طرفداری- داستان و افتخارات کلاف پدر بر کسی پوشیده نیست. اما پسر او نیز در فوتبال راه خود را رفت. نایجل فوتبال حرفه ای را از ناتینگهام فارست آغاز کرد و در همان فصل نخست حضور در 18 سالگی بهترین گلزن باشگاه لقب گرفت. او تا سال 1993 در آن باشگاه حضور داشت و توانست 101 گل در 311 بازی برای پدرش به ثمر برساند. پس از آن در دوره گراهام سونس وی به لیورپول پیوست و در یکی از بهترین بازی هایش در تساوی 3-3 دربی شمال غرب دو گل وارد دروازه منچستر یونایتد کرد. او در ادامه پیراهن منچستر سیتی را نیز بر تن کرد و پس از دوره هایی در ناتینگهام، شفیلد ونزدی و برتون، کفش ها را آویخت. او سابقه 14 بازی ملی نیز دارد و شماره 9 انگلستان در یورو 92 را بر تن داشت. نایجل 9 سال به عنوان مربی در باشگاه برتون باقی ماند و پس از آن در باشگاه های دربی و شفیلد یونایتد نیز جامه مربیگری بر تن کرد. او در پایان فصل گذشته به صورت توافقی از شفیلد جدا شد.
نایجل کلاف 49 ساله در مصاحبه ای بلند با دیلی میل، در خصوص پدرش و سایر مسائل مربوط به آن دوره و فیلم من معجزه ها را باور دارم گفت:
او همیشه در آن بالا ها حضور نداشت. در واقع تمام موفقیت های او در اواخر دهه هفتاد و اوایل دهه هشتاد به وقوع پیوستند. آن روز ها برای خانواده ما به مانند یک گردباد بود. به طوری که مادرم وارد عمل شد و گفت باید سعی کنیم وضعیت خانوادگی مان را به مانند گذشته پیش ببریم.
مردم از من سوال می کنند که تو پسر داری؟ می گویم که بله. می گویند که آیا او هم فوتبال بازی می کند؟ می گویم که بله اما او تنها یک شنبه ها با دوستانش فوتبال بازی می کند. ویلیام گفته که دوست دارد به دانشگاه برود و به او گفتم که پدربزرگش بیشتر به وی افتخار می کرد، اگر به دنبال فوتبال برود. پدرم غرق در علوم بود. دلیل آن هم این بود که زود دوره فوتبالش به پایان رسید. اگر ویلیام به دانشگاه برود، او بیشتر از هر کسی افتخار خواهد کرد چون خود هرگز این فرصت را پیدا نکرد. وقتی بزرگ می شدیم همیشه به ما می گفت باید درس بخوانیم و ما می گفتیم اما خودت هرگز درس نخواندی و مدرسه را در پانزده سالگی ترک کردی. و او می گفت اما مدال های من هر کدام به مانند یک نمره A هستند.
نایجل و خانواده اش تحت تاثیر فیلم مستند "من معجزه ها را باور دارم" که در مورد دوره مربیگری پدرش تهیه شده و اخیرا به نمایش در آمده، قرار گرفته اند. در بخشی از این فیلم به ارتباط نزدیک کلاف و پیتر تیلور -دستیار اول وی- پرداخته می شود. ارتباطی که بسیار نزدیک بود اما هرچه گذشت تیره تر و در نهایت قطع شد. به گونه ای که وقتی تیلور درگذشت، مدت ها بود که ارتباطی با کلاف نداشت.
باید آن ها را در یک اتاق قرار می دادیم. باید حتی اگر لازم می شد برای این کار آن ها را می دزدیدیم تا با هم حرف بزنند. وقتی پیتر مرد، پدر واقعا به هم ریخت چون هرگز شانس آشتی کردن را پیدا نکرده بود.
آیا دلم می خواست یک پدر معروف داشته باشم؟ نه واقعا. این باعث می شود که سعی کنید راه دیگری را در پیش بگیرید. این شما را به آدمی درون گرا تبدیل می کند. به عنوان یک پسر بچه می خواهید نرمال باشید اما با این نام فامیلی، این موضوع ممکن نبود. می خواستم در تیم فوتبالم بازی کنم و کارهایی که می توانم را انجام دهم. این که برای نود دقیقه برون گرا باشید و پس از بازی و خارج از زمین دوباره همان پسرک ساکت باشید. اما کِلاف بودن انتظاراتی می آورد. هر وقت که ناتینگهام می باخت، می توانستید تردید ها را ببینید.
پس از تساوی 3-3 مقابل کلن -دور رفت نیمه نهایی جام باشگاه ها- در سال 1979 او گفت که هر کس ما را حذف شده بداند، احمق است. اما در خانه می گفت که گل سوم -در وقت های تلف شده- یک تراژدی بود.
نایجل از سال 1984 به تیم ناتینگهام راه یافت و از آن پس روابط پدر و پسر پیچیده تر شد.
او می توانست کاری کند که احساس کنید تنها دو سانتی متر بلندای قامت دارید و می توانست کاری کند باور کنید ده فوت قد دارید. او همیشه می گفت هرگز به اندازه من خوب نخواهی بود. اینکه بیش از او بازی ملی به دست آوردم، او را پیر کرد. او بعدها می گفت هرگز به اندازه من گل نخواهی زد. او این ها را به شوخی می گفت اما جدی تر از این حرف ها به نظر می رسید.
او یک بار به من گفت که بلند پروازی لازم را ندارم و بیش از اندازه در پست مربیگری باشگاه برتون باقی مانده ام. چندان به این مسائل فکر نمی کردم اما وقتی او دو بار قهرمان اروپا شد، قدم بعدی می توانست بارسلونا یا رئال مادرید باشد. اما او برای هجده سال در ناتینگهام باقی ماند. من آن نه سالی که مربی برتون بودم را با تمام دستاورد هایش و تمام جوانانی که پرورش دادیم، با چیزی عوض نمی کنم. او گاهی به دیدن بازی های ما می آمد و احساس می کردم بودن در آنجا را بیشتر از بودن در هر جای دیگری دوست دارد.
یازده سال پس از آخرین روز مربیگری برایان کلاف، یعنی روزی که ناتینگهام فارست سقوط کرد، این مربی در 69 سالگی به دلیل سرطان درگذشت. یادش گرامی.