troll trolliاولین خاطره رو هم خودم بگم
یه پسر خاله داشتم خیلی شر بود این خدای کارت بازی و تیله بود
این یه پلاستیک پر از کارت داشت که همه رو تو بازی میبرد
این 1 عکس از پله داشت که من دیونه اون عکسه بودم اما بهم نمیدادش
یه روز وقتی مدرسه بود رفتم خونشون اون کارتو کف رفتم :)))))))))))
رفتم کلی پزشو دادم به بچه محلامون :))))))))))))
بعد شرطی با یکی از بچه ها سر رنگ لباس بازی کردیم من اینو باختم
به رفیقم گفتم 20 تا کارت بهت میدم اونو بهم بده نداد منم دعوام شد باهاش و زدمش به زور کارتو ازش گرفتم
شب رفتم دادم به پسر خالم داش سکته میکرد که کارتشو بر داشتم تا 1 هفته باهام حرف نمیزد
اون پسر خالم آدم اهلی شد و تا ارشد مهندسی برق خوند
عمرش به دنیا نبود و پارسال بخاطر بی احتیاطی شرکت برق اونو برق گرفت و عمرشو داد به شما
ببخشید آخرش تلخ شد