«کودکانه های تکفیری-11»
بیست و نهم آپریل(حمد): تمام حرفات معنی و مفهوم خاصی داره دختر... منظورت چیه که میگی دارم میام سراغت؟! حالا من به تو اسم یک تابلو در 5 کیلومتری اینجا را دادم اما تو فورا داری میگی دارم میام پیشت؟!... وفاء واسم توضیح بده... تویی که نه عکس میدی و نه چندان راضی به رفتارهای ما بودی، چطور میگی به همین زودی میام پیشت؟!... من گیج شدم و احساس خوبی ندارم...
دوم مِی(وفاء): کی گفت دارم میام پیشت؟ خواب دیدی؟ تو با چند نفر در ارتباطی که حتی پیام های اشتباه ارسال میکنی؟ حمد کی قراره بیاد پیشت؟ دلم به آشوب افتاده... چرا یه مدت منو مسدود کرده بودی؟ اصلا مگه در توییت میشه کسی را به این راحتی مسدود کرد؟ تو با کی قرار داری که هم دختره و هم منتظرشی که خیلی زود بیاد سراغت؟... لطفا زود واسم توضیح بده و منو از این آشوب در بیار...
سوم مِی(حمد): وفاء تو منو داری گیج میکنی... تو دو بار با آیدی متفاوت با من ارتباط گرفتی که مجموعا سه تا آیدی میشه!!... چرا؟ الان هم داری زیر حرفت میزنی... حتی داری به من تهمت میزنی که با یکی دیگه رابطه دارم... بیا روراست باشیم... یکی از دوستام دیشب در مراسم سحرگاه شرکت نکرد و ابوجلال منو فرستاد که مثل سگ ببرمش به سحرگاه... اما وقتی رسیدم به تختش و بالای سرش، دیدم یک خنجر وسط سینه اش فرو رفته و تمام ملحفه اش خونی شده... فریاد کشیدم و همه را خبر کردم و از اون موقع تا حالا حالت تهوع دارم... از سایه خودمم میترسم... به آرامش از سوی تو نیاز دارم اما تو فقط منو گیج میکنی...
پنجم مِی(وفاء): حمد مواظب خودت باش... دیگه اونجا نخواب... چیزی به جای خودت در رختخوابت بذار... ممکنه هدفشون تو و یا هر کسی دیگه بوده... مراعات مسائل امنیتی داشته باش... تو به هر قیمتی هست باید از اونجا بری... یا لااقل هیچ وقت تنها نباش...
پنجم مِی(وفاء): تهمت؟ نمیفهمم چی میگی... اما به خاطر دوستت متاسفم... از عفت چه خبر؟ باهات راه میاد؟ یا فروختیش؟ چندتا کلیپ آموزش مسائل جنسی برات میفرستم تا بدونی باید چیکار کنی...
ششم مِی(وفاء): حمد خودت را نجات بده... این آخرین پیام من هست...
ششم مِی(حمد): اینجا چه خبره؟ کی به کیه؟ کدوم تهدید؟ چرا من؟ وفاء تو کی هستی؟ چرا وقتی به یکی از آیدیات جواب میدم، دو سه تا واسم جواب میاد؟ نه کلیپ های جنسی میخوام و نه دلسوزی... اصلا تا عکست را نبینم دیگه با هیچ کدوم از آیدیات حرف نمیزنم... هم عکس میخوام و هم توضیح...
ششم مِی(وفاء): اینم چندتا عکس... عکس های راحتتر ندارم... حالا گورت را از اونجا گم میکنی یا نه؟! فقط با این آیدی باهام حرف بزن...
هفتم مِی(وفاء): کلیپ جنسی چیه؟ چرا حرفهای نامربوط میزنی... من کی آیدیمو عوض کردم که این بار دومم باشه... من همیشه آیدیم همینه... به جای معذرت خواهیت هست که مدتها مسدودم کرده بودی... اصلا چطوری مسدودم کرده بودی؟
هشتم مِی(وفاء): اینم دو تا عکس مال امروز صبح... حالا اگر بهم اعتماد کردی و میدونی که خودش هستم، لطفا مواظب خودت باش و قتل بن ممدوح را فراموش کن... فقط گوش بده ببین چی میگم... کلید فرار تو از اونجا، از کار انداختن دوربین حیات شرقی هست... دوربینی که به سالن آسایشگاهتون مربوطه، دکوری هست و کار نمیکنه... حمد تا قبل از ساعت 11 امشب خودت را به پشت درب حیات شرقی برسون... من اومدم... همین جا هستم...
ادامه دارد...