به درخواست دوستان این هم متن مصاحبه ای که کاپتان چند روز پیش با سایت رسمی رم انجام داد و توش از همه چی حرف زده و پر از خاطرس
می توانیم در مورد فوتبال حرف بزنیم؟
«مگر چیز دیگری هم وجود دارد که بشود در موردش حرف بزنیم؟»
فرانچسکو توتی 12 ساله بود که به رم پیوست. بیش از 26 سال گذشته و او هنوز کاپیتان همان باشگاهی است که از کودکی به آن عشق ورزیده و عاشق فوتبال بازی کردن است.
بیا از ابتدای دوران بازی ات در 1993 شروع کنیم، زمانی که برای اولین بار در سری آ به میدان رفتی. هافبک هجومی یا مهاجم دوم بودی…
«بله. جوان بودم و مهاجمان زیادی جلوتر از من قرار داشتند. {آبل} بالبو بود و بعد در 94 {دانیل} فونسکا هم آمد. در آن زمان خوشم می آمد که برای هم تیمی هایم گل بسازم. کارم این بود که هر چقدر می توانم برایشان موقعیت گلزنی درست کنم. بیش از اینکه از گلزنی خودم لذت ببرم از موقعیت ساختن برای آنها خوشم می آمد.»
بعد زدنک زمن آمد و تو را به جناح چپ منتقل کرد تا جزئی از خط حمله سه نفره باشی…
«درست است، ولی آن پست خیلی به سیستمی که او شکل داده بود وابسته بود و به همین خاطر کارم متفاوت شد. همه ما به خاطر کل تیم باید بیشتر تلاش می کردیم. اساسا، سبک بازی من مثل قبل بود ولی در گوشه زمین موقعیت های بیشتری برای دریبل کردن و جا گذاشتن حریفان نصیبم می شدند. وقعا از آن دو فصل لذت بردم.»
بعد کاپلو تو را به نوک خط حمله برد…
«بله، از 02-2001 به بعد، مرتبا در مرکز خط حمله کنار {آنتونیو} کاسانو یا {گابریل} باتیستوتا قرار می گرفتم. سریعا احساس راحتی کردم. با جلو رفتن فرصت های گلزنی و گل ساختن برای من بیشتر شدند و این همان چیزی بود که از اول دوستش داشتم. با {لوچانو} اسپالتی هم پستم برای همیشه عوض شد.»
چیزی که تغییر کرد چه بود؟
دو ترکیب کاملا متفاوت بودند. زیر نظر کاپلو، وقتی با کاسانو بازی می کردم، ما اغلب اوقات به سختی مثل مهاجمان بودیم، مثل هافبک های هجومی بودیم – اجازه داشتیم تا آزادانه حرکت کنیم و فضای زیادی در اختیارمان بود. در حالی که در 4-2-3-1 اسپالتی مهاجم مرکزی بودم هر چند به شکلی غیرعادی.»
اینکه سبک بازی ات از نو شکل گرفت چطور بود؟
«در کل دوران بازی ام اصلا فکرش را نمی کردم که مهاجم مرکزی شوم چون به نظرم ویژگی های مناسبش را نداشتم. ولی خوشبختانه واقعا خوب پیش رفت. زیر نظر اسپالتی، آزادانه حرکت می کردم و پستی را داشتم که حس می کردم در آن بیش از هر زمان دیگری در طول دوران بازی ام آماده هستم.»
اگر امکانش بود دوست داشتی از همان ابتدای دوران بازی ات مهاجم نوک باشی؟
«بله، اگر می شد همین کار را می کردم.»
پس تمام آن شادی که به خاطر ساختن گلها در ابتدای دوران بازی ات نصیبت می شد را با کمال میل با هیجان گلزنی در سالهای بعد عوض می کنی…
«دو بخش متفاوت از دوران بازی من هستند. وقتی بزرگ می شوید، تجربه کسب می کنید و می فهمید که چه کاری از دستتان ساخته است. دو بخش جداگانه از دوران بازی ام هستند و نمی توانم آنها را با هم مقایسه کنم.»
چند چیز بودند که در طول دوران بازی ات آنها را نو درست کردی؟
«نمی توانم به شما بگویم! در طول این سالها تغییرات زیادی بوجود آمدند، برخی چیزها هم بودند که با آنها راحت بودم و بیشتر از آنها بهره بردم. مثلا سبک پنالتی زدنم.»
حالا که بحثش شد، در طول دوران بازی ات حدود 80 پنالتی گل کردی و خیلی ها فکر می کنند که ترجیح می دهی به سمت راست دروازه بزنی. همین طور است؟
«در کل، بله. برایم آسان تر است که با داخل پا به وسط توپ ضربه بزنم. اما با روش های دیگر هم گلهای زیادی زدم.»
می توانی در موردشان برایمان بگویی؟
«برخی را با روی پای زدم، به سمت چپ، مثل همان پنالتی مقابل آرسنال. البته خطرناک هم هست و زدن آن سخت است. اگر بد بزنید توپ به روی سکوها می رود.»
بعد هم که آن چیپِ معروف در یورو 2000…
«اوه بله، آن را فراموش کرده بودم.»
می توانی با کار در تمرینات پنالتی زدنت را بهتر کنی؟
«خیر. پنالتی زدن در تمرینات با زدن پنالتی در بازیها خیلی فرق می کند. در حین مسابقه، به ذهنت فشار وارد می شود. عوامل فراوانی وجود دارند. بسیاری از مردم می گویند که پنالتی زدن آسان است اما وقتی پشت یکی می ایستی متوجه می شوی که این طور نیست. به هیچ وجه آسان نیست. دروازه واقعا کوچک تر می شود.»
چطور جهت توپ را انتخاب می کنی؟
«قبل از اینکه ضربه بزنم به یک گزینه فکر می کنم. البته بعد وقتی داور دارد آماده زدن سوت می شود، هزار گزینه دیگر را پیش خودت بررسی می کنی و بارها می شود که نظرت عوض می شود. ولی پنالتی یعنی تمرکز. باید یک راه برای زدنش انتخاب کنی و به سمتش بروی و همان طور انجامش دهی.»
به سراغ ضربه چیپ برویم – بیشتر برای جلب نظر تماشاگران است یا فرستادن گلر به سمت اشتباه؟
«برای من که مثل بغل پا زدن است. مهم این است که توپ وارد دروازه شود. مشخص است که تکنیک متفاوتی مورد استفاده قرار می گیرد، سخت تر است و البته دلچسب تر. به طور غریزی انجام می شود. کاری است که در جریان بازی هم انجامش می دهم. بعضی اوقات این قدر آرام ضربه را می زنم که انگار دارم پاس می دهم. بدون فکر کردن انجامش می دهم.»
اولین پنالتی که این طور گلش کردی یادت می آید؟
«البته. در خانه مقابل بولونیا در مه 2000، برابر {جیانلوکا} پالیوکا. تقریبا تمرینی بود برای یورو 2000. بعد ضربات بیشتری زدم. مثلا یک بار گلری سرجایش ایستاد و توپ را گرفت. آن زمان ناراحت شدم، ولی همان طور که گفتم، چیپ هم مثل بقیه ضرباتی است که به توپ زده می شود. برای مسخره کردن گلر انجامش نمی دهم، یک روش است.»
وقتی از دور چیپ می زنی چه چیزی عوض می شود؟ آن هم یکی دیگر از ضربات مورد علاقه است…
«سخت تر است. باید میزان قدرتی که به توپ وارد می کنی را کنترل کنی و البته ببینی که آیا گلر از دروازه بیرون آمده است. به شکل ناگهانی موقعیتش فراهم می شود، باید دید خوبی داشت.»
اولین موردش که مقابل پارما بود در 98-97…
«بله، آن را خیلی خوب به یاد می آورم. مقابل {جیان لوئیجی} بوفون بود. داشتم از وسط زمین در عمق حرکت می کردم و در حین دویدن به انجامش فکر کرده بودم. با خودم گفتم: اگر همان طور دور از خط دروازه اش ماند به او چیپ می زنم. موفق به انجامش شدم، با پای چپم.»
بله، با پای چپت. با پای چپ گلهایی شگفت انگیز زدی و تازه پای تخصصی ات نیست…
«می دانید چرا؟ چون به فکرش نمی افتم. و شاید این طور توازن بهتری دارم. و بعد وقتی توپی بلند برایم ارسال می شود سرضرب آن را می زنم، از پای قوی ام به عنوان تکیه گاه استفاده می کنم. وقتی از پای راستم استفاده می کنم شاید حس می کنم که احتمال موفق شدنم بیشتر است. با پای چپ اوضاع متفاوت است – فقط ضربه را می زنم بدون اینکه خیلی فکر کنم. انتظار زیادی هم ندارم ولی در اصل باید بیشتر تمرکز کنم تا خوب ضربه را بزنم. هر چند وقت یکبار هم گل می شود.»
در طول دوران بازی ات خیلی روی پای چپت کار کردی؟ تا به حال شده که تا دیر وقت در زمین تمرین بمانی تا آن را بهتر کنی؟
«نه. در آکادمی، آنها تکنیک ها را با هر دو پا یادم دادم و بعد خودم انجامشان دادم.»
تمرین کردن نسبت به استعداد چقدر اهمیت دارد؟
«می گویم 50-50. تمرین کردن برای آماده ماندن ضروری است. باید انجامش دهید. اغلب می شود که باید از نظر ذهنی بهتر باشید تا فیزیکی.»
چقدر از بازی ات غریزی است و چه مقدار از آن را با فکرت انجام می دهی؟
«کل بازی من غریزی است.»
ببخشید، ولی وقتی توپی داری به این فکر نمی کنی که هم تیمی را در موقعیت مناسب پیدا کنی.
«بهتر است که بیش از حد در موردش فکر نکنید. باید هماهنگ باشید. با دانستن اینکه چطور بازی می کنم، هم تیمی هایم خودشان می دانند که در کدام جهت حرکت کنند. اگر کنار کسی مثل خودم بازی کنم، می دانم که باید کجا حرکت کنم. درست مثل {سیمونه} پروتا در دوران اسپالتی. می دانستم که نقطه قوتش حرکت در عمق است و او هم می دانست که من چطور بازی می کنم. برای هر دوی ما آسان بود.»
شادی گل مورد علاقه است کدام است؟
«مکیدن شستم. تبدیل به نماد من شده و دیگر نمی توانم عوضش کنم. از بازی خانگی مان برابر کیه وو در 2005 از آن استفاده کردم. راستش را بگویم می خواستم به خاطر {همسرم} ایلاری شروع به انجامش کنم، چون او همیشه شستش را می مکد. بعد تبدیل به شادی برای هر سه ی آنها شد: همسرم و دو فرزندم: ایلاری، کریستین و شانل.»
کدام موقعیت بوده که آرزو داشتی می شد؟
«سوال سختی است. اجازه دهید فکر کنم. در دیدار خانگی با یوونتوس در فصل 98-1997، {آنجلو} پروتزی واقعا به شکلی مضحک دو واکنش متوالی انجام داد. کاملا غریزی بود. هنوز تصویرش جلوی چشمانم است.»
بیا در مورد یکی از حرکات مورد علاقه ات حرف بزنیم – پشت پا. عملا در تمام نقاط زمین انجامش دادی…
«آن هم غریزی است و انجام دادنش سخت، ولی حرکتی است که اغلب از آن به نفع خودم استفاده می کنم. بیشتر اوقات با پشت پا یا بیرون پا پاس دادن به هم تیمی ها راحت تر از پاس دادن با بغل پاست. چیزی است که در یک لحظه به آن فکر می کنم.»
ناراحتی که تا به حال با پشت پا گل نزدی؟
«نه، راستش را بگویم هیچ وقت به فکرش نیافتادم، اینکه بگویم حالا با پشت پا گل می زنم. چیزی است که خیلی کم اتفاق می افتد و وقتی مقابل دروازه هستم ترجیح می دهم گل بزنم. به فکر گل زدن با پشت پا نیستم، فقط به خاطر اینکه جذاب تر است.»
خشن ترین مدافعی که در طول دوران بازی ات مقابلش قرار گرفتی؟
«بازیکن خاصی مدنظرم نیست. همیشه چند گردن کلفت سر راهت قرار می گیرند و در کل بازی مشغول ضربه زدن هستند.»
مثلا؟
راحت می شود گفت ریچارد وانیلی چون در 2006 در خانه امپولی به شکلی جدی مرا مصدوم کرد. او بی رحم بود. در چند دقیقه اول بازی به من چسبیده بود. و اتفاقا در همان هفته در تلویزیون مچ های پاهایم که ضرب دیده بودند را به همه نشان داده بودم.»
به همین خاطر تصور می کردی که در آن مسابقه دست از سرت بردارند؟
«بله، و به همین خاطر وقتی به من زنگ زد تا معذرت خواهی کند عصبانی شدم. پشیمانم که آن طور رفتار کردم چون در فوتبال اوضاع عوض می شود. مصدومیت ها هم ممکن است بوجود بیایند. پس از هفت دقیقه مصدوم شدم ولی شش دقیقه اول بودند که باعث ناراحتی من شدند. او بیش از سایر مدافعانی که در طول دوران بازی ام مقابلشان بازی کردم چنین حرکاتی را انجام داد. مثلا {پائولو} مونته رو، کسی بود که وقتی کارش خراب می شد شما را درو می کرد، ولی در طول مسابقه آن قدر بد نبود. {ایگور} تودور، {مارکو} ماتراتزی و {فابیو} کاناوارو همین طور بودند. در طول بازی آرام تر بودند ولی در زمان مناسب خطا می کردند. حس می کردید که انگار طوفانی دارد می آید و آنها هستند که از راه می رسند. بعضی اوقات، اگر با تجربه باشید، در چنین موقعیت هایی سعی می کنید قبل از اینکه تماسی شکل بگیرد در بروید، می دانید که چه کسی پشت سرتان است. دلیل اینکه چنین حرکاتی را انجام می دادند این نبود که بد ذات بودند ولی وقتی شما را می گرفتند کاملا ضربه را حس می کردید.»
بهترین بازی که تا به حال انجام دادی؟
«به نظرم پیروزی خانگی 4-0 برابر یوونتوس در 04-2003 بود. کاسانو و من تقریبا همه پاس ها را درست دادیم. ولی، صبر کنید – می خواهم خوب به این فکر کنم. فکر کنم یک بازی دیگر هم بود که همه چیز درست پیش رفت.»
کدام بازی؟
«بازی رم-امپولی که در زمین بی طرف در پالرمو در 04-2003 برگزار شد. دو گل زدم – یکی با سر و دیگری با ضربه چیپ از روی سر گلر. واقعا خوب بازی کردم. حالا باید خوب فکر کنم و بازیهای بیشتری را دوباره ببینم. ولی، الان همین دو بازی که گفتم را انتخاب می کنم.»
در فصلی که اسکودتو را بردید بازی مورد علاقه ات کدام بود؟
«بازی خانگی برابر پارما – همان بازی که به قهرمانی ختم شد. قبلا بارها این را گفتم، این طور نیست؟»
بسیار خب، یکی دیگر را انتخاب کنیم…
«باشد، ولی داریم در مورد یکی از بهترین بازیهای من حرف می زنیم یا کلا یکی از بازی های مورد علاقه ام در آن فصل؟»
به طور کلی، یکی را انتخاب کن. بازی ای که بیشتر برایت ارزش دارد؟
«تساوی 2-2 در خانه یووه.»
همان بازی که جایت را به ناکاتا دادی؟
«می دانم که بهترین بازی من نبود، خیلی پایین تر از آن حد. ولی در راه کسب قهرمانی تاثیرگذار شد و نمی شود آن را فراموش کرد. به علاوه دو مسابقه حساس در اواسط فصل در پارما و بولونیا. مقابل زرد و آبی ها در نیمه اول پنالتی را به تیر دروازه زدم و مقابل بولونیا بازی نکردم. ولی آن بازیها در میانه فصل مهم بودند. در پایان دومین بازیمان در امیلیا{مقابل بولونیا} بود که پیش خودم فکر کردم: امسال نوبت ماست.»
بارها گفتی که گلت مقابل سامپدوریا در 2006، چیپت به لاتزیو در 2001 و چیپی که در 2005 به اینتر زدی گلهای مورد علاقه ات هستند. هنوز همین طور است؟
«بله، آنها سه گل برترم هستند. ولی گلهای دیگری هم هستند.»
پس بگو، یکی از آنها را انتخاب کن…
«باید قبلش می گفتید تا کمی بررسیکنم! اجازه دهید…می گویم گلم که در خانه مان مقابل اودینزه زدم. کافو سانتر کرد و دوباره با پای چپم زدم. منظورم را متوجه شدید؟»
در 98 هم به اودینزه گلی فوق العاده زده بودی. آن هم با پای چپ بود…
«بله، اما از نظر میزان سختی ضربه، آن گلی که در سال اسکودتو زدم خیلی سخت تر بود.»
بازیکنی بوده که از او الگو بگیری و بازی اش شبیه ات بوده باشد؟
«اگر بخواهم صادقانه بگویم، وقتی بچه بودم فقط بازی {جوزپه} جیانینی را تماشا می کردم. او اسطوره ام بود. ولی حالا به نظرم شبیه هم نیستیم. دو بازیکن متفاوت هستیم و فوتبال هم عوض شده است. از سبک بازی اش خوشم می آمد – نوع حرکت کردنش. او کاپیتان بود، افسانه ای بود. به شکل متفاوتی به او نگاه می کردم.»
بهترین توصیه ای که در طول دوران بازی ات دریافت کردی؟
«به همه احترام بگذار.»
چه کسی آن را به تو گفت؟
«مادر و پدرم و بی نهایت به من کمک کرد.»
بدترین زمینی که در آن بازی کردی؟
«زمینی که در رجیناست. بیشتر اوقات نمی شد آنجا بازی کرد.»
بدترین جو چطور؟
«برشا و برگامو. پر انرژی هستند – برای ما رمی ها خیلی دردسر درست می کنند. صبر کنید، لیورنو را هم نباید فراموش کنم. در کل مسابقه شما را تحت فشار می گذارند – دلیلش را نمی دانم. در 2007 آنها سرودی داشتند که فقط برای من بود و در کل مسابقه آن را می خواندند. اعصابم خرد شد – موقعیت سختی بود، پس از اخراج شدن، با ویتو اسکالا(بدنساز اختصاصی توتی) دعوایم شد، او کسی است که برایم هر کاری می کند و دیگر هیچ وقت چنین کاری نمی کنم.»
ویتو چقدر برایت مهم است؟
«نقش مهمی در موفقیت های من داشته است. او به تمام جنبه های فیزیکی من توجه می کند. برای یک فوتبالیست مهم است که چنین آدمی کنارش باشد. خیلی بهتر می توانید کار کنید چون ذهنتان آرام است. ویتو واقعا به من خیلی کمک می کند. او از همه باهوش تر است – واقعا از هر چیزی سر درمی آورد. بخش بزرگی از زندگی فوتبالی من است. مثل برادرم است، هر چند سنش بیشتر از من است – حالا دیگر خیلی پیر شده!»
در طول دوران بازی ات به سبک های مختلفی بازی کردی، به نظرت کدام لیگ می توانست برایت بهترین باشد؟
«بدون شک اسپانیا.»
این را می گویی چون رئال مادرید سعی کرد تو را جذب کند؟
«نه، سبک بازی من خیلی شبیه سبک اسپانیایی هاست. در مقایسه با لیگ برتر و سری آ، بیشتر تکنیکی است تا فیزیکی. در مقایسه با انگلستان، در لیگ اسپانیا بیشتر به دنبال فوتبال بازی کردن هستند – خیلی جذاب تر است. وقتی حریفشان می شوید متوجه این موضوع می شوید. اگر حرکتی تکنیکی انجام دهید برایتان دست می زنند.»
همان طور که در برنابئو همه برایت دست زدند. چه حسی داشت؟
«حسی باورنکردنی داشت. حالا پرسش بعدی شما را پیش بینی می کنم چون می دانم به سراغش می روید. گلی که در خانه رئال مادرید زدم گل مورد علاقه ام در اروپاست.»
ممنون، درست گفتی. می خواستم همین را بپرسم. البته آنجا دو گل زدی، یکی در 2001 و دیگری سال بعدش. کدام را می گویی؟
«اولی، در 2001. البته راستش را بگویم همه کارها را کاندلا انجام داد.»
آخرین پرسش. دوست داری وقتی بازنشسته می شوی حریفان تو را چطور به یاد بیاورند؟
«این را که من مشخص نمی کنم. تصمیم گیری را به آنها واگذار می کنم. همین که به من احترام بگذارند برایم کافی است. این مهمترین چیز در دوران بازی هر فوتبالیستی است.»
از سایت کانون هواداران رم در ایران www.asroma27.com