طرفداری- به آن باید ممنوعیت استفاده از ورزشکاران یهودی را نیز اضافه کرد؛ موضوعی که در زمان المپیک 1936 برداشته شد. از ترس اینکه مبادا با محرومیت ورزشکاران یهودی فعالان حقوق بشری در سراسر جهان اعتراض ها را آغاز کنند و به این ترتیب حضور تیم های خارجی کاهش یابد؛ نه تنها حضور آن ها در مسابقات آزاد شد، بلکه تمام نمادهای ضد یهودیت در از برلین موقتا برداشته شد.
نازی ها می خواستند که آلمانی ها پیش بروند و در خصوص فوتبال اشتیاقی بخصوص داشتند؛ نه فقط به خاطر اینکه نمایشی از قدرت دولت نازی در سراسر جهان باشند، همچنین به خاطر اینکه به پول نیاز داشتند: فوتبال ورزشی بود که استادیوم های پُر را تضمین می کرد.
فوتبال از دوره دوم المپیک در سال 1900 در مسابقات جا داشت اما در المپیک 1932 در لس آنجلس از مسابقات حذف شد. بحث های زیادی در خصوص آماتوریسم گسترده در آن وجود داشت و اینکه آمریکایی ها نمی خواستند این ورزش در کشورشان ریشه بدواند. از سوی دیگرو فیفا نمی خواست چیزی از ارج و قرب جام جهانی که دو سال پیش اولین دوره آن آغاز شده بود، بکاهد.
برگزار کنندگان آلمانی مسابقات برای حضور قطعی فوتبال در برلین لابی کردند و حتی می خواستند تعداد تیم های شرکت کننده را هم افزایش دهند اما در پایان تنها شانزده تیم مجوز گرفتند. در آوریل 1936، آن ها حتی برای اتحادیه فوتبال انگلستان نامه نوشتند و خواستند تیم بریتانیا به مسابقات اعزام شود. این در حالی بود که بریتانیایی ها تا سال 1950 به جام جهانی نمی آمدند و حتی پس از شکست 3-1 مقابل نروژ در سال 1920، از المپیک هم کناره گیری کرده بودند. آن ها گفته بودند که به خاطر بی توجهی سایرین به آماتوریسم خالص، کناره گیری کرده اند.
در توضیح باید گفت که بنا بر استفاده از بازیکنانی آماتور در انگلستان وجود داشت. آن ها به اصلی قدیمی اعتقاد داشتند که به لاتین Mens sana in corpore sano خوانده می شد و معادل همان عقل سالم در بدن سالم است. ورزشکاران انگلیسی از مدارس می آمدند و اصل بر این بود که افراد قرار نیست به ورزشکارانی تبدیل شوند که تنها در یک زمینه خاص خبره اند و در سایر زمینه ها پیشرفت نکرده اند. با همین دیدگاه بود که آن ها در سه دوره نخستی که شرکت کردند (1900، 1908 و 1912) به مدال طلا رسیدند اما تیم ناآماده و آماتور آن ها در سال 20 مغلوب نروژ شد و بعد در اعتراض از مسابقات کناره گیری کرد. البته در ادامه مشخص شد که تیم نروژ هم آماتور بوده است.
با وجود اینکه ولز و اسکاتلند به مانند حالا حضور در بریتانیای متحد را نقض استقلال خود می دانستند، در نهایت هر چهار کشور پذیرفتند که در المپیک 1936 حضور به هم برسانند. اما همگی اصرار داشتند که تنها بازیکنان آماتور به مسابقات بروند. ترکیب با حضور برنارد جوی از كژوالز اف سی به عنوان کاپیتان، چهارده انگلیسی، چهار اسکاتلندی و دو نفر از ایرلند شمالی و ولز راهی آلمان شد. از برنارد جوی که حتی برای آرسنال بازی کرده بود و ژورنالیست ورزشی بود، به عنوان آخرین ملی پوش آماتور انگلستان در تاریخ یاد می شود.
دستور العملی صادر شده بود که هر بازیکن دعوت شده باید طبق آن، آماتور بودن خود را برای پوشیدن بریتانیا ثابت می کرد. آن ها قول دادند که هزینه سفر و فراهم کردن پیراهن بازی را متقبل می شوند اما برای مثال به بازیکنان گفتند که صابون توالت با خودشان است! استیو مناری، ژورنالیست در کتاب خود به اسم "بریتانیای متحد؟" می نویسد که کمیته المپیک بریتانیا از آن ها که به ترکیب تیم دعوت شده بودند طی نامه ای درخواست کرد که لطف می کنید اگر در یک ماه منتهی به سفر به برلین، کمی ورزش کنید!
بریتانیا هم به مانند آلمانِ میزبان بدون گذراندن دوره مقدماتی راهی مسابقات شد. این در حالی بود که مسائل سیاسی بیش از جنبه ورزشی آن ها باعث حضور می شد و این موضوع با آغاز مسابقات بیشتر مشخص شد. پس از یک شروع مضحک برای مسابقات، بریتانیا تا پایان هفته نخست بازی نکرد. ایتالیایی ها با ترکیبی کاملا متفاوت و همان مربی جام جهانی 1934 که در آن قهرمان شده بودند به مسابقات آمدند. ویتوریو پوتزو کسی بود که هدایت آتزوری را بر عهده داشت. پیروزی 1-0 مقابل ایالات متحده تحت الشعاع حادثه ای عجیب قرار گرفت. آشیل پیچینی مدافع ایتالیا دو بازیکن آمریکایی را به شدت مجروح کرده بود و داور آلمانی کارل وینگارتر قصد اخراج او را داشت اما بازیکنان ایتالیایی به اعتراض دور او حلقه زدند، چشم های و دهانش را گرفتند و دست هایش را پشت سرش نگاه داشتند. به طرزی باور نکردنی، داور که شوکه شده بود از خیر اخراج مدافع آتزوری گذشت و بازی را ادامه داد!
در دهه بیست، آلمان من جمله تیم های ضعیف تر اروپایی بود. مربی آن ها اوتو نرز در تلاش برای آن بود که تیم را به تیمی مطرح تبدیل کند. در روزی که داستان بازی ایتالیا-آمریکا پیش آمد، ژرمن ها با نتیجه 9-0 لوکزامبورگ را شکست دادند. آنقدر این نمایش ویران گر بود که مقامات نازی، آدولف هیتلر را برای بازی بعدی به استادیوم دعوت کردند. پیشوا طرفدار فوتبال نبود و بوکس و ورزش های رزمی را ترجیح می داد. او هرگز مسابقه ای را از نزدیک ندیده بود اما با نیت مشاهده پیروزی قاطع کشورش از نزدیک و با توجه به این که نرز از سال 1933 یکی از اعضای حزب بود، این دعوت را پذیرفت.
رایش خود را به بازی بعد رساند. او در کنار خود یوزف گوبلس (وزیر تبلیغات)، هرمان گورینگ (فرمانده نیروی هوایی)، رادولف هس (معاون اول) و پنجاه و پنج هزار هوادار دیگر را داشت. پیش بینی می شد که نروژ در هم کوبیده شود. اما پیشوا در اواخر بازی به قهر و با صورتی سرخ در حالی استادیوم را ترک کرد که نروژی ها 2-0 پیروز بازی شدند. گوبلس در مورد آن روز می گفت پیشوا عصبانی بود. نمی توانست این موضوع را تحمل کند. هر دو گل آن ها را در این بازی ماگنار ایساکسون به ثمر رساند. ماگنار ایساکسون یهودی بود.
پیروزی نروژ با وجود آزبورن هالوورسن (که پس از اشغال نظامی نروژ توسط آلمان در سال 1940 به اردوگاه کار اجباری افتاد) به عنوان مربی در شرایطی بود که او مربیگری در هامبورگ را به خاطر کار و بعد مربیگری در فدراسیون و تیم ملی کشورش رها کرده بود. متی گاکسویر تاریخ نگار ورزشی در مورد او می نویسد: آزبورن فراتر از زمان خود بود. او بازیکن ها را به گونه ای تمرین می داد که در بالاترین وضعیت جسمی باشند و از نظر تاکتیکی در دوره ای که مربیان هنوز خود را با قانون آفساید تطبیق نداده بودند، فردی دانا بود. او به بازیکنان برای بازی انگیزه می داد. کاپیتان او، یورگن یووه که نویسنده ورزشی در روزنامه تیدنس تگن بود، خاطره روزهای المپیک را به طور روزانه یادداشت کرده است. می توانستید ببینید که چطور مقامات از اینکه ورزش با نظامی گرایی یکی شده، شکایت داشتند. اینکه چطور روی سکوها یونیفرم پوشانی به اجبار و بی علاقه به ورزشگاه آمده بودند. حضور آن ها چشم گیر بود. آن بازی یکی از تاریخی ترین روزهای ورزش نروژ است. نمادی از قدرت که حتی در روزهای قدرت نظامی نازی ها، توانایی شکست آن ها وجود دارد.
آلمان آن روز و بریتانیا فردای آن روز حذف شد. شکست 5-4 مقابل لهستان در شرایطی اتفاق افتاد که بهترین بازیکن آن ها ارنست ویلمووسکی در اعتراض به ممنوعیت استفاده از الکل، از مسابقات کناره گیری کرده بود. بریتانیا جام را با یک پیروزی ناجور 2-0 مقابل چین آغاز کرده بود اما وقتی از لهستان که 5-1 عقب افتادند، کار تمام شده به نظر می آمد.
اما آن ها وقتی به بازی بازگشتند که که راه حلی زمخت و خشن برای مهار حریف یافتند. به خصوص مدافع باشگاه کوئینز پارک رنجرز جان گاردینر بیش از سایرین روی بازیکنان رقیب خطا می کرد و از این رو مورد تمسخر و توهین تماشاگران قرار گرفت. در گزارش گاردین در خصوص آن دیدار نوشته که لهستانی ها به شکلی سرزنده، برای بریتانیا دردسر درست می کردند. گاردینر که به طور مرتب "گاد" (نوشته گاردین God به معنی خدا) را سرنگون می کرد، از سوی هواداران هو شد. منظور آن ها هابرت گاد (Hubert Gad) بود و به جای اینکه اشاره ای به صحبت های نیچه داشته باشند، تنها یک اشتباه تایپی باعث این موضوع شده است.)
حضور بریتانیا تنها با نمایش ضعیف به یاد آورده نمی شد. بازیکنان در زمانی بین دو بازی برای دیداری تبلیغاتی با هیتلر به نزد رایش برده شدند. بنا بر گفته تری هادل دروازه بان تیم، بازیکنان به برشتس گادن قلعه معروف هیتلر در پانصد کیلومتری برلین و روی یک کوه برده شدند! مناری در کتاب خود در این خصوص ادامه داد هادل حتی تصویری از آن سفر به همراه خود داشت که تیم بریتانیا تماما لباس های مشکی SS بر تن داشتند. همه بازیکنان موظف بودند با دیکتاتور دست بدهند. در دهه نود هنوز هم بازی هادل، دانیل پتیت (نماینده ای از دانشگاه کمبریج در ترکیب، که در سال 2010 فوت کرد) این موضوع را فراموش نکرده بود. پس از آن دست هایم را شستم.
اما در یک سرپیچی آشکار، آن ها به قانون نشان دادن سلام نازی پیش از مسابقات عمل نکردند اگرچه در پی سرزنش مقامات آلمانی، قول دادند این عمل تکرار نشود. تیم انگلستان در همان سال در برلین با آلمان روبرو شد و تک تک بازیکنان آن تیم پیش از بازی سلام نازی به محضر رایش، پیشکش کردند. اتفاقی که آن را با رویکرد خاندان سلطنتی در آن زمان یک سو می بینند. تصاویری در سال های اخیر منتشر شد که ملکه مادر در آن زمان در حال آموزش سلام نازی به فرزندان خود از جمله شاهزاده الیزابت هفت ساله بود.
پس از حذف آلمان، حمایت مقامات متوجه اتریش شد. حامی غرور آریایی اتریشی بود که با حضور هوگو میسی مربی سابق تا سال 1937، به تیم حیرت انگیز (Wunderteam ) معروف شده بود و رکوردی از چهارده بازی پیاپی بدون شکست ملی داشت. مربی جدید آن ها یک انگلیسی به نام جیمی هوگان بود. بازی آن ها مقابل پرو به یکی از بحث بر انگیز ترین قصه های تاریخ فوتبال تبدیل شد. نماینده آمریکای جنوبی تیم جذابی بود. آن ها در بازی نخست 7-3 در شرایطی فنلاند را شکست دادند که فرناندز ستاره آن ها پنج گل به ثمر رساند. این نتیجه در شرایطی شکل گرفت که نیمه با برد 2-0 تیم اروپایی به پایان رسیده بود.
سه گل آن ها در وقت های اضافه به اتریش مورد پذیرش واقع نشد. اما مهم نبود، دو گل دیگر زدند و 4-2 برنده شدند. پس از مصدومیت یک بازیکن اتریش، در دقیقه 119 تماشاگران به زمین ریختند و بازی نیمه کاری رها شد. حماسه از آنجا آغاز شد.
تیم پرو، این موضوع را توطئه نازی ها دانسته بود. نفراتی که به زمین ریختند به طور واضح می خواستند پیروزی تیم اهل آمریکای جنوبی را خراب کنند. برای میزبان خوشایند نبود که آن ها با پیراهن های سیاه (مشکی رنگ یونیفرم های SS بود) خود داشتند تیمی آریایی را شکست می دادند. اتریشی ها ادعا می کردند که پرویی ها به زمین ریخته اند. روزنامه ای در منچستر به نام Daily Sketch (که بین سال های 1909 تا 1971 منتشر می شد) در گزارشی عجیب ادعا کرد حدود هزار هوادار پرو بوده اند که به زمین حمله ور شدند. به مانند یک طوفان و با میله های آهنی، چاقو و حتی یک تپانچه به زمین ریختند!
پس از استنطاق، تکرار بازی در دستور کار قرار گرفت. مسئله ای که پرو با آن کنار نمی آمد. آن ها آب پاکی را اینطور روی اروپایی ها ریختند که به یک دادرسی عادلانه از سوی آن ها امیدی ندارند. ساکشان را جمع کرده و به خانه بازگشتند. در همبستگی، کلمبیا هم محل برگزاری مسابقات را ترک کرد. حتی در گزارش عنوان شد که دلیل توقف بازی در دقیقه 119 این بود که داور به ناگاه فهمید اندازه زمین مناسب نیست. در پرو تظاهرات ضد آلمانی انجام شد. کامیون های پرویی از بار زدن هر جنس آلمانی (و حتی نروژی؛ چون از نظر آن ها همه کشورهای شمال اروپا سر و ته یک کرباس بودند) امتناع کردند. استنطاق بدون نتیجه ماند و ماهیت آن ها که بازی را به هم ریخته بودند، ناشناس باقی ماند. پرو برای بازی بازنگشت و اتریش به دور نیمه نهایی رسید و لهستان را شکست داد. در نهایت ایتالیا و اتریش فینال را برگزار کردند. دو گل آتیباله فروسی باعث شد که آتزوری این جام را به مانند جام جهانی دو سال قبل و جام جهانی دو سال بعد مال خود کند.
در دیدار فراموش نشدنی دیگری در این جام و در دیداری که به "ژاپنی ها، ژاپنی ها، ژاپنی ها" معروف شد، تیم امپراتوری ژاپن توانست به نخستین پیروزی برای قاره آسیا در مسابقات بین المللی فوتبال دست پیدا کند. المپیک تمام شد، جنگ شروع و تمام شد، دیوار کشیده شد و سال ها بعد با شعار آزادی، دیوار ویران شد.