طرفداری- تنها پول و امکانات و بازیکنان سطح بالا باعث موفقیت یک تیم نمیشوند که اگر موفقیت در فوتبال تنها به این مسائل بستگی داشت نه لسترسیتی میتوانست پدیده سال فوتبال جهان شود نه در فوتبال ایران استقلال خوزستان میتوانست با قهرمانی نوبرانه اش تمام کارشناسان را انگشت به دهان کند.
از این نمونهها بسیار است؛ از قهرمانی یونان در "جام ملتهای اروپا 2004" گرفته تا صعود کاستاریکا از گروه مرگ "جام جهانی 2014" و هزاران تیم بزرگ و کوچک دیگر که بارها اثبات کرده اند که در فوتبال میتوان به هر رویایی دست پیدا کرد به شرط اینکه به آن رویا اجازه داده باشی که تا عمق وجودت نفوذ کرده و آن را باورش داشته باشی.
استقلالِ «پرویز مظلومی» جام حذفی را هم از دست داد تا بار دیگر تنها" حسرت" نصیب هواداران این تیم شود. در فینال جام حذفی، ذوبآهن تیم همیشگی نبود و بازیکنان این تیم نای دویدن نداشتند و چند تعویض اجباری و چند بازیکن مصدوم که به اجبار در زمین ماندند کاملاً این تیم را خلع صلاح کرده بود. در وقت اضافه بازی، استقلال اگر شجاعت حمله کردن را داشت مغلوب کردن این حریف کار چندان دشواری نبود، اما استقلال آنقدرها قهرمانی را باور نداشت و تنها میخواست با تکیهبر شانس به جام حذفی فوتبال ایران دست پیدا کند و لحظهشماری بازیکنان برای صدا در آمدن سوت داور نشان دهنده این بود که آنها میخواهند به هر ترتیبی بازی به ضربات پنالتی کشیده شود که با استفاده از شانس و مهارت مهدی رحمتی در مهار ضربات پنالتی، بدون جام فصل را به پایان نرسانند. مشکل درست از همینجا شروع میشد که آنها به جای باور کردن اینکه میتوان این ذوبآهن خسته را شکست داد، دنبال استفاده از شانس بودند و شانس هم با تیمهایی یار است که به قدرت خود باور داشته و رویای قهرمانی را در بدترین شرایط هم از دست نداده باشند و تا جایی که پاهایشان توان رفتن داشته باشد برای رسیدن به رویای خود دویده باشند. در پایان شب طولانی جام حذفی فوتبال ایران نیز اینچنین شد و قهرمانی به تیمی رسید که به آن باور داشت و طبیعی بود که شانس نیز با چنین تیمی باشد نه تیمی که از ابتدای بازی میخواست با تکیه بر شانس به قهرمانی برسد.
حکایت استقلالِ «مظلومی» در لیگ برتر نیز به همین شکل بود و در فصلی که اکثر تیمهای ریشهدار فوتبال ایران در نیمفصل اول با انواع مشکلات دست و پنجه نرم میکردند، روزگار بدی را سپری میکردند و با اینکه استقلال توانسته بود هفتههای زیادی را در صدر جدول یکهتازی کند اما هیچگاه سرمربی این تیم با قاطعیت از قهرمان شدن حرف نزد. این باور از سرمربی به بازیکنان انتقال پیدا کرد و تمام مجموعه استقلال صدرنشینی موقت را یک دست آورد بزرگ میدانستند و یادشان رفته بود در پایان لیگ تنها رتبه تیمها ثبت می شود و صدرنشین بودن بدون به دست آوردن جام افتخار چندانی به شمار نمی رود.
اوایل فصل استقلال با فاصله چند امتیازی در صدر جدول بود و پرسپولیس در رده پانزدهم، اما کادر فنی استقلال دنبال بهانههایی بودند که اگر صدر جدول را از دست دادند با تکیه بر آنها هواداران را توجیه کنند و برانکو از آینده درخشان این تیم حرف میزد و از امید داشتن به قهرمانی و از روزهای خوبی که هواداران بهزودی خواهند دید و عبدالله ویسی در خلوت و بیخبری به بازیکنانش باور به رویا را میآموخت و در پاسخ به کارشناسانی که منتظر سقوط استقلال خوزستان از صدر به قعر بودند تنها سکوت میکرد و به آینده و روزهای خوبی که در پیش بود ایمان می اندیشید.
درنهایت استقلال خوزستان به آنچه باور داشت رسید و پرسپولیس در فصلی که میتوان گفت بدون دروازهبان بازی میکرد چنان تماشاگرپسند بازی کرد که هواداران این تیم را از زیباییهای فوتبال سیراب نمود و اگر در جام حذفی اسیر اشتباهاته عجیب داوری برابر ذوبآهن نشده بود، شاید اکنون حداقل یک جام حذفی در کارنامه این فصل پرسپولیس ثبت میشد و استقلال تهران که شرایط مساعدی برای قهرمانی در هر دو جام داشت هیچ جامی را به هوادارانش هدیه نداد و کادر فنی این تیم هنوز هم به اندازه تمام تیمهای لیگ برتری برای قهرمان نشدن بهانه دارند، بهانههایی که برای هواداران جام نخواهد شد. هر تیمی که به کم قانع باشد، کمتر نصیبش خواهد شد و استقلال نه در لیگ برتر و نه در جام حذفی قهرمان نشد چرا که هزار فرسخ با باور و رویا فاصله داشت.