طرفداری- برای آن دسته از فوتبالدوستان که دل در گروی فوتبال آمریکای لاتین دارند، به جز برزیل و آرژانتین، همواره در تاریخ فوتبال از چند کشور دیگر همچون اروگوئه، کلمبیا و شیلی به عنوان قدرت های درجه دوم ولی دوست داشتنی فوتبال آمریکای لاتین یاد می کنند. همواره در دهه های اخیر، چند تیم ملی دیگر از این قاره فوتبال خیز توانسته اند سری میان سرها بلند کنند.
به عنوان مثال، همین شیلی در سال ها اخیر، اکوادور در دهه گذشته، بولیوی در اوایل دهه نود و پرو در دهه هفتاد میلادی. در میان این کشورهای ناب فوتبالی، نام پاراگوئه از لحاظ سبقه فوتبالی چندان از قدمت بالایی برخوردار نیست. پاراگوئه همچون اروگویه در فواصل دهه 1930 تا اواخر دهه 1950 میلادی، چندین تجربه حضور در جام جهانی را چشید ولی انگار دست تقدیر سرنوشتی نسبتاً مشابه را برای فوتبال پاراگوئه و اروگوئه رقم زد.
«لا آلبی روخا» پس از جام جهانی 1958 و با صرف نظر کردن از جام جهانی 1986، هرگز نتوانست در بالاترین سطح فوتبال دنیا بدرخشد و یا حتی حضور یابد تا اینکه نسلی طلایی از فوتبال این کشور از راه رسید و مهم تر از آن، یک رهبر مادرزاد و یک دروازه بان افسانه ای در تاریخ فوتبال، هویت و اعتباری جدید به فوتبال پاراگوئه در جام جهانی 1998 و پس از آن بخشیدند. راستی آن نسل را به خاطر دارید؟ خوزه لوئیز چیلاورت، فرانسیسکو آرسه، کارلوس گامارا، سلسو آیالا، روبرتو آکونیا، کارلوس پاردس، میگل بنیتز و البته یک مربی برزیلی یعنی پائولو سزار کارپجانی که حقیقتاً کار خودش را خوب بلد بود.
اگر آن روزها را به دلیل سن کمتر به خاطر نمی آورید، اصلاً منتظر نباشید که از پاراگوئه ای صحبت کنم که «تیکی تاکایی» بازی می کرد. پاراگوئه، پاراگوئه ای بازی می کرد. آن روی سکه فوتبال ناب آمریکای لاتین را در این تیم می دیدیم. فوتبال خشن، خشک، پر از خطا و درگیری و در نهایت یک خط دفاع مستحکم. یادم می آید که پاراگویه در 4 بازی خود در جام جهانی 1998، سه بار به تساوی بدون گل رسید و چه غروبی بود آن روز گرم تابستانی که فرانسوی ها جان به لب شدند تا با گل دقیقه 120 لورن بلان، این تیم سختکوش را حذف کردند. هیچ تیمی در آن تورنمنت به اندازه پاراگوئه موی دماغ یاران امه ژاکه نشد.
از آن هنگام، پاراگوئه یک شناسنامه بین المللی در دنیای فوتبال به دست آورد. فوتبال خشن و درگیرانه و نه چندان تماشاگر پسند ولی جنگیدن تا آخرین نفس. پاراگوئه با اتکا به شاکله اصلی همان نسل و البته بازیکنان جدید دیگری همچون روکه سانتاکروز، خوستو ویار، کارلوس بونت و نلسون والدس که به تدریج به جمع نسل طلایی اضافه می شدند، در 4 جام جهانی متوالی حضور یافت و همواره از همان سبک فوتبال همیشگی و البته بازیکنان همیشگی خود رونمایی می کرد. هیچ تفاوتی هم نداشت که چه کسی روی نیمکت پاراگوئه بنشیند، از سرجیو مارکاریان و چزاره مالدینی گرفته تا آنیبال روییز و تاتا مارتینو، همگی ماهیت و سبک فوتبال پاراگوئه را حفظ کردند.
پس از جام جهانی 2010، به تدریج و با کنار رفتن آخرین بقایای آن نسل طلایی فوتبال پاراگوئه، افت محسوسی در این تیم به وجود آمد طوری که پاراگوئه با بدترین نتایج ممکن و به طرزی مفتضحانه از راهیابی به جام جهانی 2014 بازماند. دیگر خبری از آن ستاره های محبوب پاراگوئه نبود و حتی روزهای خوش پاراگوئه با تاتا مارتینو نیز به پایان رسیده بودند. پس از جدایی جراردو (تاتا)، دوران افت فاحش تیم ملی پاراگوئه آغاز شد و حتی تعویض سه مربی طی 3 سال نیز فایده ای نداشت.
بالاخره فدراسیون فوتبال پاراگوئه دوای این درد را یافت. آنها به سراغ رامون دیاز مهاجم اسبق تیم ملی آرژانتین و ریورپلاته رفتند که در دوران بازی، یک مهاجم تمام عیار در سطح فوتبال اروپا محسوب می شد و تجربه مربیگری در فوتبال آرژانتین از جمله تیم ریورپلاته را داشت. به خاطر دارم که رامون دیاز در اوایل دوران حضورش روی نیمکت پاراگویه و در جریان بازی دوستانه با تیم ملی قطر، حدود 40 بازیکن را به اردو دعوت کرد و در آن بازی دوستانه با انجام تعویض های بسیار، بازیکنان جوان و گمنام پاراگوئه ای را در معرض امتحانی بزرگ یعنی ساختن آینده فوتبال این کشور قرار داد.
استراتژی رامون دیاز این بود که باید همه چیز را بریزیم و از نو بسازیم. او این ایده را در تیم ملی پاراگویه پیاده کرد و پس از عبور از دوران گذار و آغاز دوران «پسا طلایی»، چهره ای جدید از «لا آلبی روخا» ساخته شد. اوج موفقیت رامون دیاز، رساندن پاراگوئه به نیمه نهایی کوپا آمریکا 2015 با حذف کردن برزیل بود هر چند که آنها در نیمه نهایی با حساب 6-1 به آرژانتین باختند و تحقیر شدند، اما حضور در نیمه نهایی کوپا آمریکا در شرایطی که تا دو سال قبل، پاراگویه تبدیل به بدترین تیم منطقه آمریکای لاتین شده بود، یک موفقیت برای دیاز و یارانش تلقی می شد. رامون دیاز مربی آرژانتینی پاراگوئه که به قدری شیفته فوتبال انگلیس بود که حاضر شد مربیگری در بالاترین سطح فوتبال آرژانتین را رها کرده تا برای کسب تجربه مربیگری در فوتبال انگلیس، به طور مجانی در تیم آکسفورد سیتی روی نیمکت بنشیند، اکنون یک مربی موفق و کار بلد در فوتبال پاراگوئه شناخته می شود.
پاراگوئه علاوه بر حفظ چند ستاره با تجربه همچون خوستو ویار، پائولو دا سیلوا، ایوا پیریس، نلسون والدس، و ادگار بنیتز، اکنون چهره هایی به مراتب جوان تر را در ترکیب خود داشته و دیگر خبری از آن تیم فرسوده نیست.
در خط دفاعی پاراگوئه علاوه بر میگل سامودیو 29 ساله که البته بازیکن چندان پر سابقه ای در تیم ملی محسوب نمی شود، دو یار جوان تر یعنی گوستاوو گومز و برونو والدس استفاده می شوند که سن هر دو از 23 سال بیشتر نیست.
در جناحین خط هافبک، درلیس گومز پدیده 22 ساله فوتبال پاراگوئه و باشگاه دیناموکیف در سمت راست و اسکار رومرو 23 ساله در سمت چپ مورد استفاده قرار می گیرند. سلسو اورتیز هافبک بازیگردان پاراگوئه نیز یک بازیکن مسن نیست. در خط حمله نیز داریو لزکانو مهاجم آماده اینگولشتات در کنار خورخه بنیتز 23 ساله عملکرد خوبی داشته اند هر چند که به طور کلی، ماهیت تیم پاراگوئه ارائه بازی های کم گل و زدن گل های کم می باشد. فراموش نکنید که خوان مانوئل ایتوربه هم به عنوان یک مهاجم جوان ولی با تجربه به اردوی پاراگوئه اضافه شده و بدون شک مهره ای مفید برای فاز تهاجمی رامون دیاز خواهد بود.
آخرین فاز پالایشی رامون دیاز در تیم ملی پاراگویه، قبل از آغاز کوپا آمریکا 2016 بود که این مربی ترجیح داد تا چهره هایی بسیار سرشناس و مدعی همچون نستور اورتیگوزا، ویکتور کاسرس، اوسوالدو مارتینز، جاناتان سانتانا، روکه سانتاکروز، لوکاس باریوس و رائول بوبادیا را خط بزند تا انقلابی خاموش را در فوتبال پاراگوئه رقم زده و با چراغی خاموش به سوی ساختن پاراگوئه جدید به پیش برود.