اختصاصی طرفداری - رافا بنیتز سال 2004 پا به لیورپول گذاشت. جای ژرار هولیه. ماموریت اصلی اش فتح لیگ برتر بود. به پایان رساندن حسرت طولانی. پایین کشیدن سر الکس فرگوسن و منچستر یونایتد. در گام اول استیون جرارد را به ماندن ترغیب کرد. جرارد راهی چلسی نشد. به امید فتح جام ها و مدال ها. در حالی که مایکل اوون راهی رئال مادرید شد و چندین بازیکن جدید پا به آنفیلد گذاشتند. آن چه آغاز خرید و فروش های بی پایان بنیتز بود. میان تازه واردها دو نفر شاخص تر از دیگران می شدند: لوئیس گارسیا و ژابی آلونسو. با مستحکم شدن زوج جیمی کرگر و سامی هیپیا در قلب دفاع ضعف خط دفاعی کمتر شد. با این وصف لیورپول در لیگ نتوانست با چلسی و آرسنال رقابت کند و در فینال جام اتحادیه هم برابر چلسی زانو زد. ولی در لیگ قهرمانان گام به گام جلو رفت. با عبور از سد المپیاکوس با ضربه دیرهنگام جرارد. با عبور از سد چلسی با گلی که احتمالا هرگز به ثمر نرسید.
فینال 2005 لیگ قهرمانان در استانبول. میلانی ها چنان آراسته و شیک پا به استادیوم آتاتورک گذاشتند که به قول هری کیول پیش از بازی یک گل از لیورپولی ها جلو افتاده بودند. بازگشت آنچلوتی به سیستم 2-4-4 که به 2-3-1-4 بدل می شد. هرنان کرسپو و آندره ی شوچنکو در خط حمله. کاکا پشت سر آنها و گتوزو و سیدورف در دو جناح. پیرلو برابر مدافعان. لیورپول بازی را با سیستم 2-4-4 آغاز کرد که بیشتر 1-1-4-4 بود. ترکیب تهاجمی که برای رافا نوعی قمار به شمار می رفت. هری کیول و میلان باروش زوج خط حمله بودند. همه چیز برای لیورپول بد آغاز شد و بد هم ادامه یافت. پائولو مالدینی بلافاصله با آغاز بازی دروازه یرزی دودک را با سانتر آندره آ پیرلو گشود. مصدومیت کیول در دقیقه 23 همه چیز را به هم ریخت. ولادیمیر اسمیچر جای کیول را گرفت و رو به عقب در حمایت از ژابی آلونسو بازی کرد و گارسیا جای کیول را گرفت.
لیورپول پیش از پایان نیمه اول دو گل دیگر از هرنان کرسپو هم دریافت کرد، در حالی که می توانست دو گل دیگر هم دریافت کند. در حالی که گل شوچنکو آفساید هم نبود. پیرلو از زمین خودی حمله های میلان را هدایت می کرد. توپ هایی را پشت سر دو مدافع کناری لیورپول - استیو فینان و جیمی ترائوره - ارسال می کرد، در حالی که کاکا با پاس هایش شوچنکو و کرسپو را روانه دروازه می کرد و تله آفساید لیورپولی ها را هم می شکست. آشفتگی جرارد و آلونسو در برزخ حمله و دفاع عیان بود. آنها در منگنه سیدورف و گتوزو که متمایل به وسط زمین بازی می کردند و پیرلو که برابرشان می درخشید، گرفتار آمده بودند. دشواری چهار مدافع لیورپول نه نفوذهای سریع شوچنکو و کرسپو بلکه کورس های کاکا هم بود. گل های دوم و سوم میلان برگرفته از نفوذ به قلب دفاع لیورپول بود. شوچنکو در صحنه گل دوم به سوی راست هجوم آورد تا پاس کاکا را دریافت کند، در حالی که کرسپو از جناح چپ به پشت سر کرگر دوید و دروازه را باز کرد.
پایان نیمه اول. دریافت سه گل در دقایق 1، 39 و 44. بنیتز بعدها در کتاب زندگینامه اش گفت "سخت بود، خیلی سخت. بازی را شروع کرده بودیم. بلافاصله دروازه مان باز شده بود. هری کیول را از دست داده بودیم. باید به تغییر روی می آوردیم. سپس گل دوم را خوردیم. به پایان نیمه اول فکرمی کردم که گل سوم را خوردیم. سخت بود. خیلی سخت. در راه رختکن فکر می کردم به بازیکنان چه بگویم و چه تغییری انجام دهم. می خواستم سیستم را تغییر دهم. باید تهاجمی تر می شدیم. در عین حال باید به بازیکنان اعتماد به نفس می دادم." اکثر بازیکنان خسته بودند و دلمرده. جرارد گفت "سرم را بین دست هایم گرفته بودم. فکر می کردم همه چیز تمام شده، تمام. ولی بنیتز ما را آرام کرد. قلمش را از جیب درآورد و شروع کرد به توضیح دادن روی تخته." پاکو آیستران دستیار بنیتز روایت دیگری داشت "رافا بسیار خشمگین بود. هرگز او را آن چنان عصبی ندیده بودم. وقتی عصبی هستید نمی توانید به درستی تصمیم بگیرید. نمی توانید سریع فکر کنید. خصوصا آن که با دریافت سه گل از حریف عقب افتاده باشید." کرگر گفت "اگر به من می گفتند بازی تمام شده، می پذیرفتم تمام شده است."
رافا و تغییراتش: "ما 1-2-4-3 بازی می کنیم. بچه ها اگر یک گل زود هنگام بزنیم شاید اوضاع تغییر کند. هامان جای ترائوره. ترائوره می توانی بروی دوش بگیری." ولی صدای فینان و پزشک تیم دیو گالی بالا رفته بود. کشاله ران استیو به شدت درد می کرد. گالی جلو آمد و گفت "بهتر است روی فینان حساب نکنید." مکث بنیتز: "ترائوره برگرد. فینان می توانی دوش بگیری."
رافا پای تخته. حرف زدن توام با دلشوره. با هیجان: "پای تخته رفتم و فکر می کردم خوب اسمیچر می تواند در گوش راست بازی کند ولی کار دفاعی اش خوب نیست و فینان را هم که از دست داده ایم. بنابراین گفتم سیسه برود در خط حمله. از جناح چپ. چند نفری گفتند ولی رئیس تیم شما دوازده نفره شده! بلافاصله گفتم سیسه را فراموش کنید. لوئیس گارسیا می تواند به عنوان مهاجم دوم بازی کند. بنابراین جرارد را در جناح راست قرار دادم."
در فاصله یک دقیقه به خروج از رختکن بنیتز جمله "بروید و گل اول را بزنید" را چند باری تکرار کرد و تکرار. اشاره به این که میلان در سری آ ناکام مانده و زخم پذیر است. اشاره به این که میلان در نیمه نهایی به زحمت با گل دیرهنگام ماسیمو آمبروزینی با تساوی 3-3 برابر پی اس وی آیندهوون - و گشوده شدن سه باره دروازه اش- راهی فینال شد. با این وصف خیلی از بازیکنان لیورپول ته دلشان به شکست سنگین تر می اندیشیدند. به شکست با اختلاف بیش از سه گل. بنگاه های شرط بندی شانس قهرمانی لیورپول در آغاز نیمه دوم را 359 به یک پیش بینی کرده بودند. در عین حال یک جمله بنیتز تکرار می شد "بروید و گل اول را بزنید. بروید و...".
بازگشت به میدان. غرش طرفداران لیورپول. تشویق. دست و سوت. جرارد گفت "با ورود به میدان از روحیه مثبت طرفداران حیرت کردم. آنها هنوز برایمان هورا می کشیدند."
تغییر سیستم. کم کردن یک مدافع با به جلو فرستادن ریسه در دفاع چپ. بازی با یک مهاجم نوک که باروش بود و انباشته کردن میانه میدان با شش هافبک. آرایش شش مرد میانی بنیتز غیر منتظره بود. هامان جلوی سه مدافع ایستاد و لوئیس گارسیا پشت سر مهاجم که باروش بود. ریسه و آلونسو در جناح چپ قرار گرفتند. جرارد و اسمیچر در جناح راست. یعنی سیستم 1-5-1-3 یا 1-2-4-3. آیستران گفت "روی سپرده شدن توپ به هامان حساب می کردیم. در عین حال رافا هشدار داده بود مراقب کاکا باشید." قرار گرفتن هامان در خط میانی به قطع رابطه پیرلو و کاکا انجامید و به جرارد اجازه نفوذ بیشتری داد. پیرلو هم آزادی نیمه اولش را از دست داد و برابر جرارد و گارسیا در زمین خودی باقی ماند. کاکا هم به عقب رانده شد و آلونسو فضای بیشتری برای نفوذ پیدا کرد. با این وصف جرارد پاس ساده ای را از دست داد و دودک ضربه کرنر مسخره ای را تقدیم میلانی ها کرد. تیمی که به نظر می رسید گل خواهد زد میلان بود، نه لیورپول. آنها در دقیقه 51 تا آستانه زدن گل چهارم هم پیش رفتند. ولی دودک ضربه آخر شوچنکو از فاصله ای بسیار نزدیک را مهار کرد. مهار کرد تا دقیقه 54 فرا برسد. تا جان آرنه ریسه مدافع کناری جرقه آغاز بازی جنون آمیز را بزند. ریسه در جناح چپ. سانتر روی دروازه. برای جرارد.
جرارد گفت "زمان ریسک کردن فرا رسیده بود. به درون محوطه جریمه تاختم. توپ که به طرفم آمد به خودم گفتم دروازه دیدا را باز کن. باز کن". باز شدن دروازه. لیورپول 1- میلان 3. کرگر گفت " گل استیوی فوق العاده بود ولی شادی نکردم. آرام به عقب برگشتم. صدای طرفداران در گوشم زنگ می زد. استیوی با حرکت دست همه را به ادامه مبارزه فرا می خواند." دو دقیقه بعد. پر رنگ شدن امید کمرنگ. پاس هامان به ولادیمیر اسمیچر، هافبک چک. فاصله بیست متری. شوت زمینی او. اصابت توپ به زمین در نزدیکی دروازه دیدا. ورود توپ به طرف راست دروازه. مهم ترین گل زندگی اسمیچر. به یادآوردن اسمیچر تا آخرعمر با همین گل. با همین ضربه. لیورپول 2- میلان 3.
برگشتن ورق. سرگیجه میلانی. میخکوب شدن آنچلوتی. بازگشت کابوس گل های پرشمار هلندی ها. اعتماد به نفس بالا رفته لیورپولی. احساس امکان قدرت رقم زدن حادثه ای تاریخی. حادثه ای بزرگ. دقیقه 60. نفوذ کرگر. پاس به باروش. پاس نفوذی برای جرارد درون محوطه جریمه. هجوم استیوی. کورس با جنارو گتوزو. گتوزوی خشن. گتوزویی که این بار محتاطانه تر عمل می کرد. گتوزویی که این بارهرگز لمس بدن جرارد را فراموش نمی کرد. به زمین غلطیدنش را. هرگز. هیچ وقت. دمیدن داور اسپانیایی در سوت. میگل مخوتو گونزالس. همان داوری که در دیدار با المپیاکوس در دسامبر جای نشان دادن کارت قرمز به جرارد کارت زردش را درآورد. میلانی ها و دوره کردن داور. لیورپولی ها و پرسش "چه کسی ضربه پنالتی را بزند؟". پرسش جدی تر"چه کسی می تواند این ضربه پنالتی را بزند؟" این توپ را. توپ در دستان کرگر. گارسیا جلو رفت تا توپ را بگیرد. امتناع کرگر از دادن توپ. قاعدتا گزینه اول کاپیتان جرارد بود، ولی نه این بار. نه این جا. جرارد طی فصل ضربه پنالتی مهمی را از دست داده بود. برابر تاتنهام. برگزیده شدن ژابی آلونسو برای نواختن ضربه. آلونسوی آرام. آلونسوی خونسرد. آلونسو که ضربه را بد نواخت. دیدا مسیر توپ را تشخیص داد. شیرجه رفت. بازگشت توپ. ضربه دوم آلونسو. ریباند. چسبیدن توپ به بالای تور. گل. لیورپول 3- میلان 3.
سه گل طی شش دقیقه. هامان می گفت "تصور نمی کردم سه گل میلان را جبران کرده ایم. توضیحی نداشتم". پایان شش دقیقه جنون (اصطلاحی که آنچلوتی بعدها به کار می برد). بازگشت میلان به بازی. بازگشت اولین تیمی در تاریخ رقابت های اروپایی که در فینال با سه گل جلو می افتاد و هر سه گل را از کف می داد. تصاحب دوباره توپ توسط میلان. حاکم شدن بر میدان. اهمال دودک در دقیقه 70. ضربه شوچنکو. بازگردانده شدن توپ توسط ترائوره از روی خط. آخرین دقایق وقت قانونی. ضربه سر یاپ استام. توپ برابر کاکا. ضربه ستاره برزیلی. راهی شدن توپ به خارج. سوت پایان. سیزدهمین فینال قهرمانی اروپا که راهی وقت اضافی می شد.
وقت اضافی. یرزی دودک و مهار دو ضربه پی درپی شوچنکو از روی خط دروازه. مقایسه واکنش او با واکنش گوردون بنکس برابر پله در جام جهانی 1970. سرجینیو ضربه اش را به هوا زد. هامان و گل (1-0). دودک و مهار ضربه پیرلو (1-0). گل سیسه (2-0). گل توماسون (2-1). دیدا ضربه ریسه را مهار کرد (2-1). گل کاکا (2-2). گل اسمیچر (3-2). شوچنکو ضربه اش را از دست داد (3-2). بدترین شب شوا. قهرمانی لیورپول. پنجمین قهرمانی لیورپول در لیگ قهرمانان (جام باشگاه های اروپا). قهرمانی کسب شده با خارجی ها. در زمان سوت پایان فقط دو بریتانیایی، جرارد و کرگر، در میدان حضور داشتند. رافا سومین مربی پس از باب پیسلی و ژوزه مورینیو شد که جام یوفا و لیگ قهرمانان را در دو فصل پیاپی فتح کرد. استقبال یک میلیون نفری از تیم در خیابان های لیورپول. سیصد هزار نفر اطراف کلیسای سنت جرج.
برلوسکونی به تلخی می گفت "فوتبال مثل سیاست است. گاهی عمیقا فکرمی کنید برنده هستید ولی اشتباه می کنید". گتوزو می گفت "صحنه های فینال را روی مانیتور نگاه می کنم. بارها و بارها. به صحنه ها در حالت توقف خیره می شوم. ولی چیزی تغییر نمی کند. هرگز. هرگز. پس از فینال با مالدینی و آمبروزینی راهی تعطیلات شدیم. تعطیلات نکبتی. وحشتناک بود. هر شب ساعت ده به بستر می رفتیم. با خوردن قرص. آنها خوش اقبال بودند. خوش شانس." ولی بنیتز در پاسخ آنهایی که پیروزی استانبول را ناشی از خوش شانسی او دانستند بارها تکرار کرد "شانس همیشه به کار سخت رو نشان می دهد. شانس بیشتر روی شانه کسی می نشیند که جان کنده باشد."