اختصاصی طرفداری- برای من، برای ما، مهمترین لحظه فوتبالیِ امسال، یورو ۲۰۱۶ است. از همان اول هم خیلی در بند فوتبال باشگاهی نبودم، یعنی نسل ما یاد گرفت که بخش مهمی از فوتبال را در تورنمنت های ملی ببیند. جایی که بازیکنان برای پول و باشگاه خصوصی نمی جنگند، به آن پیراهن لعنتی به عنوانِ لقمه ای برای زن و بچه نگاه نمی کنند و در پسِ هر حرکتشان با لباس تیم ملی، آرزو و فریاد خانواده و البته یک ملت نهفته است. آنها برای وطن و مردمشان به میدان می روند و می خواهند نامشان را در کتاب های تاریخ ماندگار کنند. یک ماندگاری از جنسِ مردم، تفکر، فرهنگ و هزاران چیز دیگر. جهان حتی کوچک ترین حرکت شما را در این تورنمنت را به خاطر می سپارد و این است که آن را برای من، برای خیلی از هواداران فوتبال، دلچسب می کند.
جام ملت های اروپا یا همان یورو همیشه داستان های جذابی برای گفتن داشته است. برخی آن را جام جهانی کوچک صدا می زنند و برخی می گویند به خاطر عدم حضور تیم های آسیایی، اقیانوسیه و ...، سطح آن از خودِ جام جهانی هم بالاتر است.
اروپا، قاره ی فوتبال است. اگر یک چیز باشد که شدیدا آن را با سایر قاره ها متمایز کند، همین است. مردم در اروپا با فوتبال نفس می کشند و آن را در بالاترین سطح بازی می کنند. در ظاهر همه کشورها، اتحادی دارند که سایر جهانیان به آن، به یورو، حسادت می کنند اما اگر داخلش شوید سریعا متوجه می شوید که هر کشور، هر ناحیه و هر تیم نگاه متفاوتی به فوتبال دارد. در آلمان در هر چند کیلومتر یک زمین چمن وجود دارد که اهالی ناحیه از آن تونی کروس ها، مارکو رویس ها یا یولیان دراکسلر ها را تحویل جامعه دهند. آلمان به این جام نیاز دارد.
در فرانسه، در کشوری که تنش، اعتصاب و عصبانیت به اوج خود رسیده است، تنها یک چیز می تواند همه را آرام کند و آن هم بالا بردن جامیست که مردم سالهاست منتظر آن هستند. در انگلیس مردم حتی یک بازی را هم از دست نمی دهند، چون آنها عاشقان واقعی این ورزش هستند. این همه شور و اشتیاق سرانجام، بالاخره و باید به یک جام برسد. در ایتالیا، در سیستمِ فاسدی که مربی آن هم شایسته ها را دعوت نمی کند، تمامِ امید مردم به رگ های ورم کرده ای ست که در برخی تورنمنت ها رقیب نمی شناسد.
در اسپانیا دل بوسکه اگر بتواند این جدایی طلبانِ همیشه ناراضی را دوباره یک تیم کند(آراگونس وار!)، کار بزرگی کرده است. در بلژیک هم ملت با حملات وحشیانه ی متوهمانی مواجه شده اند که فکر می کنند می توانند امنیت این قاره را به خطر بیاندازند. دی بروین، هازارد، لوکاکو و ده ها ستاره ی دیگر شیاطین سرخ، پاسخ مهمی برای آنها خواهند داشت.
در اسکاندیناوی بر خلاف انتظار برخی، مردم به دنبال بهانه ای برای فوتبال بازی کردن هستند. از اسکاندیناوی، سوئد با خدای خود، در زمین حضور خواهد داشت. آخرین یورو با زلاتان. فکرش هم دپرسمان می کند. ایسلند، این کشور دوست داشتنی(که در یورو ۲۰۱۶ طرفدار آن خواهم بود)، می تواند، می تواند شما را غافلگیر کند. گیلفی و ریکیاویک، رویاهایی دارند که البته هزینه ای ندارد.
تورنمنت امسال خیلی بریتانیایی است. ولز کاری را کرده که رایان گیگز سال ها در انتظار آن ماند. تیمی که گرت بیل را در ترکیب خود دارد، در هر لحظه از بازی بوی گل می دهد. ایرلند شمالی پس از سال ها به سطح اول فوتبال بازگشته است. مایکل اونیل همین حالا هم با بازیکنانی نه چندان درجه یک، کار درجه یکی انجام داده اما دلیلی برای ناامیدیِ بلفاست نمی بینیم. جمهوری ایرلند هم همان پیرمردهای چقر و بد بدن را با خود به فرانسه آورده است.
جمهوری چک در مقدماتی یورو، هر تیمی را اذیت کرد و اگر سابقه این تیم در ذهنمان باشد، به خوبی می دانیم که هر تیمی که لقب "ناروداک" را به خود بگیرد، حرف هایی برای گفتن خواهد داشت. کاپیتان مارک همشیک با امثال وایس، دودا و کوچکا، تقریبا اسلواکی گونه، وسط هر زمین چمنی را شخم خواهند زد. کروات ها به حدی ستاره های "ایچ" دارند که احتمالا از بین پریشیچ، راکیتیچ، مودریچ، کواچیچ و بروزوویچ، باید یک نفر بیرون بنشیند. آلبانی با جانی دی بیاسیِ ایتالیایی، قرار است کاتاناچویی از دیار بالکان به ما تحویل دهد.
اگر لیست مجارستان را مرور کنید، دانستن این حقیقت که گابور کرالی با آن شلوار قرار است در یورو ۲۰۱۶ حاضر باشد و اندی مولر دوست داشتنی بر روی نیمکت مربیگری این تیم خواهد نشست، شما را برای دیدن حداقل ۳ بازی مجارستان قانع خواهد کرد. پرتغال شاید با نسل طلایی به فرانسه نرود اما جوانانی دارد که می توانند هر کسی را تحت تاثیر قرار دهند. کریستیانو رونالدو همیشه در یورو بازیکن مهمی است، آیا او می تواند سرانجام در عرصه ملی به جام برسد؟
شگفت انگیز های اتریشی در حالی به یورو ۲۰۱۶ می روند که تقریبا هشت سال دیر به اوج فوتبال خود رسیده اند. شاید آنها دیگر اندی هرتسوک نداشته باشند اما داوید آلابا، کریستین فوکس و مارکو آرناتویچ دارند! از اوکراین هم باید انتظار مشابهی داشته باشیم. چه کسی نمی خواهد برای آخرین بار آناتولی تیموشوک را در زمین ببیند یا مقهور فوتبال آندری یارمولنکو شود.
در لهستان همه در انتظار آقای گلی روبرت لواندوفسکی در تورنمنت هستند اما بیایید فراموش نکنیم که کمیل گلیک و آرکادیوش میلیک هم قرار است در این تیم بازی کنند. روسیه با اسلوتسکی می خواهد خروجیِ محصولِ کاملا وطنی را به اروپا نشان دهد. آنها مثل همیشه ناشناخته ترین تیم تورنمنت هستند.
متمول های سوییسی این بار برخلاف تورنمنت های قبلی، با جواهرات نوظهوری در تورنمنت شرکت می کنند که یا در تیم های بزرگی بازی می کنند یا به تیم های بزرگی خواهند رفت. فقط به نام زومر، بورکی، رودریگز، لیخشتاینر، ژاکا، شکیـری، امبولو و مهمدی دقت کنید. یوردانسکو با رومانی، کار ناتمامی دارد که باید انجام دهد. ترکیه هم همیشه در یورو، در برابر هر تیمی، حمله کرده است تا غرور استانبول را در قاره فریاد زند.
در پایان، هر اتفاقی که رخ دهد، هر تیمی که قهرمان شود، یک ماه خاطرانگیز پیش روی ماست که قرار است از داستان هایش، ستاره هایش، شکست خورده هایش، تماشاگرانش و ده ها چیز دیگرش برای نسل های بعدمان بگوییم.
پیش به سوی یورو ۲۰۱۶؛ جام جهانیِ کوچک!