طرفداری - او می گوید که هیچ پشیمانی در خصوص جایی که از آن آمده است، ندارد و آن روزها از او انسانی بزرگ که در آستانه کسب یک افتخار بزرگ می باشد، ساخته است. Daily Mail یک گفتگوی صمیمانه با کاپیتان تیم لسترسیتی که در چند هفته آینده می تواند جام قهرمانی رقابت های لیگ برتر را بالای سر ببرد، ترتیب داده است. گرگور رابرتسون با وس مورگان گفتگو کرده است.
مدافع تیم گریمسبی تاون، گرگور رابرتسون کسی که مدرک خبرنگار ورزشی را تابستان گذشته کسب کرد، بین سال های 2003 تا 2005 با وس مورگان هم بازی بوده است. این دو از آن زمان با یکدیگر رفیق هستند.
مکان ملاقات در خانه وس مورگان در ناتینگهام نمادین است. در ضلع شمالی پل ترنت حاشیه رودخانه یک رستوران مجلل جایی که مورگان جوان پیش از این، هر روزه در مسیر خود در اینجا تمرین می کرد.
در پشت خلاف های میدوز، یک شهر کوچک داخلی که در آنجا به دنیا آمد و رشد کرد. خانه ناتینگهام فارست، باشگاهی که مورگان در آنجا برای اولین بار به عنوان فوتبالیست نام گرفت و جایی که این دو با یکدیگر در آنجا در حدود یک دهه پیش بازی می کردند.
اکنون، در طی چند هفته، مورگان، کاپیتان لستر، می تواند جام قهرمانی لیگ برتر را پس از یکی از قابل توجه ترین فصل ها در خاطرات زندگی، بالای سر ببرد. تنها سه پیروزی از پنج بازی باقی مانده و تاریخی که ساخته خواهد شد.
وس، از اینکه می دانی فصل آینده در لیگ قهرمانان حضور خواهید داشت، چه احساسی داری ؟
غیر قابل باور است. من بخش زیادی از فوتبال حرفه ای خود را در چمپیونشیپ گذراندم. فصل گذشته اولین فصل حضور من در لیگ برتر بود و ما تنها می خواستیم که سقوط نکنیم، بنابراین چنین چیزی هرگز به ذهن من خطور نمی کرد. گفتن اینکه من در نیوکمپ یا برنابئو بازی می کنم، یا شنیدن موسیقی لیگ قهرمانان اروپا و هر چیز دیگری که در آن جریان دارد، می تواند بسیار ویژه باشد و این یکی از قله های حرفه من است. اما ما ( اکنون ) در برابر بهترین تیم ها – منچسترسیتی، چلسی، آرسنال – و بهترین بازیکنان اروپا نیز بازی می کنیم و نمی دانم که چرا نباید در برابر هر تیم دیگری به مبارزه و رقابت بپردازیم.
شما دستاوردهای زیادی را در این فصل از دست داده اید. در بین همه آنها تنها قهرمانی لیگ باقی مانده است.
بله، آن تیک آخر است ! یکشنبه گذشته در مقابل ساندرلند، هواداران ما در سکوها با پرچم ها با خودشان می گفتند 'قهرمان ها'. ما نمی توانستیم آن را هضم کنیم. همچنان کارهایی برای انجام دادن وجود دارد.
اما احتمال خیلی خیلی قوی وجود دارد. من نمی توانم آن را رد کنم. قهرمانی در دست ماست. ما فرصت پیروزی در بازی های باقی مانده را داریم تا آن رقم بخورد، تا به عنوان قهرمان فصل را به پایان برسانیم. به عنوان یک بچه، این همه چیزی است که من در مورد آن رویاپردازی می کردم، بازی کردن در بهترین لیگ جهان، قهرمان شدن و بالا بردن جام قهرمانی. بنابراین من می توانم انتها را ببینم، مشخصا می خواهم این رویا را به واقعیت تبدیل کنم.
می دانم که پیچ و خم های زیادی پیش از پایان رساندن فصل وجود دارد و من باید از نظر ریاضی مطمئن شوم تا تیک آخر را بزنم : قهرمانی.
تو در میدوز بزرگ شده ای. آنجا چگونه است ؟
در آن زمان چیزی از پول و تجملات نمی دانستم. از آن چیزی که داشتم بسیار راضی بودم و مشخصا با چیزهایی که در اختیار داشتم، پسر خوشحالی بودم. من، مادر و خواهرم در واحد سه خوابه طبقه همفک یک ساختمان زندگی می کردیم. پدر خیلی در دسترس نبود.
من همه کاری در مدرسه کردم. مادرم در یک خانه سالمندان کار می کرد و سخت برای آن چیزی که می توانست مهیا کند، کار می کرد، که زیاد نبود. پول اندک بود اما من بچه خوشحالی بودم، او هر کاری برای ما انجام می داد که من همیشه قدردان او هستم.
اگر اهل ناتینگهام باشی، همه از میدوز شنیده اند. این منطقه ای است که با مواد مخدر، جرم و تفنگ ها شناخته می شود. دوستان من نیز گروهی از این افراد بودند، به زندان رفتند اما من همیشه فوتبال بازی می کردم. ما در باغچه ها، پارکینگ ها و پارک های عمومی، هرجایی، واقعا هر جایی بازی می کردیم. ما در هر فرصتی که می توانستیم، بازی می کردیم.
اولین تیمی که در آن بازی کردم، میدوز کُلتز بود. بازیکنان خوبی از آن تیم تحویل داده شد: جرمن پنانت ، جولیان بنت که بعدها با من در فارست بازی می کرد. من چندین فصل برای ناتس کانتی بازی کردم و تیم به جایگاهی رسید که آنها می خواستند با بازیکنان جوان با استعداد در سن 16 سالگی قرارداد ببندند. آنها دو نفر را انتخاب کردند و من یکی از آنها نبودم. دوستانی که در آنجا از مسیرهای مختلف گرفته ام، همچنان نیز به دوستی با آنها ادامه داده ام. من همیشه با آنها دوست خواهم بود. بزرگ شدن در میدوز از من فردی را که حالا هستم، ساخت.
من هیچ پشیمانی در خصوص جایی که از آن آمده ام ندارم – به آن افتخار می کنم، من در مسیر درستی مانده ام. دوستانم به من کمک کردند، آنها هرگز بر روی من به خاطر انجام دادن کاری که با آن راحت نیستم، فشار نیاورده اند، آنها دیدند که من عاشق فوتبال هستم و آنها فرصتی را که در آنجا برای من وجود داشت، پیش از اینکه من آن ها را ببینم، دیده اند.
آیا این عادلانه است که بگویند که تو فردی با جثه خیلی بزرگ بوده ای؟
آره، به هر حال من به طور طبیعی بزرگ هستم اما مشخصا قبلا به آنچه که می خوردم توجهی نمی کردم. به خاطر دارم که یک تماس تلفنی از ناتس کانتی، چندین ماه پس از اینکه بازیکن آزاد باشم، داشتم و از من خواسته شد تا بیایم و پیش فصل را آنجا بگذرانم. من به این فکر می کردم که : ' فرم بدنی خوبی ندارم تا پیش فصل داشته باشم! حالا برای گذراندن پیش فصل خوب نیستم ! ' واقعا نمی خواستم تا خود را در معرض آن قرار دهم و بگذارم تا آنها ببینند که تا چه حد ناآماده هستم. بنابراین تصمیم گرفتم به جای آن، به دانشگاه بروم و در باشگاه نیمه حرفه ای دانکیرک در ناتینگهام که فراخوانده شده بودم، بازی کنم.
تو در حال تحصیل در رشته تجارت در دانشگاه بودی و این تقریبا درست است که بگویم تو تسلیم شده بودی از اینکه فوتبالیست شوی. اما 18 ماه بعد به صورت آزمایشی به ناتینگهام فارست رفتی و سپس به آنجا پیوستی. چه چیزی تغییر کرد ؟
من آن را به عنوان یک فرصت عالی دیدم. یک وقفه در فوتبال جوانان، چیزی بود که من به آن نیاز داشتم. من برای دانکیرک بازی می کردم و دیگر بازیکنان برای من خوشحال بودند. اجزای کفش های من پاره پاره و از هم جدا شده بودند. با مهربانی که در قلبشان داشتند، به من پیشنهاد دادند که یک کفش جدید برایم بخرند و این تاثیر مثبتی روی من گذاشت.
زمانی که به مادرم گفتم، او کمی خجالت زده شد، بنابراین از پدرم خواست تا کفش های جدیدی برای من به خاطر حضور آزمایشی بخرد.
این هفته طولانی مدت حضور آزمایشی به دو هفته تقسیم شد و سپس یک ماه، اما زمانی که آنها از من خواستند تا پایان فصل بمانم، مرا نشاندند و گفتند : ' وس، اولین مورد، تو باید تناسب اندام داشته باشی. ' من 16 و نیم استون بودم و گفته شد که باید دو استون کم کنم – بنابراین هر روز اضافه تر می دویدم و رژیم گرفتم. به هر حال تعهد داده بودم. هر روز دویدن تا بیرون از شهر را به خاطر می آورم، هنگامی که در تیم جوانان بازی می کردم، من فقط می دویدم ! سخت بود. از آن درس گرفتم. زمانی که به لستر پیوستم آنها فکر می کردند که من همچنان می توانستم کمی آن جنب و جوش گذشته را داشته باشم اما دوباره من تعهد داده بودم. کارم را در باشگاه تمرینی انجام می دادم و وزنم را حفظ می کردم. من همیشه یک پسر بزرگ خواهم بود.
تو بیش از 400 بازی برای ناتینگهام فارست انجام دادی. روزهای تاریکی در لیگ یک وجود داشت. آیا یادآوری آن زمان ها، باعث قدردانی جایی که اکنون در آن قرار داری، می شود؟
با روش آنها، بله. من می توانم ببینم که از کجا آمده ام. بودن در چنین شرایط دشواری است که شما را به عنوان بازیکن فوتبال تعریف می کند. هرگز فکر نمی کردم که فرصت بازی در لیگ برتر را به دست آورم.
قرار داشتن در آستانه 30 سالگی، حضور در فارست و نزدیک شدن به لیگ اما هرگز به آن نرسیدیم، شما باید متعجب شوید اگر چنین فرصتی را به دست بیاورید. یکی از اصلی ترین دلایلی که آنجا را به مقصد لستر ترک کردم، شروع تازه و تلاش برای رسیدن به لیگ با تیم جدیدی بود.
من زمان بسیار طولانی را در فارست گذراندم، من برای توافق با قرارداد جدید مشکلاتی داشتم و فارست نیز با مشکلات مالی زیادی روبرو بود. پولی که فارست در آن زمان دریافت می کرد ( 1 میلیون پوند ) به آنها کمک می کرد و به من نیز این فرصت را می داد تا برای حضور با لستر در لیگ برتر تلاش کنم.
یک سفر عجیب از زمانی که به لسترسیتی پیوستی وجود داشت. آیا ایفای نقش در آن مشکل بوده است ؟
این چیزی فرای قدرت باور من است. شما اکنون در اینجا حضور دارید و باید با چیزهایی که حالا وجود دارد، همراه شوید. این فصل یک غوغا بوده است. من در مدرسه فوتبال ناتینگهام فارست حضور داشتم و با سرمازدگی در جستجوی یک ساندویچ بوده ام و حالا در زمانی دیگر، بچه ها و خانواده ها از ماشینشان بیرون می پرند و می گویند : ' وس، می توانیم یک عکس با تو بگیریم؟' اما این خوب است، فکر نمی کردم که زمان این کار را برای مردم انجام دهد، اکنون همه چیز برای من تقریبا جدید است.
تو اولین بازی خود برای جامائیکا را در سال 2013 انجام داده ای و تجربه های فوق العاده ای در کوپا امریکا و جام جهانی سال گذشته در مقابل مسی و کاوانی کسب کردی. با این فرمی که در آن هستی در این فصل، آیا متعجب نشدی که چرا هیچوقت پیش از آن به تیم ملی انگلستان دعوت نشده ای ؟
من به تیم ملی جامائیکا به خاطر پدربزرگم دعوت شدم. مادر و پدر من هر دو در انگلستان متولد شده اند. در آن زمان من همچنان در چمپیونشیپ حضور داشتم و در آستانه 30 سالگی بودم. فرصتی برای بازی در فوتبال ملی فرا رسید و حضور در تیم ملی جامائیکا شگفت انگیز بود. بازی برای تیم ملی انگلستان خوب بود اما در آن سنی که من در آن قرار داشتم کمی دیر به نظر می رسید. می توانست یک فرصت باشد. کمی اغراق آمیز است اما من هیچ حسرتی در مورد آن ندارم.
بازی کردن برای کلودیو رانیری شبیه به چه چیزی است ؟
مانند شوخی است ! او بسیار فرد نزدیکی است. من زیاد با او صحبت می کنم، کاپیتان شدم و او می خندد. اما زمانی که وقت جدی بودن است، همه ما جدی خواهیم بود. و در صورت لزوم ناراحت شدن از تنبیه برای او اهمیتی ندارد.
در زمین تمرین، او تمرکز زیادی بر روی فرم ما دارد. او در کار کردن بر روی تاکتیک ها خیلی خوب است و به ویژه اینکه ما در هر بازی و با حریف های متفاوت باید چگونه بازی کنیم. او به خوبی ما را سازماندهی می کند. همه ما نقش هایمان را به خوبی می دانیم. ما
ا احساس می کردیم که در بخش ابتدایی فصل، به شکل بهتری دفاع می کنیم اما موفق به کلین شیت نمی شویم، سرمربی به ما گفت که اگر یک کلین شیت ثبت کنید، به ما پیتزا خواهد داد. اما حالا با نتیجه 1-0 در بازی ها پیروز می شویم و به بسته شدن دروازه مان ادامه می دهیم که فوق العاده است.
من فکر می کنم که این به دلیل روش تیم حریف در برابر ما می باشد و رویکرد ما این است که با کمی احتیاط بازی می کنیم. آنها خطر تیم ما را می دانند و کمی عقب می نشینند و با ما همانند شیوه ما، بازی می کنند. ما نیز تنها باید یک راه برای پیروزی پیدا کنیم و بسته نگه داشتن دروازه به ما کمک می کند تا آن را انجام دهیم.
ثبت کلین شیت ها باعث افتخار و لذت بردن من می شود اما این تلاش همه تیم است. میزان تلاش بازیکنانی مانند مارک آلبرایتون و انگولو کانته در تیم به شکل عجیبی بالاست. مانند این است که بازیکنان اضافه ای در زمین حضور دارند. در اولین جلسه تمرینی کانته، همه می پرسیدند : ' این بازیکن کیست؟ از کجا آمده است؟ ' همچنان نیز در هر جلسه تمرینی این گونه است.