وقتی تیمی 100 گل در یک فصل می زند نامه ای از طرف ملکه دریافت نمی کند اما حتماً جایگاهی در تاریخ می یابد. چنین موفقیتی در دوران خوش دهه های 40 و 50 عادی بود، اما خب وقار هم همینطور بود. از فصل 51-1950 سری آ تا به حال 100 گل در طول یک فصل به ثمر نرسیده است و در سطح اول فوتبال انگلیس هم از سال 63-1962 سه تیم به رکورد بیش از 100 گل در یک فصل رسیده اند.
پیش از آنکه بارسلونای لیونل مسی و رئال مادریدِ کریستیانو رونالدو با چندین و چند بار گذر از مرز 100 گل این نوع آمار ها را به امری بدیهی در فوتبال اسپانیا بدل کنند، لالیگا فقط دو بار چنین رکوردی را به خود دیده بود که هر دو زیر نظر مربیان انگلیسی رقم خوردند: بارسلونای بابی رابسون در فصل 97-1996 در 42 بازی 102 گل به ثمر رساند و رئال مادرید جان توشاک در فصل 90-1989 در 38 بازی به رقم فوق العاده 107 گل رسید.
چیزی که موفقیت این دو نفر را برجسته تر می کند این است که هر دو در فصل اول خود به چنین آماری دست یافتند - و همچنین در تنها فصل کاملشان. رئال که وقتی توشاک از راه رسید در پی کسب پنجمین قهرمانی پیاپی خود در لالیگا بود تیم فوق العاده ای داشت که چهار نفر از La Quinta del Buitre / کرکس های معروف را در ترکیب خود می دید و رئیس باشگاه رامون مندوزا آن تیم را "بهترین تیم 25 سال اخیر باشگاه" می دانست و آنها هرگز پیش از آن - حتی با دی استفانو و پوشکاش - به چنین اوجی نرسیده بودند. و در دوران دو امتیاز برای هر پیروزی قهرمانی با 9 امتیاز اختلاف نشانگر یک شکاف بود.
فرم رئال مادرید در بازی های خارج از خانه در حد استاندارد یک تیم قهرمان بود، با کسب 9 پیروزی از 19 بازی، اما آمار آنها در برنابئو خارق العاده بود. آنها 17 بازی از 19 بازی را بردند و شکستی هم متحمل نشدند. آنها 78 گل به ثمر رساندند - میانگینی بالاتر از 4 گل در هر بازی - و فقط در دو بازی نتوانستند سه گله شوند. و این با در نظر گرفتن کویر خشک وسط نیمه سمت چپ زمینشان حتی چشمگیرتر هم می شود. به طور کلی آمار آنها شامل دو بازی هفت گله، یک بازی شش گله و چهار بازی پنج گله می شد.
هوگو سانچز، برنده سریالی پیچیچی، نقش اصلی را در این جشنواره گل بازی کرد و آمار استثنایی 38 گل در 33 بازی را از خود بر جای گذاشت تا با رکورد فصل 51-1950 تلمو زارا برای اتلتیک بیلبائو برابری کند. فارغ از اینکه گل های زده شده بین اعضای تیم تقسیم شده بود، بازیکن خط میانی رافائل مارتین وازکز با 14 گل دومین گلزن برتر تیم بود.
به طرزی کنایه آمیز و با توجه با آنچه در طول فصل رقم خورد، تنها تغییراتی که توشاک در زمان ورودش به تیم ایجاد کرد در خط دفاع بود. او مدافع شر آرژانتینی اسکار روگانی را با 550 هزار پوند از لوگرونِس خرید و ذوق زده او را یک "حرامزاده گستاخ" معرفی کرد و یک میلیون پوند هم برای فرناندو هیروی 21 ساله به وایادولید پرداخت. این دو به عنوان بازیکنانی یارگیر در برابر پاکو بویو دروازه بان در سیستم 2-5-3 بازی می کردند و یکی از بین مانوئل سانچز و برند شوسترِ آهسته در نقش سوئیپر و دیگری در خط میانی حضور می یافت. چِندو و رافائل گوردیو پیستون های چپ و راست بودند و زوج استثنایی برادران پاردزا، میشل بود، بازیسازی قدرتمند، جسور و با جدیتی کمیاب، به همراه مارتین وازکز، یک بازیکن پا به توپ نیش دار و از نظر تکنیکی فوق العاده که شوت هایش از پشت محوطه جریمه سهمگین بودند. امیلیو بوتراگوئنو، آنقدر بزرگ که دوست داریم به یاد بیاوریم نبود اما همیشه تهدیدی خلاق در محوطه جریمه به حساب می آمد و سانچز را با 10 گل پشتیبانی کرد و سباستین لوسادا، مهاجم جوان آینده داری که با خواست خودش در 27 سالگی بازنشست شد با فقط هشت بار فیکس شدن و چهار بار حضور به عنوان یار ذخیره هشت بار گلزنی کرد.
با وجود کیفیت ترکیب - و یا احتمالاً به خاطر آن و انتظارات ناشی از آن - شروع توشاک در تیم خیلی راحت نبود. در بازی اول او در خانه میشل با شوتی از 22 یاردی آن ها را در 5 دقیقه ابتدایی بازی در برابر اسپورتینگ خیخون پیش انداخت، یکی از انبوه آغاز های بی رحمانه در برنابئو، اما آنها تا پایان بازی و در طول کسب یک پیروزی روتینِ 2-0 هو شدند و مورد اعتراض قرار گرفتند. با وجود اینکه رئال مادرید والنسیایی که در نهایت نایب قهرمان می شد را در بازی بعدی 6-2 از پیش رو برداشت، اوضاع خوب نبود، مخصوصاً وقتی توشاک مرتکب دو گناه کبیره شد: باختن به بارسلونا و حتی بدتر، حذف از اروپا در برخورد با اولین مانع بزرگ.
آنها که در دو بازی اول خارج از خانه خود 0-0 کرده بودند، در بازی سوم 3-1 به بارسلونا باختند و این روزنامه [گاردین] نوشت که "ممکن بود آنها متحمل یک شکستِ... 9-1 شوند" و فاجعه آنجا بود که با وجود نتیجه ناامیدکننده، شوستر در دقایق پایانی به خاطر اتلاف وقت از بازی اخراج شد. این نتیجه نمایانگر بازی نبود، درست مثل شکست 2-1 آنها در مجموع دو بازی رفت و برگشت به میلان در دور دوم بازی های اروپا. جام باشگاه های اروپا برای باشگاه که از سال 66 دستش به آن نرسیده بود حکم جام مقدس را پیدا کرده بود اما رئال مادرید به وضوح تیم ضعیفتر بود و انتقادات فراوانی به خاطر بازی فیزیکی افراطیشان متوجه آنها شد، مخصوصاً وقتی مانوئل سانچس در بازی دوم به خاطر لگد زدن به دیگو فیوزِر از بازی اخراج شد. دیوی لِیسی در گاردین نوشت:"باشگاهی که پنج قهرمانی ابتدایی اروپا را با بالاتر قراردادن مهارت از بزدلی به دست آورده بود حالا به لگدپرانی روی آورده است."
وقتی سه روز بعد 2-1 به رئال سوسیداد باختند، آنهم در شرایطی که جان آلدریج گل اول را به ثمر رساند، توشاک از همه سو تحت فشار بود، حتی با اینکه رئال مادرید با آمار قابل قبول 6 پیروزی و دو تساوی از 10 بازی ابتدایی لیگ صدرنشین بود. El Pais گزارش داد توشاک حسابی از طرف مندوزا به خاطر رفتار بزدلانه اش با بازیکنان و رسانه ها توبیخ شده بود و به او گفته شد که در تابستان جایگزین خواهد شد.
با این حال به محض اینکه رئال مادرید به گلزنی روی آورد طوفان خیلی زود گذر کرد. آنها 8 بازی از 9 بازی بعدی خود را بردند و 29 گل به ثمر رساندند تا در میانه فصل با 6 امتیاز اختلاف صدرنشین باشند و دیگر تا پایان فصل هیچ بازی را نباختند. آنها باقی فصل را با ثباتی خلل ناپذیر به آتش کشیدند. وقتی در اواسط فوریه بارسلونا را در خانه 3-2 شکست دادند تا در فاصله 12 بازی تا پایان فصل اختلافشان با تیم دوم را به 6 امتیاز و اختلاف با بارسا را به 9 امتیاز برسانند اکثریت پذیرفته بودند که لیگ به آخر رسیده است.
نه اینکه رئال مادرید به دردسر نمی افتاد. در ماه نوامبر در بازی در زمین تنریف آنها به دو گل از سانچز در 15 دققه پایانی نیاز داشتند تا نتیجه را 2-1 کنند. در ماه ژانویه سانچز در برابر خیخون یک گل دیرهنگام برای کسب تساوی به ثمر رساند. در ماه مارس آنها در 6 دقیقه پایانی 2 گل زدند تا سویا را 2-1 شکست دهند، که گل پیروزی بخش را دوباره سانچز به ثمر رساند. و حتی زمانی که قهرمانی با 4 بازی باقیمانده مسجل شده بود - به شکلی طعنه آمیز با کسب یک تساوی 0-0 در زمین وایادولید - آنها باید سخت تلاش می کردند تا نوار شکست ناپذیری شان را حفظ کنند. در بازی بعدی آنها در خانه در برابر لوگرونس دو بار از نتایج 2-0 و 3-2 برگشتند تا بازی را 3-3 مساوی کنند؛ و شش روز بعد، در آخرین بازی خارج از خانه شان در دربی برابر اتلتیکو مادرید 2-0 و 3-1 عقب افتادند تا اینکه فرناندو هیرو با یک ضربه ایستگاهی مِتگاد-وار* در دقیقه 90 بازی را به تساوی کشاند.
این یکی از چندین و چند گل با شکوه آنها بود. احتمالاً بهترین گلشان، از منبعی غیر منتظره آمد: مانوئل سانچز، که بعد از یک یک و دوی استثنایی در زمین لوگرونس گلزنی کرد. بیش از 10 ایستگاهی مستقیم توسط هوگو سانچز، شوستر و هیرو به گل بدل شد که شامل ضربه هیجان انگیز هوگو سانچز از زاویه ایی به نظر غیر ممکن در پیروزی 4-1 در برابر کادیز هم می شد. گل های انفرادی شوستر در برابر کادیز و اتلتیکو مادرید هم بودند، همچنین چیپ شجاعانه و زیبای آلدانا به فضایی در حد یک تمبر پستی در زمین مالاگا و همینطور قیچی برگردان لوسادا در شکست برابر سوسیداد. پاس با تأخیر و ظریف بوتراگوئنو برای میشل در بازی برابر اوساسونا و گل سرسبد وازکز در گلباران 7-2 زاراگوزا. وازکز همچنین گلی از زاویه ای دیوانه وار در برابر کاستِیون به ثمر رساند.
بعد از آن بازی که رقیب را 7-0 تکه پاره کردند، دیوی لیسی نوشت:"چیزی در اینکه رئال مادرید بعد از ظاهر شدن در حد و اندازه های یک تیم درجه دو در اروپا در رقابت داخلی بازی بعد از بازی عملکردی این چنین قدرتمندانه به نمایش می گذارد درست نیست." عدم موفقیت در پیشروی در اروپا مطمئناً سایه اش را بر تمام فصل انداخته بود، همچنین شکست در فینال کوپا به بارسلونا، و اختلاف بین سری آ و لالیگا به ندرت به بزرگی دهه هشتاد بوده است.
در داخل رقابت می توانست قوی تر باشد: بارسلونا سه بازی خارج از خانه ابتدایی خود را باخت و در آن زمان فقط در رویاهای یوهان کرایوف تیمی قدرتمند بودند. اما اینها ایراد گرفتن های الکی است. حقایق خودشان همه چیز را می گویند: رئال مادرید 107 گلِ لیگ به ثمر رساند. و در حالیکه توشاک در نوامبر دیگر رفته بود - و به شکل خنده داری به خاطر نتایج داخلی و نه شکست در اروپا - خاطرات دوران خوبش مطمئناً زنده خواهند ماند. حتی اگر تا 107 سالگی عمر کند.