طرفداری- کلوپ که شب گذشته قرارداد خود را با قرمزها به امضا رساند، صبح امروز نخستین مصاحبه خود را با LFCTV انجام داد که در ذیل می خوانید.
یورگن! به لیورپول خوش آمدی.
متشکرم.
چه حسی داری؟
فوق العاده است. کلمه ای برای تشریح احساسم ندارم. روز دیوانه واری در آلمان داشتم و بعد در اینجا فرود آمدم. احساس فوق العاده ای دارم و افتخار می کنم که در این جایگاه قرار گرفته ام. این یکی از بهترین لحظات زندگی من است. با خانواده آمده ام و تنها پسرم در دورتموند باقی مانده است. اما در کنار هم هستیم و احساس می کنیم پا در یک رویا گذاشته ایم.
چه چیزی از باشگاه فوتبال لیورپول برای تو جذاب بود؟
همه چیز! در مورد آن می شنیدم، می خواندم و می دیدم. بازی های زیادی را ندیدم اما بیشتر بازی های مهم لیورپول را دیده ام. عاشق فوتبال و شور و اشتیاقی هستم که در لیورپول جریان دارد. همیشه در مورد کار در انگلستان مطالعه می کردم. چون کیفیت بازی و شور و اشتیاق بازی در این کشور را دوست دارم. لیورپول نخستین انتخاب من برای کار در انگلستان بود. حالا این فرصت را دارم و بهترین ها را تصور می کنم.
آیا پاسخ دادن به این پیشنهاد آسان بود؟
سخت ترین تصمیم نبود. قراردادم 4 ماه پیش با دورتموند تمام شد و در مورد آینده فکر می کردم. باید بهتر می شدم. در مورد تمام اتفاقات 15 سال گذشته فکر کردم و 4 ماه برای این کار زمانی کافی بود. تعطیلات فوق العاده بود اما کافی بود. مالکان لیورپول رویایی دارند و من هم همینطور. پس حرف های بیشتری برای گفتن باقی نمی ماند.
می دانیم که تصمیم گرفتی مدتی از فوتبال کناری گیری کنی. چه چیزهایی در این مدت یاد گرفتی.
چیزهای زیادی. پس از چهار هفته، تعطیلات شروع شدند. آن چهار هفته، چیزی به مانند بازنشستگی بعد از 15 سال کار مداوم بود. همیشه تا آخرین روز فصل کارم را باید انجام دهم چون اگر به تاریخچه بازی من نگاه کنید؛ می بینید که همیشه کسی بوده ام که تیم هایم تا روز آخر جنگیده اند. این کار دشواری است. اما کمی ریلکس بودن را تجربه کردم به کسی تبدیل شدم که در فوتبال نیست. به کسی که فقط یک فرد عادی است. به چیزهای زیادی علاقه دارم و این شامل دیدار با افرادی باهوش و صحبت در مورد فوتبال می شد. در مورد مسائل مربوط به تغذیه بازیکنان و چیزهای دیگر حرف زدیم. بعد فکر کردم که اگر تماس جذابی داشته باشم، آماده ام. حالا کاملا ریلکسم. پس از 15 سال در فوتبال بودن، تصمیمی مهم را گرفتم. شش سال جذاب در دورتموند داشتم و البته یک سال سخت که فصل قبل بود. اما در مجموع دوره بی نقصی در آنجا داشتم. می خواستم کار جدیدی انجام دهم و حالا اینجا هستم.
بیا از آنفیلد حرف بزنیم.
انگلیسی من آنقدر خوب نیست که بتوانم احساسم را در این زمینه بیان کنم. چند ماه دیگر برگرد و این سوال را از من بپرس. قطعا برای حضور در آنفیلد هیجان زده ام. می خواهم آن را ببینم. احساسش کنم. می خواهم آن را بو بکشم. می خواهم کارهای زیادی آن انجام دهم. وقتی با دورتموند به اینجام آمدم، هیجان زده بودم. آمدم و رختکن تیم مهمان را دیدم و با خود فکر کردم به مقداری رنگ برای ساختن چیزی شبیه به این نیاز دارم. به وقتی فکر می کنم که قرار باشد در دربی بازی کنیم. به رختکن می روید و فکر می کنید حریف می خواهد برده شود. برای من آنفیلد یک مکان تاریخی است. مکان های فوق العاده بسیاری را دیدم اما این یکی از مخصوص ترین هاست. من در سیگنال ایدونا پارک بوده ام که استادیوم فوق العاده ای است. استادیوم ماینتس هم مکانی تاریخی است. اما آنفیلد تاریخی ترین استادیومی است که دیده ام. برای روز های آینده خوشبینم و در حال حاضر احساس بسیار خوبی دارم.
احتمالا حضور در رختکن تیم میزبان احساس دیگری خواهد بود.
قطعا. همین طور فکر می کنم.
برایت مهم خواهد بود که ارتباط ویژه ای با هواداران داشته باشی.
من فوتبال را می فهمم. اگر مردم فوتبال را دوست نداشته باشند نمی توانید در پارک با آن ها فوتبال بازی کنید. بازی هنوز همان است و تنها حرفه ای شده است و دلیل آن هواداران هستند. این همه چیزی است که می دانم. فوتبال را برای آن ها سرگرم کننده می خواهیم. می خواهیم که زندگی آن ها را بهتر کنیم. این کاری است که باید انجام دهیم. فوتبال آنقدرها مهم نیست که ما جان آن ها حفظ کنیم، ما دکتر نیستیم. کار ما این است که برای 90 دقیقه باعث شویم آن ها غصه های خود را فراموش کنند و برای دور روز در مورد بازی صحبت کنند. اینطور می خواهم زندگی کنم و اگر مربی نبودم، اینطور می خواستم زندگی کنم. من عاشق این بازی هستم. به همین دلیل خود را در نزدیک ترین فاصله با هواداران حس می کنم. البته به خاطر اینکه در مورد یک شغل حرف می زنیم همیشه این کار ممکن نیست. باید کارهایی را انجام دهم و کارهاو زمانی را به مواردی اختصاص دهم که هوادران نمی دهند.
اما احساس آن ها را درک می کنی.
همیشه همینطور است. شاید در روز جمعه به آنفیلد بروم و کسی به من بگوید اینجا، جایی بود که آن اتفاق افتاد. استیوی جی از اینجا شوت زد یا رابی فاولر از اینجا کار دیگری کرد. این هیجان انگیز است.
حالا مربی لیورپول هستی و می توانی به همه جای استادیوم بروی.
این بهترین بخش آن است! اما نه در 90 دقیقه مسابقات. این سخت ترین زمان است. دو نیمکت بسیار نزدیک هستند. این مورد، با آلمان تفاوت دارد. می توانید به طور اتفاقی با مربی تیم حریف برخورد کنید! من در طول بازی کمی هیجان زده می شوم!
می دانی که باید با فوتبال جزیره تطبیق پیدا کنی.
البته. شاید مجبور باشم. نمی دانم چقدر زمان خواهم برد. اما در حال حاضر اینطور فکر نمی کنم چون این فوتبال است و فوتبال انگلیسی را می شناسم. بازی های زیادی را از تیم های انگلیسی دیده ام و مقابل تیم های انگلیسی زیادی قرار گرفته ام. برخی کار ها متفاوتند اما در حال حاضر این موضوع مهم نیست چون هنوز نام آن فوتبال است. این ورزشی با قوانین و زمین های مشابه است. پس جایجایی کار دشواری نخواهد بود. تجربه من این است که: گوش بده، ببین و احساس کن. آنگاه فکر کن که چه چیزی تغییر کرده است. حالا باید اول این سه کار را انجام دهم و فکر کنم که چه چیزی باید تغییر کند، تطبیق پیدا کنم یا چیزهایی از این دست. مدت هاست که در فوتبال حضور دارم. بازیکن بودم و حالا مربی ام. نمی خواهم کار را پیچیده کنم. مهم است که بازیکنان بتوانند درک کنند که چه چیزی می خواهید چون در این بازی باید با این جا (قلبش را نشان داد) بازی کنید و نه با اینجا (سرش را نشان داد). این جالب است. این دلیلی است که من هم می توانم بازی کنم.
چه چالشی متفاوتی در اینجا خواهی داشت؟
شاید این بزرگترین چالش دنیای فوتبال باشد. اما هرگز راه آسانی وجود ندارد. به چالش های آسان علاقه ای ندارم. این که به سراغ جذاب ترین شغل دنیای فوتبال آمده ام، اتفاق بدی نیست. من کاملا آدم متفاوتی هستم. من از آلمان آمده ام و حالا همه چیز برای من جدید هستند. من با این طرز فکر روبرو هستم که این طرف از آلمان آمده و اینجا چه می خواهد؟ و من باید به این حرف ها گوش کنم. انتقال خوبی داشتم و حالا باید کار را شروع کنیم و ببینیم چه می شود. می دانم که چه چیزی می خواهم اما آن را به شما نمی گویم. اول باید با بازیکنان حرف بزنم و راهی پیدا کنم. با آن ها صحبت می کنم و خواهم که دید که می توانند چیزهایی که می خواهم را انجام دهند. آن ها می توانند دوست های خوبی برای من باشند (می خندد) و این اتفاق بدی نخواهد بود چون من دوستی وفادار هستم.
چطور ترکیبی که به تو رسیده را ارزیابی می کنی؟
خوب است، خوب است. من اینجا هستم چون به پتانسیل های آن ها ایمان دارم. در غیر این صورت اگر لیورپول به من پیشنهاد می داد و با خودم می گفتم اوه خدای من، نه نه نه! بهترین تیم دنیا نیستیم اما چه کسی اهمیت می دهد؟ می خواهیم همین امروز به بهترین تیم دنیا تبدیل شویم؟ یا فردا یا روزی دیگر؟ همین است. از بیرون به قضیه نگاه کردم و به نظرم تیم بسیار خوبی آمد. بازی های خوب و بدی را دیدم و این طبیعی است. مشکلاتی وجود دارد و باید آن ها را حل کنیم. نکته مهم این است که تیم سریعی هستیم و تکنیک خوبی داریم. تیمی هستیم که از نظر تاکتیکی با استعدادیم، مدافعان هافبک ها، مهاجم و وینگر های خوبی داریم. حالا می بینیم که کدام بازیکن در بازی مقابل تاتنهام آماده خواهد بود و بعد در مورد وضعیت تصمیم می گیریم. حالا می توانیم شروع کنیم. یک فرد رویا پرداز نیستم و نمی خواهم با رونالدو، مسی یا بازیکنانی که بار تیم را یک تنه به دوش می کشند، کار کنم. من همین بازیکنان تیم را می خواهم و به خاطر همین ها تصمیم گرفتم به این باشگاه بیایم. حالا کار شروع می شود.
می توانی از استایل بازی تیم حرف بزنی؟
یک نمونه وحشی! ( می خندد). در فوتبال تیم های بزرگ مالکانه بازی می کنند که این جذاب است. دوست داریم بازی بایرن مونیخ را ببینم. آن ها تیم بزرگی هستند. رئال مادرید و بارسلونا نیز همینطور. منچستر سیتی هم تقریبا همینطور است. اما همه با تیمی اینچنین کار خود را آغاز نکرده اند. نمی توانید در ابتدا بگویید که باید توپ را داشته باشیم و بازیکنان منتظر این باشند. در ابتدا باید یک دفاع محکم داشته باشیم. این نخستین مورد است. همیشه. چون در این صورت با اعتماد به نفس کار خواهیم کرد. چون تنها در این شرایط می توانیم با خیال راحت حمله کنیم که مطمئن باشیم گلی دریافت نخواهیم کرد. این نخستین چالش برای بهبود عملکرد تیم است. هیچکس کار بهبود وضعیت را وقتی در بهترین شرایط است انجام نمی دهد. همیشه نقاط ضعفی وجو دارد و از امروز کار خود را آغاز خواهیم کرد. این خوب است که به اینجا آمدم و زمان کمی (بازی های ملی) خواهم داشت اما از نظر دیگری بد است که نمی توانم به سرعت تمرینات را با تمام نفرات آغاز کنم. شاید از 4 شنبه با تمام نفرات بتوانیم کار خود را آغاز کنیم و ببینیم که چه شرایطی داریم. سبک بازی مد نظر من به عنوان مربی، یک بازی احساسی است. این را دوست دارم. احساسات شما هستند که به بازی شکل می دهند. من به وجود سرعت در بازی علاقه دارم. باید مثل یک مرد یا زن واقعی بازی کنید. کار سختی است. اگر از پرخاشگری حرف می زنم، تنها از پرخاشگری به خودم حرف می زنم. باید سخت تر کار کنم. علاقه ای به خطا کردن یا پرخاشگری نسبت به رقبا ندارم. خواهم دید که با وجود کیفیت های تیم، چه برنامه هایی را می توانم اجرا کنم. خواهیم دید که برای بازی مقابل روبین قازان چه شرایطی خواهیم داشت. بعد در بازی مقابل ساوتهمپتون. بازی های زیادی در پیش داریم. شاید تغییراتی انجام دهیم و شاید خیر. آیا ممکن است به سخت ترین تیم دنیا برای شکست دادن تبدیل شویم؟ بگذارید تلاش کنیم تا همین اتفاق رخ دهد. اگر این اتفاق بیفتد، به زودی به تیمی تبدیل می شوید که بازی ها را برنده می شود. در ابتدا باید در خصوص انتظارها با هواداران باشگاه حرف بزنم. چون انتظارات ممکن است به مشکلی بزرگ تبدیل شود. انتظارات به مانند یک وزنه 20 کیلویی است که دویدن با آن دشوار است. باید در این مورد حرف بزنیم. باید در مورد آن فکر کنیم و بعد حرکت کنیم.
زمان برای تزریق فلسفه؟
قطعا همینطور خواهد بود. اما نه در شروع. من در اینجا نیستم تا به شما بگویم که لیورپول جدید را در بازی مقابل تاتنهام خواهید دید. اما اگر بخشی از آن را ببینید خوب خواهد بود. این کاری است که در نظر داریم انجام دهیم. در زندگی همه چیز زمان خواهد برد.بزرگ زدن زمان می برد. فوتبالیست شدن زمان می برد. همه چیز زمان می برد. تنها چیزی که کسی به آن زمان نمی دهد، پیشرفت کردن است. اگر فکر کنید برای موفقیت به اندازه کافی صبر خواهید کرد، اتفاق های خوب رخ می دهند.
کمیته نقل و انتقالات ...
اتفاق خنده دار این بود که در این مورد با FSG حرف زدیم و مشکلی وجود نداشت. وقتی دو شخص باهوش دور یک میز بنشینند و چیز مشابهی را بخواهند، مشکلی وجود نخواهد داشت. می خواهیم که موفق باشیم. تنها نکته مهم برای من زدن حرف اول و آخر است. نمی خواهم پولی را خرج کنم که باشگاه ندارد. نمی خواهم بازیکنی را حفظ کنم که قصد ماندن در باشگاه را ندارد. باید با همین بازیکنان کار کنم. کسی بازیکنی را که می خواهم حفظ کنم، به فروش نخواهند رساند. حتی اگر پیشنهاد خوبی از راه رسیده باشد. بازیکنی بدون موافقت من به فروش نمی رسد. پس همه چیز روی روال قرار دارد. انتظاری بیش از این ندارم.
کادر فنی جدید؟
بله. دو برادرم، زلیکو و پیتر با من خواهند بود. آن ها فوق العاده اند. این را وقتی که آن ها را ببینید، احساس خواهید کرد. آن ها شیفته فوتبال هستند.آن ها دو افراد سخت کوشی هستند که دوست دارید در کنار خود داشته باشید. وقتی که سرمربی هستید، باید تصمیم های زیادی را بگیرید و در مورد چیزهای متفاوتی فکر کنید. در نگاه من، مهم است که کسی را داشته باشید که بتوانید با وی صحبت کنید. می توانیم با هم در مورد همه چیز صحبت کنیم. من تصمیم ها را می گیرم اما به آدم های مناسبی نیاز دارم که دور و برم باشند. نه فقط این دو نفر. نسبت به آشنایی با سایر اعضای کادر فنی خوشبین هستم. می خواهم چیزهایی از آن ها یاد بگیرم و از توانایی هایشان استفاده کنم. این موضوع زمان بر خواهد بود. با وجود پپ (پپن لنگرز) و جان (آرچتبرگ) که هر دو هلندی هستند کار را شروع می کنیم. این نخستین بار است که با کسی که هلندی باشد کار خواهم کرد. هلند زیادی از کشور من فاصله ندارد، پس می توانم با آن ها آلمانی صحبت کنم. برای شروع کار با آن ها خوشبینم.
در کوتاه مدت و دراز مدت چه دستاوردهایی را در نظر خواهی داشت؟
موفقیت. وقتی در آلمان کار می کردم، فوتبال بریتانیا را می دیدم اما حالا از درون آن به قضیه نگاه خواهم کرد. منچستر سیتی، یونایتد، چلسی، آرسنال و تاتنهام باشگاه هایی هستند که به دنبال موفقیت هستند. چرا آن ها بتوانند و ما نه؟ مهم است که شرایط را تغییر دهیم. در حال حاضر خانواده لیورپول کمی عصبی است. کمی بدبینی وجود دارد. آن ها در آنفیلد خوشحالی می کنند اما باور زیادی به لحظه وجود ندارد. آن ها تنها می خواهند که پنج، ده یا 20 سال پیش باز گردد. تاریخ باشگاه فوق العاده است اما این تنها به خاطره ها مربوط است. حالا این شانس را داریم که تاریخ جدیدی بنویسیم. برای آن، باید کارهایی انجام دهیم. شاید این کار را در هفته های آینده انجام دهیم. من کسی نیستم که بگویم امسال، بهترین سال در تاریخ باشگاه خواهد بود. اگر این اتفاق بیفتد، برای آن جشن خواهیم گرفت و در غیر این صورت کار را ادامه می دهیم.