طرفداری- وقتی در سال 2005 همکاری ژوزه مورینیو و دیدیه دروگبا در انگلستان آغاز شد، فوتبال در این کشور درگیر تغییر شد. این را کریگ بلیمی یعنی مهاجمی که به سرعت و بازی مستقیم معروف بود گفت. مهاجم سابق تیم های نیوکاسل، من سیتی و لیورپول در استودیو اسکای اسپورتس در کنار جیمی کرگر و اد چمبرلین نشست و در خصوص مهاجمان مدرن شده حاضر در سطح نخست فوتبال جزیره صحبت کرد.
جیمی واردی هیمنک در صدر جدول آقای گلی در لیگ برتر حضور دارد. او که شباهت هایی با بلیمی دارد، همینک با تیم شگفتی آفرین لستر سیتی در صدر جدول لیگ انگلستان حضور دارد. او اخیرا رکورد رود فن نیستلروی را در به ثمر رساندن گل های پیاپی شکست.
با این وجود تیم های زیادی در انگلستان از ترکیب 3-3-4 استفاده می کنند. این ترکیب در لیگ برتر تا حدود زیادی با ترکیبی به ذهن می آید که ژوزه مورینیو با حضور دیدیه دروگبا در راس آن به کار می گرفت. موضوعی که تا آن اندازه باعث تغییر شد که بشود گفت مهاجمی مانند جیمی واردی هم شاید در بسیاری از تیم های انگلیسی برای حضور در ترکیب اصلی به مشکل بر بخورد.
کرگر و بلیمی توضیح داد که چطور تغییر باعث شده است که مربیان از حضور مهاجمانی مانند جیمی واردی که تنها در نزدیکی دروازه خطرناک هستند سر باز می زنند و به دنبال مهاجمانی هستند که خصوصیات همزمان بیشتری را عرضه کنند.
وقتی فضا باشد ...
به عنوان مهاجمی شبیه، دیدن بازی جیمی برای من لذت بخش است. او شور و بازی پرتکاپویی دارد و همینطور به کنار ها می آید و همیشه یک خطر جدی برای دروازه رقبا است. برای تیم های زیادی مانند لستر بازی کرده ام که همیشه ضد حمله را ترجیح می دادند. همیشه فضای زیادی برای من وجود داشت؛ من برای آن تیم ها مناسب بودم و آن تیم ها هم برای من. هر وقت که فضایی بود، فرصتی برای من وجود داشت. این شرایط برای واردی در لستر هم وجود دارد. او همیشه فرصتی برای تاثیر گذاری در بازی دارد.
وقتی بلیمی در مدافعان پر تعداد اورتون گیر می افتاد
اما در ترکیب تیم های بزرگ، فضا وجود ندارد .
در لیورپول هم بازی های خارج از خانه مشکل خاصی برایم نبودند. اما در خانه، فوتبال برای من رنگ و بوی دیگری داشت. تیم ها به آنفیلد می آمدند و عقب می نشستند. رافائل بنیتز می خواست که جلوترین فرد در تیم باشم و فضا برای خودم و سایرین به وجود بیاورم. گاهی عقب می آمدم اما وقتی در خانه بازی می کردیم معمولا فضایی پیدا نمی کردم. یا اگر فضایی بود، فضایی بود که در کناره ها وجود داشت. اگر جیمی واردی به باشگاهی بزرگ برود، احتمالا همین مشکل را خواهد داشت. دو هفته پیش، گفتم که بازی برای تیمی بزرگ برای جیمی واردی دشوار است. این را گفتم چون فضایی نیست که از عقب به سمت دروازه حرکت کنید. اما در این مدت گل سوم لستر به سوانزی اتفاق افتاد که نقش او در این گل کمی با گل های قبلی فرق داشت.
تغییری که ژوزه مورینیو به وجود آورد.
کرگر از بلیمی سوال کرد که دقیقا در چه زمانی احساس کرده باید تغییر در سبک فوتبالش به وجود بیاورد و جواب کریگ این بود؛ سال 2005، وقتی ترکیب ژوزه مورینیو و دیدیه دروگبا شکل گرفت. بازی عوض شد. آن ها 3-3-4 با یک مهاجم تنومند در راس بازی می کردند. هر مربی ای که داشتم به من می گفت برای حضور به عنوان مهاجمی مدرن باید قد بلندی داشته باشی. یعنی همان چیزی که نداشتم. بازی داشت تغییر می کرد و این برای من دشوار بود.
در روز ابتدای فصل 02-2001 نوزده تیم با دو مهاجم در ترکیب بازی می کردند.
در روز ابتدایی فصل 02-2001 نیوکاسل با دو مهاجم مرکزی به زمین آمد. آن دو بازیکن کریگ بلمی و شولا آمئوبی بودند. حقیقت این است که در بازی های هفته نخست آن فصل تنها من یونایتد با یک مهاجم در ترکیب به زمین آمد و از سویی نیوکاسل در استمفورد بریج مقابل چلسی به تساوی 1-1 رسید.
هفته اخیر و 17 تیم که با یک مهاجم به زمین آمدند.
کرگر اینطور ادامه داد: در آن زمان تقریبا همه با دو مهاجم به زمین می آمدند. با همین موضوع بلوغ یافتیم. وقتی کریگ از تغییر در سال 2005 می گوید، درست می گوید. پس از آن بود که دیگر با یک مهاجم روبرو می شدیم. در این آخر هفته تنها واتفورد، نیوکاسل و لستر با دو مهاجم به زمین آمدند و دست بر قضا هر سه پیروز شدند. اما تغییر به وجود آمده و عمده تیم ها با یک مهاجم (عمدتا تنومند) به زمین می آیند. همه آن ها، کیفیت های دیدیه دروگبا را ندارند اما همان چیزی هستند که مردم به دنبال آن هستند. بازیکنی قد بلند که در راس خط حمله بازی می کند. لازم نیست حتما بهترین مهاجم دنیای فوتبال باشد، اما مهم است که قدرت های فیزیکی زیادی داشته باشد. او در جایش بماند و هافبک ها باشند که در اطراف او می دوند. بازی به این سمت رفته است. این موضع برای بازیکنانی نظیر کریگ، مایکل اوون و رابی فاولر که گلزن و زهر دار بودند اوقات دشواری را می ساخت اگر زمان فعلی، زمان اوج آن ها بود.
مهاجمان برای در بازی ماندن، باید تغییر می کردند.
در سال 2009 من سیتی اندک اندک بازیکنان بزرگ بیشتری را خریداری می کرد و بلیمی مجبور بود راهی برای ماندن در بازی پیدا کند و موفق شد. در سیتی بودم که باشگاه کارلوس توز را به خدمت گرفت. احساس نمی کردم که بتوانم او را از ترکیب کنار بزنم. امانوئل آدبایور هم با 30 میلیون پوند خریداری شد. وضعیت اینطور بود که با خودم می گفتم با پولی که خرج شده دیگر شانسی نخواهم داشت. اما ضعف تیم در سمت چپ را دیدم. روبینیو را دیدم و گفتم که اگر کسی در ترکیب باشد که بتوانم او را کنار بزنم آن بازیکن روبینیو است. همین را هم هدف قرار دادم. پستی جدید برای من بود پس بازی بهترین وینگر های چپ را مطالعه کردم. فرانک ریبری را دیدم. همینطور آندری آرشاوین را. باید سعی می کردم طور دیگری بازی را ببینم و در غیر این صورت شانسی برای بازی در من سیتی نداشتم.
اما زوج های خط حمله هنوز می توانند موفق باشند
واتفورد یکی از سه تیمی است که با دو مهاجم بازی می کند و آخر هفته موفقی را از نظر تاکتیکی داشت. کرگر می گوید کیکه سانچز فلورس به لیگ آمد و تاکنون عالی کار کرده است. او با دو مهاجم مناسب در خط حمله بازی می کند. تنها دو بازیکن هستند که در واتفورد گل می زنند، قدرت اصلی تیم هستند و توپ ها به آن ها می رسد. اینطور نیست که یکی از آن ها جلوتر بازی کند. آن ها موازی با مدافعان بازی می کنند.
موفق ترین زوج هجومی لیگ برتر از نظر ایجاد موقعیت و پاس گل
بلیمی در دوره ای در کنار آلن شیرر زوج خط حمله تیمی بود که 2-4-4 بازی می کرد. کریگ اعتقاد دارد که هنوز آن سبک بازی می تواند باعث موفقیت در سطح اول فوتبال انگلستان شود و لستر در حال ثابت کردن همین موضوع است.
در اسپانیا زیاد 2-4-4 بازی می کنند. وضعیت تیم های خود را می شناسند و به همین سادگی فوتبال را ارائه می دهند. توپ را به جلو و بعد کناره ها می برند. در ایتالیا، 2-4-4 آریگو ساچی معروف بود. در دهه نود از میلان آن زمان زیاد صحبت می شد و طبیعی بود. اما حالا وضعیت تثبیت شده است. باید مالکیت را داشته باشیم، کمتر توپ را به حریف بسپریم، 500-600 پاس بدهیم و خوب بودن اینطور تعریف می شود. اما وقتی لستر را می بینید، می فهمید که اشتباه می کردید. آن ها پاس های کمی می دهند، مستقیم بازی می کنند و برنده می شوند.
آینده به کدام مهاجمان تعلق دارد؟
کریگ بلیمی دیدگاه روشنی در خصوص چگونگی حمله کردن تیم ها، مهاجمان و کیفیت های سیستم ها دارد. در دنیای بی نقص مهاجمی را می خواهم که به عقب بیاید، سرعت داشته باشد و بتواند در قلب دفاع حفظ توپ کند. دیدیه دروگبا چنین نمونه ای بود. اما مهاجمی نظیر او قیمت زیادی دارد. اما مهاجم بلند بالایی که توان دویدن را ندارد به من پیشنهاد ندهید. من مهاجم کوتاه قامتی که نتواند در قلب دفاع حفظ توپ کند، اما سریع است و می تواند از هر نقطه ای به قلب دفاع بزند را ترجیح می دهم. می خواهم که بازی در همه جای زمین جریان داشته باشد. اما اگر دو مهاجم با کیفیت دارید، اگر من باشم تنها به یکی از آن ها بازی نمی دهم. اگر مربی لیورپول بودم و همزمان کریستین بنتکه و دنیل استوریج را داشتم، چه کار می کردم؟ به هر دو بازی می دانم. اگر نیاز به تغییر سیستم به 2-4-4 لوزی باشد، سیستم لوزی خواهد بود. هر کاری خواهم کرد که بتوانم از هر دو در ترکیب استفاده کنم.
اگر مهاجمم فضا نداشته باشد -به مانند خودم در آنفیلد- مهاجم دیگری در ترکیب جا می دهم.او را به خاطر ناتوانی در ایجاد فرصت بیرون نمی کشم. مثال اگر بخواهم بزنم می گویم مایکل اوون که یک گلزن بود. یا جرمین دفو. آن ها گلزنانی هستند که راه دروازه را خوب می دانند. اما اگر حریف عقب بنشیند، مهاجم بلند قامتی به زمین می آورم و از آن ها می خواهم که او را تغذیه کنند.