اختصاصی طرفداری- کمی عقب تر درس های تاکتیکی آفریقای جنوبی تا حد بسیاری روشن بودند: این که دیگر 2-4-4 به عنوان یک سیستم تهاجمی مورد توجه نیست. این که 1-3-2-4 سیستم مقبول همه شده و هجده تیم در جام جهانی به آن روی آورده بودند. در حقیقت ماتادورها زمانی قهرمان جهان شدند که سایر تیم ها به سیستمی روی آوردند که پیشترها در اسپانیا رو شده بود. سیستم 1-3-2-4 حوالی سال 2000 سیستم همه گیری در لالیگا بشمار می رفت - همان زمانی که باشگاه های اسپانیایی حاکم مسابقات اروپایی بودند- و ده سال بعد وقتی اینتر در ماه می 2010 در فینال لیگ قهرمانان بایرن مونیخ را در استادیوم سانتیاگو برنابئو شکست داد، عملا سیستم محبوب دنیای فوتبال بشمار می رفت.
جرقه های اولیه
اکنون سیستم و تاکتیک های فوتبال ناگهانی رخ نمی دهند. یعنی دیگر پیش نمی آید بازی برزیل با چهار مدافع در جام جهانی همه را شگفت زده کند، یا دیگر کسی مثل زمانی که انگلیس با معرفی بازیکنانی به عنوان بال آرایش نامتعارفی رو کرد، حیرتزده نمی شود. قوام گرفتن سیستم ها در این عصر تدریجی روی می دهند. چنان که رسیدن به 1-3-2-4 از 2-4-4 هم بطئی روی داد. برخی تیم ها پیشترها با عقب کشیدن مهاجم دوم و جلو کشاندن دو هافبک کناری 1-3-2-4 بازی کرده بودند. منچستر یونایتد در فینال جام در جام 1991 برابر بارسلونا، پل اینس و برایان رابسون را به عنوان دو هافبک مقابل مدافعان قرار داد. لی شارپ و مایک فیلان جلوتر در دو گوش ایستادند و برایان مک کلر پشت سر مایک هیوز که نقش تک مهاجم را داشت، بازی کرد. یونایتد با آن آرایش بارسا را شکست داد و نخستین عنوان اروپایی الکس فرگوسن در یونایتد را به چنگ آورد.
طبعا بازی با یک آرایش، یک چیز است و اشراف عمیق به آن به عنوان یک سیستم، چیزی دیگر. وقتی سیستمی مثل 1-3-2-4 ترکیب روشنش را گرفت مربیان به کار کردن روی آن پرداختند. در 1986 (زمانی که هنوز در جام جهانی نکات عطف تاکتیکی رقم رو می شدند) آرژانتین نشان داد استفاده از یک بازیساز به عنوان مهاجم دوم تا چه حد کارساز است. جایی که دیگو مارادونا اجازه یافت در سیستم سه دفاعه 2-5-3 آزادانه حرکت کند. در چنین قابی رسیدن به 1-3-2-4 اجتناب پذیر بود.
برزیل در آفریقای جنوبی عمدتا با سیستم 1-3-2-4 مورب (Diagonal) بازی کرد که برگرفته از 2-2-2-4 کلاسیک برزیلی ها هم بود. یعنی یک مهاجم ( معمولا روبینیو یا نیلمار) در گوش چپ حرکت می کرد و هافبک نفوذی جناح راست (الانو یا نیلمار) به دو هافبک قرار گرفته جلوی مدافعان کمک می کرد. این بدین معنی بود که روبینیو/ نیلمار جلوی مدافع کناری حریف قرار می گرفتند و در سوی دیگر میدان بازیکنی بود تا مایکون جلو تاخته به عنوان مدافع راست برزیل را پوشش دهد. البته اعمال این سیستم برای هر تیمی امکان پذیر نیست، چنان که برزیلی ها سیستم 1-3-2-4 را بر مبنای قابلیت فراوان بازیکنانش دنبال کرد.
پیشگامان
خوانمو لیلیو، که بعد مربی المیرا شد، نخستین مربی بود که در فصل 1992/1991 زمانی که رهبری کولتورال لیونسا را برعهده داشت، آگاهانه سیستم 1-3-2-4 را پیاده کرد. او می گفت "قصد من اعمال فشار بر حریفان و کسب توپ در زمین آنها بود. با آن سیستم می توانستم با چهار مهاجم بازی کنم. یکی از مهم ترین نکات بازی با چهار بازیکن که کیفیت تهاجمی دارند این است که هافبک هایتان می توانند جلوتر بازی کنند، همین طور مدافعانتان، یعنی همه بازیکنان از این امر بهره می برند. ولی البته باید بازیکنان مناسبی در اختیار داشته باشید. آنها باید بسیار دونده باشند. باید بتوانند با در اختیار گرفتن توپ با کارایی بازی کنند. یادتان باشد نمی خواستیم بازی مان پرسینگ صرف باشد، بلکه به پرسینگ روی می آوریم تا بازی اصلی مان را ارائه دهیم ".
لیلو این آرایش را در سالامانکا هم پیاده کرد، جایی که بازیکنانش به نقل از نشریه "ترینینگ فوتبال" برابر آن واکنش نشان دادند، چرا که تصور می کردند روش عجیبی است. آنها برابر آرایش جدید در هر خط چنان واکنش نشان دادند که گویی با دایناسوری روبرو شده اند. ولی اعمال همان سیستم به صعود سالامانکا از لیگ دو به لیگ یک انجامید.
سیستم 1-3-2-4 در انتهای دهه متداول شده بود. خاویر ایرورتا در دپورتیوو لاکرونیا آن را چند فصل پیاده کرد. وقتی جان توشک نیز سال 1999 به رئال مادرید بازگشت از جرمی و فرناندو ردوندو به عنوان دو هافبک جلوی مدافعان بهره جست و استیو مک منمان، رائول و الویر بلیچ را جلوی آنها قرار داد. فرناندو مورینتس یا نیکلاس انلکا هم نقش تک مهاجم را بر عهده گرفتند. فرانسه و پرتغال هم در یورو 2000 سیستم مشابهی را پیاده کردند. فرانسه با یوری یورکائف، زین الدین زیدان و کریستف دوگاری که پشت سر تیری آنری بازی کردند قهرمان شد. در این برهه سیستم 1-3-2-4 اشکال مختلفی داشت.
رویکرد به این سیستم برآمده از دشواری های عیان شده در سیستم 2-4-4 بود. فوتبال انگلیس که به 2-4-4 تکیه داشت نتیجه نمی گرفت و نمی توانست به آن چه در اسپانیا می گذرد بی اعتنا بماند. چلسی در آوریل 2000 پنج یک مغلوب بارسلونا شده و منچستر یوناتید هم در خانه سه بر دو به رئال مادرید باخته بود. چلسی و منچستر یونایتد طی دو دیدار رفت و برگشت خود را بداقبال قلمداد کردند، ولی نمی توانستند کتمان کنند که بیش از حد زخم پذیر بودند. آن روند ادامه یافت. یونایتد در 1998 پس از تساوی بدون گل در موناکو در زمین خود به دلیل گل خورده در خانه حذف شد. چنان که سال پیش برابر بورسیا دورتموند با گل لارس ریکن در اولدترافورد حدف شده بود.
یونایتد در فصل 2000-1999 بارها برابر حریفانش عقب افتاد ولی یا پیروز شد یا به تساوی دست یافت: آرسنال (دو بار)، ویمبلدون (دو بار)، بوردو، اورتون، فیورنتینا، لیورپول، مارسی، میدلزبورو، سوتهمپتن، ساندرلند، واتفورد و وستهام. سر الکس فرگوسن برغم بالیدن به انجام کار سخت مردانش، روند دشوار دل سپردن به سیستم تک مهاجمه را آغاز کرده بود.
زمان انطباق
مبانی اجرای این سیستم به اواخر دهه 1980 و نمایش های میلان به رهبری آریگو ساچی هم بر می گشت. ساچی می گفت فاصله آرمانی بین مهاجم نوک و مدافع میانی در شرایطی که توپ در اختیار تیم نیست نباید بیشتر از 25 متر باشد و بنابراین بر کاهش فضای بین خطوط تاکید می کرد. اما بازی با سیستم 1-3-2-4 در این دوران آسان نیست. میلان عصر ساچی از برتری جسمی برابر حریفانش بهره می جست. در حالی که امروز آمادگی اکثر تیم ها بالا رفته و در عین حال جرای قوانین تغییر کرده آفساید، استراتژی مبتنی بر آفساید گیری را مخاطره آمیزتر کرده. حالا سه منطقه بین خطوط سیستم 1-3-2-4 وجود دارد. یعنی یک منطقه بیشتر از دو منطقه بین خطوط سیستم 2-4-4.
در عین حال تغییر و قوام گرفتن سیستم 1-3-2-4 هنوز تمام نشده، چنان که اخیرا از این سیستم به عنوان یک ابزار دفاعی هم بهره برده اند. یعنی گاهی دو بازیکن از سه بازیکن پشت سر مهاجم عقب آمده و چهار بازیکن برابر چهار مدافع بازی می کنند. آن چه که فاصله بین مردان میانی و مدافعان را برای دریافت توپ کاهش داده ولی در عین حال دو مهاجم را تنها می گذارد. راه حل متداول بازگشت یکی از دو بازیکن به عقب و واگذاری نقش پیوند دهنده بین هافبک ها و مهاجم جلو مانده است. چنان که کاکا در میلان وزلاتکو ددیچ در اسلوونی در جام جهانی این نقش را بازی کردند.
فقط پاراگوئه و اروگوئه در مرحله یک چهارم نهایی آفریقای جنوبی از سیستم 2-4-4 استفاده کردند که هر دو تیم هم به عنوان یک سیستم دفاعی از آن بهره بردند. بایرن مونیخ میان تیم های یک چهارم نهایی لیگ قهرمانان فصل پیش تنها تیمی بود که با سیستم 2-4-4 یا 2-2-2-4 بازی کرد. در حالی که آرایشش گاهی با عقب آمدن توماس مولر و قرار گرفتن پشت سر میروسلاو کلوزه و جلو رفتن آرین روبن و فرانک ریبری از دو گوش شبیه 1-3-2-4 هم می شد.
توتال فوتبال اسپانیا
اسپانیا با عقب کشیدن ژاوی بازی ساز و قرار دادن او جلوتر از دو هافبک قرار گرفته برابر مدافعان - سرجیو بوسکتس و ژابی آلونسو - به این سیستم غنا بخشید. وقتی فرناندو تورس در ترکیب اصلی قرار داشت، داوید ویا در جناح چپ قرار گرفت و آندره س اینیستا کمی عقب تر در جناح راست با رویکرد تهاجمی بازی کرد. ولی سیستم 1-3-2-4 با قرارگرفتن داوید ویا در نوک حمله به عنوان مهاجم اصلی و قرار گرفتن اینیستا و پدرو در دو گوش و جابجا شدنشان صیقل یافت. در عین حال سیستم 3-1-2-4 که بارسلونا به رهبری پپ گواردیولا بازی کرد نیز قابل توجه بود. جایی که سیدو کیتا و سرجیو بوسکتس دو هافبک جلوی مدافعان بازی کردند و ژاوی جلوی آن دو بازی قرار گرفت. سیستم 1-3-2-4 با قوام گرفتن تدریجی 2-4-4 یا ترکیبی از 2-4-4 و 3-3-4 شکل گرفت. این نتیجه همان بذری بود که با ورود رینوس میشل به بارسلونا پاشیده شد. بنابراین وقتی یوهان کرایف از اسپانیا به عنوان وارثان "توتال فوتبال" نام برد، سخنش بی اساس نبود.