اختصاصی طرفداری- سوای از موج شادمانی ناشی از آزادی رئال از بند رافا، پر تکرار ترین تعبیر میان دل نگرانی هواداران رئال پیرامون مربیگری زیدان بحث کم تجربگی اوست. هر چند برای من نگرانی از بابت تجربه زیدان انتقادی کمی تا حدودی نارواست، فی المثل رافا هر چه نبود مربی با تجربه ای بود و بیش از ده سال در سطح اول دنیا مربیگری کرده بود، قهرمان سی ال بود و مربیگری برنده سه گانه فصل قبل را در کارنامه داشت و خود همین مثال به غایت تلخ نشان می دهد مربیگری در این سطح نیازمند فاکتور های از قضا مهم تری هم هست که مهم ترین آن ها به زعم من هوش است. گواردیولا نیز قبل از هدایت تیم اصلی تنها یک فصل در تیم دوم بارسا سابقه مربیگری داشته و نظر به تفاوت بنیادین نگاه دوتیم به مجموعه جوانان باید اذعان داشت قیاس عملکرد زیدان و پپ در تیم های دوم رئال و بارسلونا و نتیجه گیری از آن برای آنچه در آینده رخ خواهد داد نیز قیاس چندان صحیحی نیست.
او گواردیولای رئال است؟ چرا باید باشد؟ چه شباهتی میان او و پپ وجود دارد؟ چه شباهتی میان رئال و بارسا وجود دارد؟ آیا برای رسیدن به موفقیت فقط باید از روی دست پپ تقلب کرد؟ خیلی کم حافظگی می خواهد فراموشی روز هایی که رئال در اوایل همین هزاره سوم در سه فصل دو سی ال برد و آن پنالتی مقابل یکی از بهترین یووه های چند دهه اخیر، دست رئال را از سومین سی ال کوتاه کرد. بسیاری از هواداران رئال به درستی سناریوی این فصل را تمثیلی از آن چه در سال 2000 برمادریدسمو رفت می دانند، نتایج فاجعه بار جان توشاک دل بوسکه را موقتا برد روی عرشه، و قهرمانی هشتم و پشت بند آن قهرمانی نهم هواداران رئال را روی عرش. هم چنین اگر قرار بود شرایط فعلی زیدان به نمونه ای در اردوگاه مقابل شبیه باشد به نظر من رایکارد گزینه معقول تری است. شرایط اسف بار رئال در این سال و شرایط سنی زیدان، مرا بیشتر به یاد حضور رایکارد روی نیمکت مربی گری بارسلونا می اندازد. اوج گیری دوباره بارسلونا با رایکارد شروع شد و بسان یک پس زمینه ثابت در همه تصاویری که از آن سال تا امروز از بارسلونا دیده ام حضور داشت.
سال هاست که مادریدسمو در انتظار نیم روزخود هستند، نیم روزی که هم چنان نیامده است. شاید این که همچنان برخی از هواداران رئال معتقدند برای زیدان هنوز زود است اشاره به همین مسئله دارد که نیمروز زیدان (و در نتیجه رئال) هنوز فرا نرسیده است اما کسی چه می داند شاید حالا همان لحظه ای است که از سال های پایانی ژوزه منتظر آن بودیم. دستیابی به گمشده هزاره جاری یعنی ثبات، یافتن هویتی که در سال های گذشته رئال از آن رنج برده است و با تزریق بی شمار میلیون دلار به آن نرسیده است! تصمیماتی شتاب زده که معلول هر چه هست محصول یک برنامه جامع و استراتژیک نیست، منطقی که سرگیجه هایش را در همه تصمیم گیری هایش به همراه دارد، منطقی که حاضر نیست به دی ماریا 9 میلیون بدهد و به رونالدو بیش از 20 میلیون پرداخت می کند، منطقی که به آکادمی بی توجه است و در عین حال تاکید دارد حتما متوسط هایی نظیر ناچو را به عنوان سندی بر حضور آکادمی در ترکیب بچپاند، تصمیماتی که بیشتر شبیه خروجی جلسات محرمانه سیاست مداران است تا مدیران ورزشی!
فرانسه را در جام جهانی 2006 به خاطر بیاورید، چه نیرویی می توانست آن مجموعه کسل و خموده را تا فینال جام جهانی پیش ببرد و البته با نیروی پایان ناپذیرش حکم به خودکشی آن دهد، چه نیرویی جز زیدان؟! دومنک پیش و پس از آن سال کجای فوتبال بوده و هست، در واقع همین هوش و مدیریت بالای زیدان است که می تواند برگ برنده کسی باشد که هیتسفیلد معتقد است هر چه دارد از بازیگری اش دارد. من اما معتقدم اگر نیمی از هوش بازیگری اش را با خود به روی نیمکت ببرد جام های زیادی را خواهد برد.
با این همه مساله ای که زیدان در رئال با آن مواجه است یا به تعبیری مسئله ای که امید است با حضور زیدان در رئال حل شود، مسئله بحران هویت است. با همه ضعف های آشکار و پنهان پرز به باور من باید پذیرفت، روحیات پرز متاسفانه چه بپذیریم چه نپذیریم با طیف بالنسبه معنی داری از هواداران رئال انطباق حداکثری دارد:" ناپایداری و بی حوصلگی". رئال مادرید باید کمی حوصله به خرج دهد، پس از 22 پیروزی با کارلتو صحبت از پیدا شدن فرگوسن رئال بود، چه اتفاقی افتاد که پس از چند ناکامی آن هم با یک لشکر مصدوم، مجموعه رئال برای طیف معنی داری از هواداران اش به تیمی تکراری با تاکتیکی ثابت و قابل پیش بینی تبدیل شد؟ فرگوسن درسه سال نخست هیچ جامی نبرد، چگونه می شود که یک سال عدم موفقیت (نایب قهرمانی در لیگی که برنده اش سه گانه را برده و حضور در 4 تای پایانی چمپیونز لیگ) ناکامی قلمداد می شود و انگیزه ای برای تغییر؟! متاسفانه این بی حوصلگی مادریدسمو عمدتا با این تعبیر که "ما رئال هستیم و بهترین تیم تاریخ" توجیه می شود.
صرف نظر از درست یا غلط بودن این تعبیر یعنی بهترین بودن و موضوعیت این مساله و آن چه به دنبال آن می آید، آن چه نظر مرا به خود جلب می کند کارکرد این تلقی است، کارآمد است یا ناکارآمد؟ منجر به نتایج بهتر شده یا نیمکت مربیگری رئال را به دیگی جوشان برای مربیان اش تبدیل کرده و فشاری مضاعف بر آن ها وارد ساخته است؟ این چه تشخصی است که برنابئو بازیکنان خودی را هو می کند و توجیه اش این است که ما بهترین ایم؟ هواداری و حمایت برای مادریدسمو چه معنایی دارد؟ واکنش ها به عدم موفقیت احتمالی زیدان در نیم فصل نخست اش با تیمی که خود او نبسته و به عقیده من در کنار همه داشته های اش نا متوازن است چه خواهد بود؟ مادریدسمو باید بداند ارزش های تاریخی اش را مدیون همین حوصله کردن است، مدیون اعتمادی که به خنتو شد و امروز به موراتا و خسه نمی شود! البته این اعتماد باید به مجموعه ای باشد که در مسیر درست قرار گرفته و نه قطاری که از ریل خارج شده است نتایج لیورپول با کلوپ آنقدر ها هم درخشان نبوده اما لیورپول با کلوپ در مسیر درستی است و این مسیر درست ارزش اعتماد دارد. همان قدر که قطار از ریل خارج شده رافا ارزش ادامه نداشت!
مسئله دیگری که به عقیده من زیدان با آن مواجه است شخص پرز است. مدیرعامل رئال! نه فروش اشنایدر و روبن با موافقت پیگرینی همراه بود و نه فروش دی ماریا و ژابی مورد حمایت کارلتو! اما آن چه به باور من می تواند مایه خوشحالی مادریدسمو باشد اعتماد بیشتر پرز به زیدان است. البته می توان پرز را فردی خودمختار و غیر قابل تغییر دانست که تحت هیچ شرایطی تغییر نمی کند و تا زمانی که اوبر مسند مدیریت رئال تکیه کند نتیجه چیزی جز شکست نخواهد بود، اما اگر به یاد بیاوریم در سه سال حضور مورینیو در منصب مربیگری رئال؛ ما کمتر شاهد خریدهای پرت و پلا و به قول معروف "پرز پسند" بودیم و منطقی درست یا نادرست (که معطوف به ژوزه بود) بر نقل وانتقالات تیم حاکم بود. هم چنین می دانیم خریدهایی نظیر واران که به هیچ وجه نمی تواند نظر پرز بوده باشد و با تاکید مستقیم زیدان صورت گرفته نیز شاهد دیگری بر اعتماد پرز به زیدان است. اعتمادی که می تواند نه لزوما به تغییر بنیادین پیرمرد که به اصلاحات قابل توجهی که تضمین کننده عدم تخریب تیم برنده است منجر شود.
هم چنین به عقیده من زیدان یک استعداد یاب بی نظیر است. زمانی که هازارد در لیگ فرانسه شاغل بود، خرید هازارد پیشنهادی بود که دائما زیدان زیر گوش پرز می خواند، البته نظر به داشتن رونالدو در آن ترکیب و هم پستی این دو این انتقال عملا غیر ممکن بود، اما برای من این استعدادیابی ناب زیدان باعث می شود به شخصه مایل باشم او را در سمت مدیر ورزشی ببینم اما همه شواهد حاکی ازآن است که او می خواهد مرد اول باشد، این را مدیر عامل بوردو هم اذعان کرده بود که در آخرین مکالمه این دو اعتماد به نفس و شعف برای مربیگری که سابقا در زیزو دیده نمی شد به وضوح در صحبت های اش عیان بود. زیدان به بوردو نرفت تا نزدیک باشد به نیمکتی که چند سالی هست نشستن روی آن و شروع دورانی طولانی آرزوی مادریدسموست. آرزویی که همیشه با خود می گویم در صورت تعبیر وارونه اش چه بر سر هواداران رئال خواهد آورد.
ظاهر آرام و سیمای متفکر زیزو اما بیش تر شبیه آتش فشانی خاموش است که گهگاه فواران می کند. زیدان در زمان بازیگری اش نشان داده کاملا پتانسیل تخریب همه آنچه ساخته است را دارد. صحنه درگیری او با انریکه که امروز به کرات میان هواداران دست به دست می شود، درگیری با ماتراتزی و خودکشی فرانسه (زیدان) در آن فینال دراماتیک اخراج در جام جهانی 98 و صحنه هایی چند با غلظت هایی مشابه همه حاکی از یک روی ناآرام در درون زیدان است. موفق ترین مربیان قرن بیست و یکم رئال چه کسانی بودند؟ به باور من دل بوسکه و کارلتو! وجه مشابه هر دوی آن ها چه بود؟ من فکر می کنم آرامش! مجموعه همواره مزین به حاشیه رئال نیازمند آرامش است و این یکی از آن مسائلی است که زیدان قبل ازهر چیز باید با خودش حل کند.
به لطف عمو پرز و رافا رئال همین حالا یک جام را به کلی از دست داده، هم چنین علی رغم مساعدت های باور نکردنی بارسلونا مرام پهلوانی رافا اجازه نداد فاصله با صدر سانتی متری کم شود، با فرض پیروزی بر خیخون فاصله رئال با صدر به 5 امتیاز می رسد، لالیگا تمام نشده علی الخصوص که بارسلونا هم در فاز دفاع مشکلاتی را دارد کما اینکه نه ویدال و نه توران نیز عناصری نیستند که فلسفه دفاع بارسلونا را دگرگون سازند. هم چنین همین حالا یک چمپیونز لیگ دست نخورده پیش پای رئال است. با چه سیستمی بازی می کند، چند چند و حرف هایی از این قماش چه اهمیتی دارد، رئال خمیری است که به هر شکلی در می آید، مهم آن است که اشتباهات اش را بپذیرد و سومی لالیگا را نتیجه معقولی نداند، باقی اش دومینویی است که با آن همه ستاره رخ خواهد داد. این که زیدان در پایان فصل چه در چنته خواهد داشت دغدغه من نیست. مسئله به عقیده من باید تلاش برای بنیان هویتی نو در رئال باشد. هویتی نو و برنده که ضامن پیروزی پایدار رئال باشد.کاری که کرایف با بارسلونا کرد چرا زیدان معمار این بنای نوین نباشد. به قول دوستی نام آشنا کاریزما دارد، هوش دارد...خوب هم دارد....زیاد هم دارد!