طرفداری- یک سپتامبر 2008 روز دیوانه واری بود، روزی که منچسترسیتی و هوادارانش آینده خود را شکل دادند. در عرض 15 ساعت باشگاه ایستلندی سوژه اصلی یکی از بزرگترین ددلاین های تاریخ شد. آنها که یک بازیکن بین المللی را به همشهری قرمزپوش خود باختند برای امضای قرارداد با یک بازیکن بزرگ دیگر تردید نکردند.
آلن مایرز که آن موقع برای Sky Sport News کار می کرد، همه چیز را به خوبی به یاد می آورد. او همه چیز را از ساعت 6 صبح در زمین تمرین اورتون Finch Farm تا بعد از نیمه شب دوشنبه در Eastslands (محل ورزشگاه سیتی) پوشش داد. مایرز که حالا مدیر روابط عمومی بلکبرن روورز است می گوید:
آن روز را روز تولد ددلاین در فرم کنونی اش می دانم. اولین بار بود که چنین شور و حرارتی دیده می شد. یادم می آید که به فیلمبردار گفتم امروز شاهد یک چیز خیلی خاص بودیم.
سیتی فصل را زیر نظر هیوز آغاز کرد. آنها فصل پیش از آن را با اسون گوران اریکسون در جایگاه نهم تمام کرده بودند. خرید های سیتی در آن تابستان 44 میلیون پوند برای باشگاه هزینه در بر داشت. جو، کمپانی و بن هایم، زابالتا و شون رایت فیلیپس از جمله بازیکنانی بودند که در تابستان به سیتی اضافه شدند.
ددلاین دی مثل هر روز دیگری شروع شد. ساعت نه و پنجاه دقیقه صبح ودران کورلوکا که در نیم فصل اول در همه دقایق برای سیتی به میدان رفته بود با قراردادی به ارزش 8.5 میلیون پوند به تاتنهام پیوست.
بعد خبر رسید که Abu Dhabi United Group با حمایت شیخ منصور سیتی را از تاکسین شیناواترا خریده است:
از دفتر خبر تماسی داشتم که به من گفتند سیتی فروخته شده و فوراً خودم را به ایستلند برسانم. سرسام آور بود.
تا وقت ناهار یونایتد برباتوف را که در طول پنجره نقل و انتقالات به شدت به سیتی لینک شده بود به خدمت گرفت. مثل چلسی پنج سال پیش از آن بود، همه از جاه طلبی سیتی یکه خوردند. آنها خیلی زود قدرتمند می شدند و همراهان مایرز در ایستلند بیشتر و بیشتر می شدند:
جمعیتی آنجا جمع شده بود که همه به خاطر برباتوف آمده بودند. سیتی نه چیزی را به من تایید و نه تکذیب می کرد.
تاتنهام پیشنهادی از سیتی را پذیرفته بود و قرار بود هیوز بعد از یک دست گلف با برباتوف صحبت کند. در این حین داوید ویا از والنسیا و ماریو گومز از اشتوتگارت به نظر در تیررس سیتی بودند. تا اینکه حباب ترکید و تصاویر برباتوف در راهروهای اولدترافورد مخابره شد:
ناگهان جیمز کوپر گزارشگر SSN برباتوف را اطراف اولدترافورد دیده بود. واقعاً هیجان انگیز بود. همه چیز در سیتی ساکت شد. همه هواداران ناپدید شدند. ناامید کننده بود.
همان سیتی همیشه؟ نه دقیقاً. آنها در خرید روبینیو از رئال مادرید با قیمت رکورد شکن 32.5 میلیون پوند تردید نکردند. آنها از آن زمان تا به حال 4 بار این رکورد را شکسته اند:
در یک چشم به هم زدن همه جمعیت برگشته بود. روبینیو آن موقع بازیکن مهمی بود. ساعت 6 صبح در Finch Farm بودم اما وقت اعلام خبر از نیمه شب هم گذشته بود و همه از هیجان گیج بودیم. برای هوادارن سیتی مطلقاً هیجان آور بود. هیچوقت چنین چیزی ندیده بودند. آنها همیشه ساقدوش یونایتد بودند. حدوداً یک ساعت بعد داشتیم کابل ها را جمع می کردیم تا برگردیم که دو مرد را در پیاده رو دیدم، حدوداً هفتادسالی داشتند و شال گردن های سیتی دور گردنشان بود. با اضطراب آمدند نزدیک من و پرسیدند: "خبر دیگه ای نیست؟" تازه آن موقع بود که فهمیدم این اتفاق برای هواداران سیتی چه معنایی دارد.
هوادار سیتی در حال بوسیدن آلن مایرز بعد از اعلام خبر انتقال روبینیو
از سال 2013 به بعد، مایرز در طرف دیگر ماجرا قرار گرفته است. اول در اورتون و حالا در بلکبرن، او خود را' شکارچی' خطاب می کند که حالا 'شکاربان' شده است. ددلاین دی فرم متفاوتی پیدا کرده اما هیجان همچنان پابرجاست:
زمانی که لیتون بینز و فلینی به یونایتد لینک شده بودند درگیر ماجرا بودم. باشگاه همان ابتدا به من گفت که بینز را نخواهیم فروخت. واقعاً آرامش بخش بود که بدانی باشگاه در باور هایش محکم است. هر کسی یک چیزی می گفت اما ما در باشگاه می دانستیم اوضاع رو به راه خواهد بود. نگه داشتن یک بازیکن می تواند به اهمیت آوردن یک بازیکن باشد. هیچوقت نمی دانید در ددلاین دی چه اتفاقی می افتد.
سال 2013 به عنوان گزارشگر در اورتون بودم. تافی ها تلاش هایی انجام دادند اما نتوانستند کسی را بخرند. ساعت ده شده بود و ما منتظر حتی فقط یک عکس بودیم از هر کسی. تا اینکه بالاخره آنها بازیکن جوانی به نام جان استونز را از بارنزلی خریدند. چند کلمه ای با او حرف زدیم، حسابی ترسیده بود. در توئیتر خیلی مسخره شدم که وقتم را تلف کرده ام و الکی موضوع را گنده کرده ام. اما مطمئنم اورتونی ها حالا متفاوت فکر می کنند!
قراردادهای ژانویه، به خصوص در ددلاین دی می توانند یک فصل را بسازند یا نابود کنند. برای هر کارلوس توز و جرمین دفو و وین رونی و خاویر ماسکرانویی یک آلفونسو آلوز و اندی کارول و حتی روبینیویی هست.
پس چرا مربی ها قراردادهای به این مهمی را می گذارند برای آخرین روز؟ مایرز هم همین سوال برایش وجود داشت اما کار کردن برای یک باشگاه در زمان پنجره نقل و انتقالات همه چیز را برای او روشن کرد:
همیشه برایم سوال بود که چرا باشگاه ها همه چیز را می گذارند برای دقیقه آخر؟ چرا کار را زودتر یکسره نمی کنند؟ حالا که در این طرف هستم می فهمم. با مسائل متعددی باید سر و کله زد، افراد زیادی درگیر هستند، فاکتور های زیادی دخیل است، بازیکنان منتظر دیگر فرصت ها و تصمیمات دیگر باشگاه ها هستند و باشگاه منتظر بالاترین پیشنهاد. این از آن کارهای دقیقه نودی است.
او حالا در Ewood Park با چالش بسیار متفاوتی دست و پنجه نرم می کند:
حالا باید بیشتر وقتم را صرف دور کردن آدم هایی مثل خودِ سابقم بکنم!