مطلب ارسالی کاربران
مثل سردار پیری که از آخرین داشته های سرزمینش محافظت می کرد
در حالی که داشتم فیلتر سیگارمو زیر پام له می کردم با دو دستم سعی می کردم کمی پیرهنم رو مرتب تر کنم،دقیقا جلوی درب ورودی کالنی ایستاده بودم و جرات نداشتم وارد کمپ بشم،نگران بودم معمولا تا این حد از مصاحبه های قبل از بازی ها نمی ترسیدم،اما اینبار انگار فرق داشت با حالتی وسواس گونه قدم هامو بر می داشتم تا به دفتر رئیس رسیدم،دستمو بالا بردم که در بزنم و قبل از شروع کنفرانس مطبوعاتی کمی با رئیس صحبت کنم که مبادا حرفی بزنه که اوضاع رو از اینی که هست بدتر کن!
اما نمی دونم چرا نتونستم در بزنم!گوشم رو به در نزدیک کردم چیزی غیر از صدای موزیک شنیده نمی شد چند قدم عقب رفتم تو همون لحظه 20 سال گذشته از جلوی چشمام گذشت،،من؟من چقدر این پیرمرد ـو یک روزی دوست داشتم چقدر بهش اعتماد داشتم اما حالا اومدم تهدیدش کنم که مبادا حرفی بزنه که خلاف مصلحت باشگاه باشه؟مصلحت؟یک روزی مصلحت برای من یعنی حرفی که ونگر می زد،چی به روزم اومده؟!چند قدم عقب رفتم و به سرعت به سمت سالن کنفرانس به راه افتادم بدون اینکه در بزنم و به صورت ناگهانی وارد سالن شدم خبرنگاران رو می دیدم که با تعجب و در سکوت به من خیره شده بودند در حالی که نفس نفس می زدم به سمت صندلی ای که رئیس همیشه روی اون می نشست حرکت کردم صدای همهمه ی خبرنگاران رو می شنیدم که باهم صحبت می کردن صندلی رو عقب کشیده ونشستم،نفسی به آرومی کشیدم و صورتمو به میکروفون نزدیکتر کردم و گفتم:
می دونم از دیدن من اون هم اینجا تعجب کردین اما من اینجام که جواب سوالهای شما رو بدم،یکی از خبرنگارا که دقیقا روبه روم نشسته بود گفت:اما ما می خوایم با آرسن صحبت کنیم سریع گفتم رئیس میاد ولی کمی دیرتر تا اون موقع من به سوالهاتون پاسخ می دم!اون همهمه ی لحظه ورودم به سالن دوباره شروع شد که خبرنگار جوانی از بین جمعیت گفت:چجوری می خواین برای هوادارا توضیح بدین؟اصلا چیو میخواین توضیح بدین؟چه جوابی برای میلیون ها هوادار آرسنال دارید؟
دیدم جو سالن لحظه به لحظه داره بدتر می شه سعی کردم به خودم مسلط باشم دوباره صورتمو به میکروفون نزدیک کردم و گفتم: پــدر!!دیگه صدایی شنیده نمی شد هیچکس حرفی نمی زد حتی فلش های دوربینها خاموش شدن صورتمو سمت همون خبرنگار جوون چرخوندم و گفتم ببخشید شما پدرتون زندست؟اون خبرنگار که انگار از سوال من شوکه شده گفت:خب آره اما این چه ربطی به سوالهای من داره؟
گفتم تا حالا شده پدرتون اشتباهی مرتکب بشه؟
خبرنگار بله!
من:و عکس العمل شما چی بود؟
خبرنگار:نمی دونم منظورتون از این سوالها چیه ولی سالها پیش پدرم در یک معامله تمام داراییشو از دست داد حتی خونمون و ما مجبور شدیم تا چند سال در خارج از لندن و به سختی زندگی کنیم!
من :شما پدرتون رو سرزنش نکردین؟خب اشتباه اون بود که شمارو به این روز انداخت!
خبرنگار:خب اون پدرم بود حتی اگه اشتباهی هم مرتکب شده نباید سرزنشش کنیم!
من:دقیقا چند سالت بود که پدرت ورشکست شد؟
خبرنگار با کمی فکر گفت:فکر می کنم 8 سال یا حتی 10 سالم بود
من:یعنی 10 سال بود که پدرت را می شناختی؟
خبرنگار:دقیقا همینطوره
در حالی که سرمو به اطراف می چرخوندم با یه مکث طولانی و دیدن جمعیت حاضر در سالن که کنجکاو به مکالمه ی من و خبرنگار جوان گوش می دادند
گفتم:دقیقا نکته همینجاست من هم مثل شما امروز آمده بودم تا با رئیس صحبت کنم آمده بودم بهش بگم که رئیس اینجا آخر خطه بهتره اینطور که من می گم تو سالن صحبت کنی بهتره برای یک بار هم که شده از اون اسب مغرور فرانسویت پیاده بشی و به صحبتهای بچه هایت گوش کنی ولی!
از بین جمعیت:ولی چی؟
من:بگذریم،
می خواستم بگم من خیلی بهتر می تونم به اون خبرنگار جوان کمک کنم تا از اشتباهات امسال رئیس بگه و لازم نیست دونه دونه همشو واسمون بشماره یه جورایی همه خبر داریم چی به روز تیم ونگر اومده ولی دوستان از قول من به میلیون ها آرسنالی بگین:آرسن این فصل به اشتباهات خودش باخت هزار مرتبه هم بگیم این فصل آخرین فصل دوران گذار هست دردی از من و شماها دوا نمی کنه چون همه می دونیم امثال والکات و فلامینی فقط یه وصله ناجور به هماهنگیه تیم بودن همه می دونیم اعتماد بیش از حد دیگه به ژیرود جواب نمی ده مهاجمی که حتی نمی تونه تو این همه سال تعداد گلهاشو به بالای 20 برسونه قطعا نمی تونه تیمش رو قهرمان کنه!ونگر مقصره دوستان چون هنوز نتونسته راهی پیدا کنه ببینه چرا بازیکنای تیمش اینقدر مصدوم می شن؟چرا باید بالانس تیم قبل از ژانویه با مصدومیت سانتی به هم بخوره؟در حالی که تا قبل از اون مدعیه اصلیه قهرمانی بودیم!اصلا چرا نباید به کمپل اعتماد می شد وقتی بازیه نا امید کننده ی والکات هممون رو ناراحت می کرد؟البته که هممون مدیون این اعتمادی هستیم که ونگر به بچه هاش می کنه چون اگه این اعتماد نبود نه آنری داشتیم نه بلرین نه ویرا نه خیلیای دیگه ولی اعتماد تا کجا؟تا جایی که یک عمر به امثال شزنی اعتماد کنی و پشت تمام اشتباهاتش بایستی ولی در آخر با یه مصاحبه این اعتماد رو خراب کنه و بگه از اسپالتی چیزهای بیشتری یاد گرفتم؟
می دونید دوستان،داشتن بدترین پدر (اگر قبول کنیم ونگر که بهترین عضو تاریخ باشگاه بوده و یه اسطوره بی بدیل برای باشگاه بوده یه پدر برای هوادارا باشه) تا پایان زندگیش حداقل حقیه که به گردن بچه هاش داره،رئیس که بدترین پدر نبود پس یک سال دیگه و تا پایان قراردادش به خاطر سالها وفاداری ای که به باشگاه داشته احترامشو نگه دارید،این کمترین کاریه که می تونیم براش انجام بدیم سخته دیدن این حجم از توهین ها به کسی که می گه:"می خوام وقتی از باشگاه رفتم با شگاه در یک وضعیت فوق العاده مالی باشه و برم ـو یک هوادارا قرمز پوش آرسنال باشم"این توهین ها برای کسی که خانوادش،عمرش و زندگیشو برای عشقمون آرسنال گذاشته کمی دور از انصافه،یک سال فقط یک سال با تمام وجودتون از ونگر حمایت کنید مطمئنم این تابستون ونگر سروسامونی به اوضاع باشگاه می ده که از همین الان نشونه هاشو داریم می بینیم یک سال فقط هوای اسطورمون رو داشته باشیم،شک ندارم یه روزی دل هممون واسش تنگ می شه!
چشمام پر از اشک بود که به سرعت سالن رو ترک کردم سنگینیه نگاه خبرنگارا رو حس می کردم و سعی می کردم قدم هامو بلندتر بردارم که زودتر از شر این نگاههای سنگین خلاص شم وقتی رفتم بیرون آرسن رو دیدم که از انتهای راهرو به سمت سالن کنفرانس میاد نمی دونم ولی انگار پیرتر از همیشه شده بود مثل سردار پیری که از آخرین داشته هایش محافطت می کرد..