت دروازهها یا کنارههای استادیومها گرد هم میآیند که معمولاً بلیت ارزانتری دارند. آنها حال فاصله شان با طرفداران معمولی را نیز حفظ میکند.
اولتراها و لیدرهایشان گاهی دست راستی هستند. گاهی ملی گرا. گاهی نژادپرست و گاهی ضدنژادپرست. گاهی چپی هستند و علیه مصرف گرایی و سرمایه داری هم شعار می دهند. لیدرها هم چنین تقسیم بندی دارند. گاهی خود را طرفدار جنبش " No al Calcio Moderno " می خوانند یعنی " به فوتبال مدرن بگو نه". آنها از انحصار چند تیم بزرگ در فوتبال دل خونی دارند.
آنها حرکات هماهنگی انجام می دهند، شعارهای همساز سر می دهند و دلتنگی شان را فریاد می زنند. آنها در نقاط کلیدی اطراف استادیومها مثل ایستگاه قطارها و اتوبوسها تا پیش از رسیدن گروه حریف انتظار می کشند. نقاطی که برایشان همچون سنگری برابر هجوم رقیب است. آنها درصورت ایجاد درگیری در خارج از استادیوم از تاکتیکهای چریکی برای محاصره حریف یا درگیری با پلیس مدد میجویند. ابراز خشونت عموماً با پرتاب سنگ و اشیای دیگر همراه است و هر گروه پس از فراری دادن رقیب یا مقاومت برابر پلیس احساس پیروزی میکند.
گروههای اولترا مثل نهادهای سیاسی شناخت دقیقی از یکدیگر دارند. آنها مثل نهادهای سیاسی گاهی با یکدیگر روابط نزدیکی هم برقرار میسازند، مثل رابطه طرفداران سامپدوریا با طرفداران ورونا، آتالانتا و فیورنتینا. و گاهی هرگز به سازش با دشمنانشان تن نمی دهند، مثل درگیری طرفداران سامپدوریا با طرفداران تورینو، بولونیا، میلان، پیزا و لاتزیو.
تفاوت اولتراهای ایتالیا با همتایان سایرکشورها در بافت تشکیلاتی و پذیرفتهشدنشان به عنوان بخش جداییناپذیر فوتبال ایتالیا بود.
هولیگانهای انگلیسی همواره از سوی مقامات رسمی باشگاهها، دولت و پلیس انگلیس زیر سئوال رفتند و "زایدهای فوتبال انگلستان" خوانده شدند. اما فوتبال ایتالیا بدون لیدرها و اولتراها هوییتش را گم می کرد. اگر در انگلستان هولیگانها را واماندههای طبقهی کارگر خواندند، اولتراهای ایتالیایی همه اقشار را در بر گرفتند. وجه مشترک اصلی آنها، جوانبودنشان بود. درحقیقت، اولتراها می توانستند فارغ از طبقه، دیدگاه سیاسی، میزان درآمد، شیوه مصرف و گرایشهای مذهبی هم کنار هم قرار بگیرند.
در استادیومهای انگلیس، تشویقهای انگلیسیها خودانگیخته است.
گروه کوچکی از تماشاگران شروع به دادن شعار میکنند و تدریجاً سایرین به آنها میپیوندند. در ایتالیا، رهبران اولتراها رو به تماشاگران میایستند وسایرین را به خواندن شعار واحدی فرا میخوانند.
آنها از بلندگو، شیپور یا سنج استفاده کرده و شعارهایشان را با توجه به شرایط حاکم بر میدان یا نتیجه دیدار برمیگزینند. این رهبران وظایف دیگری هم دارند؛ مثل دریافت بلیت، هماهنگی برای سفر، تماس و گفتوگو با نمایندگان باشگاه یا پلیس. باشگاههای نتوانستند اهمیت اولتراها و تأثیرشان بر حال وهوای استادیوم و کیفیت دیدارها را انکار کنند. بنابراین بلیتهای ارزانتری در اختیار آنها قرار دادند و فریادهایشان را به دقت دنبال کردند.
یک اولترای ایتالیایی "مرد جنگی" و ستیزهجویی بود که سرباز آماده ای از یک لشگر بزرگ به رهبری لیدرها بشمار می رفت. برای بسیاری از اولتراها، حضور در جمع و پذیرفتهشدن از سوی گروه، مهمتر از پیروزی یا شکست تیم به شمار میرود.
تماشاگران جوانی که آخر هفته ها، سکوها را پر میکردند، سرودها، آوازها، فریادها، تکان دادن پرچم و پاشیدن رنگ و نور، مراسم آیینی بودند که آنها را در بطن جریان بزرگتری قرار می دهد. به همین دلیل پیروزی و شکست تیم هم خللی بر آن تعلق خاطر وارد نمیسازد.
اولتراها پی حریفان قسم خوردهشان می گردند. دنبال همانهایی که می توانند چشم در چشمشان دوخته و پاسخ شعارهایشان را بدهند. آنها به یکدیگر وابسته هستند و بدون حضور هم انگیزهای برای حضور در میادین ندارند. برای اولتراها داشتن یک دشمن اهمیت فراوانی دارد.
آنها با حضور دشمن خود را پیدا میکنند. دشمن آنها باید رقیب قابل حسابی باشد تا احساس رضایتشان را فراهم آورد. آنها تکرار کردهاند مغلوب کردن دشمنان معمولی و رقبای ضعیف افتخاری ندارد.
اولتراها پی حریفی در قواره خود می گردند تا او را کوچک قلمداد کنند.
به همین دلیل قدرتطلبی و گردنکشی آنها خودساختهای ترکیب قصه واری یافته.
یکی از آوازهای ساخته و پرداخته طرفداران افراطی میلان بازتابنده کششها، احساسات و آرزوهای آنها بود:
«رفقای سرخوسیاهپوش میلانی،
بیایید در این روزهای تیره دست در دست یکدیگر دهیم.
رفقا، ما عازم ستیز هستیم، عازم جنگ؛
خون روی سکوها، روی جایگاهها موج میزند؛
ما را اسیر کردهاند ولی هنوز مغلوب نشدهایم.
امروز، زمان انتقام است، زمان مبارزه...»
خصومت بین باشگاهها برتافته از شرایط جغرافیایی و اقتصادی هم هست، مثل جنگ ناپولی و باشگاههای شمالی که ریشه در درگیری شمال و جنوب ایتالیا دارد. گرایشهای سیاسی سوی دیگر برخوردها را شکل می دهند، مثل طرفداران ورونا که راستگرایان افراطی هستند و دیدگاههای جداییطلبانه ای دارند.
هواداران لاتزیو دستراستی قلمداد میشوند و با تماشاگران بولونیا که چپگرا هستند، سر جنگ دارند. بنابراین هرچند برخی از جامعهشناسان ایتالیایی پیوند مستقیم راستگراهای افراطی و اولتراها را رد کرده و اظهار داشتهاند فوتبالدوستها، با رد کردن دیدگاههای سیاسی از صافی خویش، آنها را بیرنگ میسازند، اما محققین پرشماری افراطیهای فوتبال را با نئوفاشیستها و راستگراها پیوند زده اند.
از اوایل دهه 1990 آسیبپذیری طرفداران فوتبال که گرایشهای سیاسی ندارند مطرح شد. جامعهشناسان و روانشناسان اشاره کردند چند شاخه شدن طرفداران باشگاهها موازی با خصمانهترشدن برخورد تیمها، طرفداران بیتفاوت را هم روانه گروههای افراطی میسازد.
تدریجاً درگیریهای کوچک و تصادفی به حمله به مغازهها، اتومبیلها و اتوبوسها و ایجاد هرج و مرج در مقیاس گسترده کشیده شد.
در مسابقه برشیا و رم در نوامبر 1994، رئیس پلیس برشیا و یکی دیگر از مقامات عالیرتبه پلیس مورد حملهی اولتراها قرار گرفتند و مشخص شد این حمله از پیش طراحی شده بود. در میان متهمان، یکی از اعضای سابق حزب نئوفاشیست به چشم میخورد.
دو هفته پس از واقعه برشیا، طی دیدار دو تیم همشهری رم و لاتزیو در استادیوم المپیک رم، درگیری دو گروه طرفدار به حمله به افراد پلیس تسری یافت. در تیتر روزنامههای صبح بعد، جمله "پانزده دقیقه جنون در رقابت خانگی و زخمی شدن هشت مأمور پلیس" تکرار شد.
گروههای اولتراهای لاتزیو و رم زیر پرچم سیاه ــ فاشیسم ــ شعارِ "علیه پلیس متحد شوید" داده بودند. همهچیز ورای رقابت ورزشی دو باشگاه قدیمی خودنمایی میکرد: بینظمی برابر قانون، و هرجومرج برابر آرامش. شخصیت تیفوسی در فوتبال ایتالیا مفهوم اصلیاش را به رخ میکشید و افراد بسیاری حضور در استادیومها را زیر سؤال میبردند. آشوب برپا شده در تب و تاب داربی سیسیل بین کاتانیا و پالرمو در فوریه 2007 بازتاب عمیقی داشت.
کشته شدن فلیپو راچیتی، افسر پلیس، در اطراف استادیوم به تعطیلی مسابقات باشگاهی و ملی انجامید. جوزپه پیزانو، وزیر کشور ایتالیا، راسا درگیر مسئله شد. قانون مبارزه با اوباشگری و همه شهرداری ها و باشگاه ها را موظف به رعایت اصول امنیتی کرد.
زمانی فرا رسید که گروهی از طرفداران رم خود را "کماندوهای اولترای گوشه جنوبی" خواندند. گروهی از طرفداران میلان بر خود نام "بریگاد سرخ و سیاهپوش" گذاشتند. دستهای از وروناییها "بریگاد زرد و آبیپوش" نام گرفتند. گروهی از طرفداران یوونتوس خود را " Fighter" به معنای "جنگنده" خواندند. میان طرفداران اینتر، گروه هایی با عناوین "تفنگداران" و "پوستها" جان گرفتند.
از اوایل دهه 1970 میان طرفداران جنوا و سامپدوریا، تماشاگرانی با رویکرد بسیار افراطی ظهور کردند. کسانی که از طرفداران سنتی فاصله گرفتند. حرکات اغراقیافته آنها طرفداران سایر باشگاههای ایتالیا و همین طور اسپانیایی ها را تحتتأثیر قرار داد. یک دهه بعد، پرتغال، یوگسلاوی و فرانسه، خصوصاً در مارسی، اولتراها خود را سازماندهی کردند. نیروهای پلیس مخفی ایتالیا به تحقیقات گستردهای در مورد فعالیت گروههای اولتراهای فوتبال دست زدند تا از حضور نئوفاشیستها میان طرفداران باشگاه ها اطلاعاتی کسب کنند.
از اواخر دهه 1980، اولتراهای لاتزیو، رنگ سیاه ــ همان رنگ سیاهجامگان دوران فاشیسم موسولینی ــ را به عنوان رنگ اصلی پرچمها، شالگردنها و پیراهنهای خود برگزیدند و شعارهای نژادپرستانهشان در هر دیدار، تندتر از دیدار قبلی شد. دستراستیها، دیگر دستراستی بودنشان را پنهان نساختند. وقتی طرفداران ناپولی تصاویر ارنستو چه گوارا را روی پیراهنها و پرچمهای خود آوردند، طرفداران لاتزیو نشان صلیب شکسته دوران نازیسم و فاشیسم روی پرچمهایشان را بیرون کشیدند.
ایتالیای دهه 1980 با خشونت سازمان یافته اولتراها به رهبری لیدرها روبرو شد. ایتالیاییها با برپایی تظاهرات، راهپیمایی، اعتراض کردن، شعار دادن، زدو خورد و تعقیب و گریزهای سیاسی آشنا بودند. بنابراین اولتراها الگوهای تاریخی پرشماری برای دنبال کردند داشتند. تا یک دهه بعد رویارویی پلیس ایتالیا و گروههای طرفداران عادی شده بود.
بیش از هزار و دویست پلیس و مأمور ایتالیایی ویژه در مارس 1992 برای مقابله با اولتراهای جنوا و هولیگانها،اوباشهای لیورپول به حالت آمادهباش درآمدند.
استفادهاو از واژه " Comrad" به معنی "رفیق" طعنهای چپگرایانه بود و مبارزه مسلحانه را گوشزد میکرد. تصاویر مراسم تشییع جنازه اسپانولو از همهی شبکههای تلویزیونی ایتالیا پخش شد و چندهزار جوان جنوایی که مشتهای چپ خود را به نشانه اعتراض بالا برده بودند، سلام نظامی دادند. اکثر نشریات ایتالیایی قتل اسپانولو را حادثه جنایی در بستر فوتبال خواندند و واقعیت را منعکس نکردند.
برخی از روزنامهها از ذکر این نکته که اسپانولو عضو گروه "زاپاتیستها" بوده خودداری کردند. اما گرایشهای سیاسی افراطیهای راست و چپ از مدتهای پیش در میان طرفداران آتشین مزاج ایتالیایی رسوخ میکرد. سالها بود تشویق تیم خودی جایش را به دشنام به تیم مقابل، اتحادیه فوتبال یا دولت ایتالیا داده بود و سکوهای استادیومها محلی برای ابراز خشم فردی و اعتراض جمعی بهشمار میرفت.
حمله طرفداران رم و برشیا به مأموران پلیس در اکتبر 1994 و کشته شدن یکی از طرفداران جنوا در ژانویه 1995 به دست طرفداران میلان، پلیس ایتالیا را هوشیارتر ساخت. در دیدار جام حذفی 1996 بین فیورنتینا و آتالانتا بود که نه تن از اولتراهای دو تیم دستگیر شدند، پلیس ایتالیا برای به دام انداختن آنها از شیوههایی مدد جست که برای دستگیری تروریستها یا اعضای مافیا به کار میبرد.
اولتراهای طرفدار آتالانتا را به دلیل خشونت فراوانشان "بربرها" میخوانند و از هواداران پارما و یوونتوس به عنوان طرفداران آرام و بی دست وپا یاد میکنند و آنها را به ترسوبودن و محافظهکار بودن متهم کرده و "خرگوشها" میخوانند.
گاهی شعارها، مضمون و اجرای یکسانی دارند. مثل رویارویی طرفداران میلان و یوونتوس که طی آن میلانیها شعار "ما قرمزوسیاهپوش هستیم و تو کسی نیستی" را سر دادند و یوونتوسیها همان شعار را با تغییر کوچکی به صورت "ما سپید و سیاهپوش هستیم و تو کسی نیستی" تکرار کردند. در صورتی که تعداد طرفداران حریف کم شمار باشند، طرفداران تیم مقابل میپرسند "طرفدارانتان کجا هستند؟ کجا؟"
اولتراها همیشه و همه جا دنبال حریف می گردند. لیدرها هم همین طور. حیات آنها وابسته به داشتن حریف است.»
مقالهای از #حمیدرضا -صدر