جنگ پنجم
پاپ اینوکنتیوس سوم در ۶۱۰/۱۲۱۳، به قصد جبران حمله پیشین، خواستار نبردی دیگر شد و اقدامات وسیعی برای تدارک این حمله در ممالک اروپایی انجام گرفت. با درگذشت پاپ در مه ۱۲۱۶/ ربیعالاول ۶۱۳، جانشین وی، هونوریوس سوم، آغاز حمله جدید را به ژان دو برین (پادشاه صلیبیان در عکا) اطلاع داد. آندره دوم، شاهمجارستانو بسیاریاز امرا و تیولداراناروپا برایشرکتدر اینحملهاعلامآمادگیکردند و سپاهپانزدههزار نفرهصلیبی، با فرماندهیآندرهدومو لئوپولد ششم (دوکاتریش)، در پاییز ۱۲۱۷/ ۶۱۴ بهعکا رسید و در آنجا پادشاهقبرس، بهآنها پیوست.
ملک عادل، که در این هنگام در مصر به سر میبرد، عازم شام شد و در ناحیه بَیسان اردو زد، اما از ترس شکست از سپاه پانزده هزار نفره صلیبیان در بیسان نجنگید و تا جنوب دمشق عقبنشینی کرد. با عقب نشینی او، صلیبیان به بیسان حمله بردند و از آنجا تا بانیاس را تصرف کردند.
آنگاه بانیاس را محاصره کردند، که چون بینتیجه ماند بهعکا بازگشتند.
سپسراهیقلعهطور شدند، اما بهرغمهفدهروز محاصره، موفق به فتح آن نشدند.در هماناوان، سپاهیان مجارستانی، برخلاف توصیههای پادشاه عکا و دیگر امیرانصلیبی، به دشت بقاع در لبنانیورشبردند ولیهمه آنها، به جز سهنفر، به دست مردان جبل کشته شدند. این واقعه و نیز یک حمله ناموفق دیگر، سبب شد پادشاه مجارستانــ که برای ادای نذرش (جنگیدن با مسلمانان) راهی جنگ صلیبی شده بود ــ ناگزیر در اواخر ۶۱۴/ اوایل ۱۲۱۸ به کشورش بازگردد. در این میان، پادشاه عکا، به فکر افتاد از نیروهای صلیبی، که پی در پی به دستور پاپ راهی شام میشدند، برای حمله به مصر مدد جوید.
او همانند ریچارد کلید فتح قدس و تمام سرزمین شام را تسلط بر مصر میدانست؛ ازاینرو، پس از کسب موافقت فرماندهان دو سازمان دینیـ نظامی شهسواران مهماننواز (در منابع اسلامی: اِسبِتاریه) و شهسواران پرستشگاه (در منابع اسلامی: داویه) و تهیه تدارکات لازم در ۸ صفر ۶۱۵/ ۷ مه ۱۲۱۸ راهی شهر دمیاط در مصر شد.
مصریان از دیرباز برکنار رود نیل برجی به نام برج سلسله ساخته بودند و از آن تا دیوارهای دمیاط زنجیرهای سنگینی وصل کرده بودند تا مانع ورود کشتیهای دشمن به رود نیل شود. صلیبیان که به اهمیت تصرف برج سلسله برای تصرف دمیاطپی برده بودند، به آن حمله کردند و، پساز تحملتلفاتسنگین، سرانجامدر ۲۶ جمادیالاولی ۶۱۵/ ۲۱ اوت۱۲۱۸ برج را تصرف کردند و راه مصر به روی آنان باز شد.ملک عادل، پس از شنیدن خبر سقوط دمیاط، از شدت اندوه درگذشت و پسرش، ملک معظم، جانشین وی شد.
در همان زمان ملک کامل، پسر دیگر ملک عادل و حاکم مصر، تلاشهای مؤثری برای جلوگیری از ورود صلیبیان به مصر کرد، اما وقتی از توطئه احمدبن مشطوب ، یکی از پرنفوذترین امرای ایوبی، علیه خود آگاه شد، اردوگاهش در عادلیه (میانفارسکور و دمیاط) را مخفیانه ترک کرد و به شهر أشموم طنّاح گریخت.
با ایناقدامِ الکامل، سپاهیانش متفرق شدند و صلیبیان توانستند اردوگاه مسلمانان را در ۲۰ ذیقعده ۶۱۵ تصرف کنند. دو روز پساز این حادثه، ملک معظم به یاری برادرش شتافت و مخالفان وی را زندانی و تبعید کرد و مجدداً سپاهی را برای مقابله با صلیبیان تدارک دید. پیشتر الکامل، هفتاد پیک نزد حاکمان جهان اسلام، برای استمداد، فرستاده و به همه یادآوری کرده بود که سقوط مصر به معنای به خطر افتادن سایر نواحی خواهد بود.
از این رو، نیروی کمکی بسیاری به مصر آمد، همچنان که نیروهای کمکی زیادی نیز به اردوگاه صلیبیان رسید. الکامل از ترس سقوط دمیاطو دیگر شهرهای مصر به دست صلیبیان، به آنان پیشنهاد واگذاری قدس و بخش اعظم سرزمین فلسطین در مقابل عقبنشینی از مصر را کرد.
هرچند ژاندو برین و یارانش این پیشنهاد را پذیرفتند ولی کاردینال پلاگیوس دو آلبانو (نماینده پاپ) و برخی از سران سپاه، که خواهان امتیازات بیشتری چون واگذاری حِصن الکَرَک و سیصد هزار دینار وجه نقد نیز بودند، آن را رد کردند.
با وجود مقاومت سرسختانه مردم دمیاط، سرانجام این شهر، بر اثر شیوع بیماری و قحطی و فشار شدید صلیبیان، در ۲۷ شعبان۶۱۶/ ۵ نوامبر ۱۲۱۹ سقوط کرد و سپاه صلیبی پس از ورود، دست به قتل عام و غارت و جنایت زد.
پس از تصرف دمیاط، میان ژان دو برین و کاردینال پلاگیوس، بر سر حاکمیت شهر، اختلاف شدیدی رخ داد که به نفع دو برین پایان یافت؛ اما چندی بعد، وی به علت فوت پدر همسرش، پادشاه ارمنستان ، مجبور به بازگشت بهعکا شد و فرماندهی صلیبیان در مصر به پلاگیوس رسید.
پلاگیوس، پس از رسیدن دوک باواریا در رأس سپاهی بزرگ به دمیاط، تصمیم گرفت در تابستان۱۲۲۱/ ۶۱۸ به قاهره حمله کند و بدین منظور، ژان دو برین را نیز به یاری فراخواند. از آن سو، ملک کامل، پس از اشغال دمیاط، اردوگاهش را به شهر نوساز منصوره منتقل کرد تا مانع حرکت صلیبیان به سوی قاهره شود.
امیرانسرزمینهایاسلامی، از جملهملکمعظمو ملکاشرف، کهخطر سقوطقاهرهرا کاملاً درکمیکردند، در رأس سپاهیانشان با شتاب راهی مصر شدند. مصریان پس از تخریب سدهایی که بر روی رود نیل ساخته بودند و قرار دادن صلیبیان در راهی باریک، آنها را محاصرهکردند.
تا اینکه صلیبیان تقاضای صلحکردند.
ژان دو برین به اردوگاه سپاه ایوبیان آمد و در ۷ یا ۸ رجب ۶۱۸ قرارداد صلح امضا و، بر اساس آن، مقرر شد در مقابل تعرض نکردن مسلمانان به جان صلیبیان، آنها دمیاط را به مسلمانان پس دهند و از مصر خارج شوند و برای هشت سال صلح برقرار شود.
صلیبیان در ۱۹ رجب ۶۱۸ شهر دمیاط را به ایوبیان واگذار کردند و از طریق دریا به عکا بازگشتند. بدین ترتیب، پنجمین حمله صلیبی، برای گرفتن قدس نیز ناکام ماند.
جنگ ششم
در ۶۱۸ـ۶۱۹/۱۲۲۲، ژان دو برین، به قصد تحریک پاپ و پادشاهان غرب اروپا برای تدارک جنگ جدیدی با مسلمانان و نیز یافتنهمسر مناسبی برای دخترش یولاند، که وارث تاج و تخت بیتالمقدّس بود، راهی اروپا شد.
او و کاردینال پلاگیوس در ربیع الا´خر۶۱۹/ اواخر مه ۱۲۲۲ با پاپ ملاقات کردند و نظر مساعد وی را برای تدارک جنگ صلیبی جدید به دست آوردند. همزمان، ژان دو برین، یولاند را به همسری فردریک دوم، امپراتور پر قدرت آلمان ، درآورد. فردریک که در جزیره سیسیل پرورش یافته بود. (در آن روزگار، بیشتر جمعیت سیسیل را مسلمانان تشکیل میدادند)، فرمانروایی دانشدوست و به مسلمانان علاقهمند بود. و همواره از اجابت درخواست پاپ برای حمله به شرق احتراز داشت.
ازاینرو، پس از ازدواج با یولاند، از نمایندگان پاپ که در ژوئیه ۱۲۲۵/ جمادیالا´خره ۶۲۲ به دیدارش رفته بودند، خواست تا حمله به مشرق زمین را دو سال به تعویق بیندازند.
پاپ این درخواست را پذیرفت.
دو سال بعد، پاپ جدید، گرگوریوس نهم، از فردریک خواست که به وعدهاشعمل کند.
امپراتور آلمان، که به پادشاه بیتالمقدّس ملقب شده بود، پس از تعلل بسیار، راهی شرق شد، اما در میانه راه بیمار شد و از اینرو، فرماندهی سپاهش را بر عهده بطرک بیتالمقدّس گذاشت و پاپ را نیز از ماجرا مطّلع ساخت.
پاپ اقدام امپراتور را نوعی خودداری از رفتن به مشرق دانست و وی را در ۶۲۴/ نوامبر ۱۲۲۷ تکفیر کرد و از شرکت در جنگهای صلیبی محروم ساخت.
با این حال، در رجب۶۲۵/ ژوئن۱۲۲۸، فردریک بدون توجه به فرمان تحریم، با پانصد تن از سواران خود راهی مشرق شد. وی برای اثبات حق حاکمیتش بر جزیره قبرس، حدود یک ماه در آنجا اقامت گزید و سپس در شوال۶۲۵/ سپتامبر ۱۲۲۸ به سمت عکا حرکت کرد.فردریک، به رغم علاقهاش به مسلمانان و طرد شدن از طرف پاپ و کمبود نیروی نظامی، بر آن شد تا به حملهاش جنبه سیاسی بدهد. شرایط زمانی نیز به او یاری رساند؛ چه، پس از اخراج صلیبیان از مصر، از اواخر ۶۲۰/ اواخر ۱۲۲۳ به تدریج میان فرزندان ملک عادل اختلافات شدیدی رخ نمود؛ ملک کامل از فردریک و ملک معظم از جلالالدین خوارزمشاه منکبرنی، یاری خواست.
فردریک پس از ورود به عکا، با اعزام پیکی نزد ملک کامل به او یادآوری کرد که در پاسخ به درخواست استمداد او آمده و اینک او باید به وعدههایش مبنی بر تسلیم بیتالمقدّسعمل کند. پس از مذاکرات طولانی بالاخره در ۲۱ ربیعالاول ۶۲۶/ ۱۸ فوریه ۱۲۲۹ قرارداد صلحی به مدت ده سال و پنج ماه میان فردریک دوم و ملک کامل منعقد گردید و به موجب آن شهر قدس و بیتلحم، به شرط آنکه معالم عیسوی آن نوسازی نشود، به صلیبیان واگذار گردید.
این معاهده خشم مسلمانان را برانگیخت.
گفتهاند که ملک ناصر داود، حاکم دمشق، از شیخ شمسالدین سبط ابن جوزی خواست تا در جامع دمشق، با برانگیختن احساسات مردم، به تقبیح این معاهده بپردازد. دیگر گروه ناراضیان، صلیبیان بودند که دستاورد بزرگی را که فردریک بدون جنگ به دست آورده بود، به درستی درنیافتند و حتی پاپ علیه املاک فردریک در ایتالیا اقداماتی کرد که وی را ناگزیر نمود در ۶۲۶/ ۱۲۲۹ به اروپا بازگردد.
بدینترتیب، ششمین جنگ صلیبی به پایان رسید.
← اوضاع جهان اسلام پس از ششمین جنگ صلیبی
صلح فردریک با ملک کامل شامل انطاکیه و طرابلس و نیز دو سازمان صلیبی (داویه) و (اسبتاریه) نشده بود؛ ازاین رو، نیروهای این دو سازماندر اواخر پاییز ۱۲۲۹/ ۶۲۶ به قلعه بعرینــ که در قلمرو ملک مظفر محمود (فرمانروای حماه) بود ــ حمله کردند و غنایم بسیاری را به چنگ آوردند و پس از گرفتن غرامت از ملک مظفر بازگشتند.
در رمضان۶۲۷ نیروهای صلیبی این دو سازمان بار دیگر به حماه حمله بردند ولی این بار شکست سختی خوردند. در ۶۳۷/ ۱۲۳۹ صلیبیان یکی از شروط صلحنامه سال ۶۲۶ میان فردریک دوم و ملک کامل، مبنی بر نوسازی نکردن قدس، را نقض کردند؛ ازاینرو، ملک ناصر داود به همراه برادرش، ملک صالح ایوب، و سپاهیانشانراهیقدسشدند و پساز ۱۷ یا ۲۱ روز محاصره، آنجا را فتحکردند. در همان سال و در آستانه پایان مهلت صلح ده ساله، پاپ گرگوریوس نهم بار دیگر همه شاهان و فرمانروایان اروپا را دعوت به تدارک یک حمله جدید صلیبی کرد که تنها برخی از امیران و تیولداراناز آناستقبالکردند.در پاسخبهدعوتپاپ، گروههاییاز امیرانو عامهمردم، لشکریبهفرماندهیتیبویچهارم (کنتشامپانی) و پادشاهناوار تشکیلدادند و بهسویمشرقحرکتکردند.
اینلشکر در اوایل۶۳۷/ سپتامبر ۱۲۳۹ بهعکا رسید.
تصمیمصلیبیانبر آنبود کهنخستمناطقجنوبشامرا تصرفکنند و آنگاهراهیدمشقشوند، اما پس از حرکت به طرف شام، تشتت و اختلافنظر شدیدی میانشان بروز کرد و ناگزیر بهعکا بازگشتند و سپس تیبو با ملک صالح، حاکممصر، صلح کرد و به فرانسه بازگشت.در همان زمان، اختلاف میان امیرانایوبی شام و مصر به جایی رسید که سه امیر ایوبی شهرهای کرک و اردن و دمشق و حمص جبهه متحدی علیه ملک صالح تشکیل دادند و آنگاه در مقابل واگذاری قدس و طبریه و عسقلان و بخشیاز مصر (پس از فتح آن) به صلیبیان، با آنان در ۶۴۱/ ۱۲۴۳ هم پیمان شدند.
ملک صالح هم در مقابل جبهه ایوبیان شام، جمع عظیمی از خوارزمشاهیان را ــ که به روایتی بالغ بر دههزار نفر بودند ــ به کمک خواست و آنها را تشویق به حمله به سرزمین شام کرد.
در ۶۴۲/ ۱۲۴۴ خوارزمشاهیان به دمشق حملهور شدند ولی در مقابل استحکامات شهر عقب نشینی کردند و به طبریه رفتند و آنجا را از تصرف صلیبیان خارج ساختند.
آنگاه راهی قدس شدند و پس از نبردی سهمگین شهر قدس را فتح کردند اما با وساطت ملک ناصر داود، حدود شش هزار نفر صلیبی مقیم شهر به سلامت از آن خارج شدند.
در همان سال صلیبیان بزرگترین سپاه پس از نبرد حطین را تدارک دیدند و، به قصد پیوستن به امیران ایوبی همپیمان خود در شام، راهیغزه شدند.
از آن سو، سپاهیان مصر نیز به فرماندهی رکنالدین بیبرس اول، متشکل از پنجهزار سوار مجرب، به همراه جمع عظیمی از خوارزمشاهیان راهی نبرد شدند.
در این جنگ شامیان شکست سختی خوردند و چون این جنگ بزرگترین شکست صلیبیان پس از حطین بود، به آن «نبرد حطین دوم»اطلاق شد. در ۶۴۵، در پی فتح شهرهای عسقلان و طبریه (که دوباره به دست صلیبیان افتاده بود) و جبل طور توسط مصریان، ششمین جنگصلیبی نیز با ناکامی صلیبیان به پایان رسید.
جنگ هفتم
مورخان دلایل گوناگونی برای این حمله ذکر کردهاند، از جمله اهمیت تصرف مجدد بیتالمقدّس برای صلیبیان، سامان دادن به اوضاع امارتهای صلیبی در شرق، تصرف مصر و تبدیل آن به یک امارت فرانسوی صلیبی برای حمله به بیتالمقدّس، توسعه قلمرو صلیبیان و پیگیری منافعمادّی و تجاری زیر پوشش نجات بیتالمقدّس در پی بازپسگیری بیتالمقدّس توسط مسلمانان در ۶۴۵ و وخامتاوضاعامارتهایصلیبیدر شرق، رابرت (بطرکبیتالمقدّس) در اواسط۶۴۲/ اواخر ۱۲۴۴ هیئتی نزد پاپ و شاهان و امیران اروپا، به ویژه پادشاه فرانسه ، فرستاد تا اوضاع وخیم امارتهای صلیبی را شرح دهند و ضمن درخواست کمک، تقاضای یک حمله جدید صلیبی کنند. همزمان با عزیمت این هیئت، لوئی نهم (معروف بهسنلوئی، پادشاه فرانسه) نذر کرد چنانچه از بیماری سختش شفا یابد، اقدام به حملهصلیبی جدیدی نماید و چون شفا یافت شروع به تهیه مقدمات آن حمله کرد که در تاریخ به عنوان هفتمین جنگصلیبی معروف گردید.
پاپ اینوکنتیوس چهارم، پس از شنیدن گزارش فرستادگان بطرک بیتالمقدّس و، مطّلع شدن از عزم پادشاه فرانسه به راهاندازی هفتمین حمله صلیبی، از فرمانروایان و مردم غرب اروپا خواست در این حمله شرکت کنند و آنگاه به درخواست لوئینهم، یکی از اسقفان را به نمایندگی خود گسیل داشت. بر اثر تبلیغات وسیع لوئینهم و نمایندگان پاپ و کلیسای بیتالمقدّس، جمععظیمیاز امیران (از جملهسهبرادر پادشاه فرانسه)، ملکه فرانسه، ژان دو ژوئانویل (جوانفیل در منابع عربی) مورخ این جنگ و نیز جمعی از مردان کلیسا و مردمعادی در این حمله به فرماندهی لوئی شرکت کردند.
لوئی در صفر ۶۴۶/ ژوئن ۱۲۴۸ راهی شد، ابتدا به قبرس رفت و هشت ماه در آنجا اقامت گزید.
در این مدت به تبادل سفیر با جغتای خان مغول پرداخت و اختلافات موجود میان مردمان جنووا، پیزا و ونیز را مرتفعساخت. پس از سپری شدن زمستان و تجمع سایر نیروهای صلیبی در قبرس، سپاه لوئی (بالغ بر ۲۵ تا ۵۰ هزار نفر و به روایتی مبالغهآمیز ۱۳۰ هزار نفر) در صفر ۶۴۷/ ۱۲۴۹ از قبرس راهی دمیاط شد. فردریک دوم، که ناگزیر با حمله لوئی نهم موافقت کرده بود، پنهانی فرستادهای را نزد ملکصالحگسیلداشتو او را از اینحملهو مسیر سپاهآگاهساخت.
ملک صالح به محض شنیدن خبر حرکت صلیبیان بهسویمصر، با حاکم حلب کهحمص را در اختیار داشت صلح کرد و به رغم بیماری شدیدش، به سرعت خود را به مصر رساند.او دمیاط را کاملاً مستحکم و پر از آذوقه کرد و مأموریت دفاع از آن را بر عهده بنی کنانه گذاشت و لشکر عظیمی، به ساحل غربی دمیاط فرستاد تا مانع پیاده شدن نیروهای صلیبی در ساحل مصر شود.
در اواخر صفر۶۴۷، لوئی و سپاهیانش به بخشغربی شهر قدیمی دمیاط رسیدند. پادشاه فرانسه در بدو ورود نامه تهدیدآمیزی برای ملک صالح فرستاد و از وی خواست تسلیم صلیبیانشود، اما با پاسخ تند وی روبهرو شد. بلافاصله پس از این نامه نگاری، صلیبیان در نبردی که در ۲۱ صفر ۶۴۷/ ژوئن۱۲۴۹ اتفاق افتاد، بر سپاه دمیاط چیره شدند و دو تن از سرداران آن را کشتند. در پی این شکست، امیر فرمانده سپاه، دمیاط را بیدفاع رها کرد و راهی اردوی سلطان شد.
مردم دمیاط که از عقب نشینی سپاهیان به وحشت افتاده بودند، سراسیمه شهر را به سوی قاهره ترک کردند و بنیکنانه نیز که مسئولیت دفاع از شهر را به عهده داشتند، عقبنشینی کردند و شهر آماده و پرآذوقه دمیاط در ۲۳ صفر ۶۴۷/ ۶ ژوئن ۱۲۴۹ به آسانی به دست صلیبیان افتاد. عقب نشینی سپاهیان و سقوط دمیاط، ملک صالح را چنان متأثر و خشمگین ساخت که دستور داد پنجاه تا شصت تن از سران فراری بنیکنانه را دار بزنند. و بیدرنگ، اردوگاهش را به شهر منصوره در جنوب دمیاط منتقل کرد و به تقویت استحکامات آن پرداخت. چند ماه بعد، در شعبان۶۴۷/ نوامبر ۱۲۴۹، ملک صالح درگذشت و همسرش، مرگ او را پنهان کرد و تا آمدن تورانشاه فرزند ملک صالح از قلعه حصن کیفا، اداره امور را در دست گرفت. در چنین شرایطی صلیبیان بدون کوچکترین مانعی پیشروی کردند و در ۲۴ شعبان۶۴۷/ ۲ دسامبر ۱۲۴۹ به روستای فارسکور رسیدند.
وقتی امیر فخر الدین، فرمانده سپاهایوبیاندر منصوره، از حرکتصلیبیانآگاهشد، از مردمقاهرهکمکخواستو مردمرا به دفاع دعوتکرد پساز دو ماه توقف در مقابل شهر منصوره، گروهی از صلیبیان از نقطه کمعمقی از دریاچه اشموم گذشتند و در ذیقعده۶۴۷/ فوریه۱۲۵۰ در حملهای غافلگیرانه به اردوگاه ایوبیان، جمعی از جمله امیرفخرالدینرا به قتل رساندند. بقیه افراد اردوگاه نیز متواری شدند. اینپیروزی، انگیزهرابرت، فرماندهگروه، را برایتصرفشهر منصورهتشدید کرد و او با وجود مخالفت سردارانش و تأکید آنان بر لزوم صبر کردن تا پیوستن بقیه سپاه صلیبی به آنان، در همان روز به منصوره حملهور شد ولی در تله فرمانده جدید ایوبیان، بیبرساوّل، افتاد.
وقتی افراد رابرت کاملاً وارد منصوره شدند، به دستور بیبرس دروازههای شهر را بستند و بیشتر آنان، از جمله رابرت، را کشتند.
پیروزی بامدادی، شکست شبانگاهی را در پی داشت.
از سوی دیگر، در همان زمان که لشکریان رابرت در منصوره میجنگیدند، لوئی نهم به همراه بخشاعظم سپاهش از دریاچه اشمومعبور کرد و با سپاهیان ایوبی چند مصاف داد و دو طرف تلفات سنگینی دادند، دو سپاه در ۶ ذیقعده ۶۴۷/ ۱۱ فوریه۱۲۵۰ نیز نبرد سختیکردند، ولی منجر به نتیجه قطعینشد. چندی بعد، ملک معظم غیاثالدین تورانشاه، پساز ورود به منصوره و در دست گرفتن حکومت، اقدام به نبرد دریایی با صلیبیان کرد و دهها کشتی صلیبی را، که بسیاری از آنها حامل مواد غذایی بود، تصاحب نمود. قطع کمکهای غذایی، شیوع بیماریها، گرانی، خستگی مفرط صلیبیان و حملات پراکنده مسلمانان به آنان باعثشد تا لوئی نهم به اندیشه بازگشت به دمیاط و نجات باقیمانده سپاه بیفتد.
ازاینرو، در اواخر ۶۴۷/ آوریل۱۲۵۰ به تورانشاه پیشنهاد کرد که دمیاط با بیتالمقدّس معاوضه شود.
این پیشنهاد را پیشتر ملک صالح مطرح کرده بود، اما صلیبیان آن را نپذیرفته بودند.
از اینرو مسلمانان نیز که از شرایط بحرانی صلیبیان مطّلع بودند، از قبول آن خودداری کردند.
لوئی نهم ناگزیر به دمیاط بازگشت و چون سپاهیان صلیبی پس از عبور از پلی که ایجاد کرده بودند، آن را ویران نکردند، سپاه ایوبی از آن پل بهره برد و به تعقیب صلیبیان پرداخت. در ادامه این تعقیب و گریز، دو سپاهدر اوایلمحرّم۶۴۸ در حوالیدمیاطبههمرسیدند و نبرد خونینیرویداد کهمنجر به کشته و اسیر شدن هزاران صلیبی گردید.
سرانجام لوئی حاکم صور را برای مذاکره و تسلیم نزد ایوبیان فرستاد، اما بنا به نقلی سپاهیان صلیبی با خیانت یک سرباز، سلاح خود را زمین گذاشتند و ناگزیر مذاکرات منتفی شد و لوئینهم و تمام لشکریانش در ۲ محرّم۶۴۸/ ۶ آوریل ۱۲۵۰ تسلیم شدند.
لوئی و دو برادرش، شارل (کنتآنژو) و آلفونس (کنت پواتیه)، به شهر منصوره منتقل و زندانی شدند.چند روز پس از اسارت لوئی نهم، مذاکرات صلح با وی انجام گرفت و در پایان مقرر شد صلحی برای ده سال منعقد گردد که بر اساس آن، در مقابل آزادی پادشاه فرانسه و همراهانش، شهر دمیاط به مسلمانان تحویل دادهشود، تمام اسیران مسلمان آزاد شوند و پانصد هزار دینار فدیه لوئینه مپرداختگردد. در همانزمان و پیش از انعقاد قرار داد، تورانشاه به دست ممالیک بحری به طرز فجیعی به قتل رسید. اما امرای شورشی که از ضرورت تسریع در انعقاد قرارداد صلح آگاه بودند، بلافاصله آن را عملی ساختند.و بدینترتیب، حمله هفتم صلیبی نیز با شکست کامل صلیبیان پایان یافت.
لوئینهم و همراهانش در ۹ صفر ۶۴۸/ ۱۳ مه۱۲۵۰ وارد عکا شدند. وی به محض ورود به عکا، از مادرش، نایبالسلطنه فرانسه، نامهای دریافت کرد که در آن به خطر حمله پادشاه انگلستان به فرانسه اشاره و مؤکّداً از لوئی خواسته شده بود به فرانسه بازگردد.
با اینحال، لوئی پس از سه جلسه بحث و مشورت با شورای عالی صلیبیان تصمیم گرفت تا آزادی تمام اسیران صلیبی و سامان دادن به اوضاع آنان، در شام بماند. پس از این تصمیم، وی به امید راهاندازی یک حمله جدید صلیبی، دو برادرش را به همراه دیگر علاقه مندان بازگشت به اروپا، در جمادیالاولی۶۴۸/ اوت۱۲۵۰ روانه فرانسه کرد تا نظر مساعد پاپ اینوکنتیوس چهارم را برای حمله جدید جلب کنند.
← حمله صلیبی چوپانان
اوضاع اروپا در اواسط سده هفتم/ اواسط سده سیزدهم، به دلیل اختلافات داخلی و درگیری میان پادشاهان اروپا از یک سو و درگیری آنان با پاپ از سوی دیگر، برای حمله مساعد نبود.
برادران لوئینهم، که به لشکرکشی مجدد به شرق تمایل نداشتند، صرفاً به سبب قولی که داده بودند با پاپ ملاقات و خواست لوئی را مطرحکردند ولیچونپاپهمرغبتیبهحملهجدید نداشت، نتیجه چندانی از این ملاقات حاصل نشد.با اینحال، تلاشهای اندکی برای بسیج نیروها انجام گرفت.
در این میان جنبشی مردمی، به رهبری چوپانی مجارستانی که خود را «آقای مجارستان» مینامید، برپا شد و سراسر فرانسه را نیز فرا گرفت و چون بیشتر شرکتکنندگان در آنکشاورزان و چوپانان بودند، به «حمله صلیبی چوپانان» معروف شد.
تجمع این افراد به شورش و اغتشاش و فساد انجامید و مادر لوئی ناگزیر دستور سرکوب و متفرق ساختن آنان را صادر کرد. از آنسو، لوئی که در انتظار کمک اروپاییان به سر میبرد بر آنشد تا از اختلافات ایوبیان شام و ممالیک مصر به سود صلیبیان بهرهبرداری کند. در آن زمان، الملک الناصر صلاحالدین یوسف، حاکم ایوبی حلب و بعد دمشق، با حکومت جدید ممالیک مصر به مخالفت برخاست و برای جنگ با آنها آماده میشد. همزمان، هر دو طرف درگیر (ممالیک مصر و ایوبیان شام) در تلاش بودند تا در ازای دادن امتیازاتی، طرفداری و حمایت لوئی را جلب کنند.
پادشاه فرانسه از این فرصت استفاده کرد و ممالیک مصر را واداشت تا بخشی از اسیران صلیبی نبرد منصوره را آزاد کنند. در ۱۵رمضان ۶۴۸/۱۱دسامبر ۱۲۵۰، الناصر یوسف ایوبی با سپاه عظیمی به قصد سرکوب ممالیک مصر از دمشق خارج شد و در ۱۰ ذیقعده در محلی به نام صالحیه و به روایتی در عباسه، با سپاه ممالیک مصاف داد که بر اثر خیانت برخی از بردگانش شکست خورد و به دمشق بازگشت.
ممالیک مصر، به منظور کمک گرفتن از صلیبیان برای سرکوب الناصر یوسف و دیگر ایوبیان باقیمانده در شام، ذیحجه۶۴۹/ مارس۱۲۵۲، نمایندگانی نزد لوئی نهم به قیصریه فرستادند و به او پیشنهاد کردند به جای معاهده دمیاط، پیمانی دیگر منعقد شود که بر اساس آن، ممالیک تمام اسیران صلیبی باقیمانده در مصر را آزاد کنند، پادشاه فرانسه را از پرداخت باقیمانده مبلغ فدیهاش معاف نمایند و بیتالمقدّس را به صلیبیان تحویل دهند. پادشاه فرانسه با این پیشنهاد سخاوتمندانه ممالیک، که تقریباً تمام خواستهایش را بدون کوچکترین زحمتی تأمین میکرد، بلافاصله موافقتکرد و در اوایلصفر/ اواخر مارسو به روایتی در ربیعالاول۶۵۰/ ۱۲۵۲عهدنامهای به مدت پانزدهسال میان صلیبیان و ممالیک منعقد شد. در پی این توافق، لوئی با سپاهش راهی یافا شد تا از آنجا همراه سپاه ممالیک روانه قدس شود، اما وقتی الناصر یوسف از این نقشه آگاه شد با اعزام سپاهی چهار هزار نفره، مانع پیوستن دو سپاه گردید و در نتیجه، طرح آنان برای تصرف بیتالمقدّس ناکام ماند. با تداوم بحران میانایوبیان و ممالیک، که تحریکهای لوئی نهم بدان دامن میزد، المستعصمباللّه (آخرین خلیفهعباسی) که با خطر توأمان مغولان و صلیبیان در شرق و غرب جهان اسلام روبهرو بود، با اعزام نمایندهای به نام شیخ نجمالدین بادَرائی، در صفر ۶۵۱/ آوریل۱۲۵۳ میان دوطرف صلح برقرار کرد. صلح ایوبیان با ممالیک امیدهای لوئینهم و صلیبیان را برای توسعه قلمروی خود بر باد داد و ناگزیر شروع به تقویت استحکامات شهرهای ساحلی چون عکا و یافا و صیدا کردند.
علاوه بر بهرهبرداری از اختلاف ایوبیان و ممالیک، لوئی از مستمسکهای دیگری نیز بهره جست.
در اواسط ۶۴۸/ اواخر ۱۲۵۰، رهبر اسماعیلیه شام، شیخالجبل، برای ایجاد دوستی و اتحاد با صلیبیان، تلاشهایی کرد ولی به نتیجهای نرسید.لوئی در عینحال، با اقتدا به پاپ اینوکنیتوس چهارم، کوشید از طریق برقراری تماس با مغولان از آنها بر ضد مسلمانان استفاده کند.
او هنگام اقامت در قبرس (جمادیالاولی۶۴۶ـ صفر ۶۴۷/ سپتامبر ۱۲۴۸ ـ مه۱۲۴۹) فرستادگان جغتای، خان مغول ، را مورد تفقد قرار داده و ضمن استقبال از پیشنهاد همکاری میان دو طرف، آنها را، همراه با سه فرستاده صلیبی، در ۱۰ شوال۶۴۶/ ۲۷ ژانویه۱۲۴۹ راهی قلمروی مغولان کرده بود.
این فرستادگان سال بعد به نزد لوئی (هنگام اقامتش در قیصریه) بازگشتند ولی مناسباتی میان دو طرف برقرار نشد. سرانجام تلاشهای لوئی، در پی مرگ مادرش در ۶۵۱/۱۲۵۳ و رسیدن اخبار اغتشاش و جنگ در فرانسه و لزوم بازگشت فوری وی به کشور، ناتمام ماند و وی در ۴ صفر ۶۵۲/ ۲۴ آوریل۱۲۵۴ عکا را به سوی فرانسه ترک کرد.
در ربیعالاول ۶۵۸/ مارس۱۲۶۰ کِتبُغا، فرمانروای مغولان در شام، و سپاهیانش و امیران صلیبی انطاکیه، وارد دمشق شدند و به مسلمانان و معتقداتشان توهین بسیار کردند. [۶۶۴] متقابلاً مسلمانان نیز، پس از پیروزی ممالیک به رهبری الملک المظفر قُطْز در نبرد مشهور عین جالوتدر ۲۵ رمضان ۶۵۸/ ۲ سپتامبر ۱۲۶۰ از مسیحیان صلیبی انتقام سختی گرفتند. پس از قتل قطز در ذیقعده ۶۵۸، پادشاهی ممالیک مصر به بَیبَرس اوّلرسید.
در شوال ۶۵۹/ سپتامبر ۱۲۶۰ چندین درگیری کوچک میان سپاهیان بیبرس و صلیبیان در نواحی گوناگون شام رخ داد.
در۶۶۱/ ۱۲۶۲ بیبرس در رأس سپاهیانش به قصد سرکوب صلیبیان و سامان دادن به اوضاع شام راهی این دیار شد و در جمادی الاولی۶۶۳، شهر قیصریه، در رجب۶۶۳ شهر ارسوف، و در ۶۶۴ شهر صَفَد را فتحکرد.وی در ۶۶۵ با حاکم صور و حصن الاکراد صلح کرد و در ۶۶۶ قلعه شقیف و شهر یافا را بازپسگرفت.
سپس راهی شمال شام شد و پس از آنکه سپاهیانش را به سه دسته تقسیم کرد، در اوایل رمضان۶۶۶ شهر بسیار مستحکم و مهم انطاکیه را گرفت و پس از تقسیم غنایم میان سربازانش، شهر را آتش زد تا دیگر اثری از آن نماند.
آنگاه در۶۶۷ عهدنامه صلح با ملکه بیروت را تجدید کرد. ویدر ۶۶۸/۱۲۶۹، برای سرکوب صلیبیان که با مغولان همپیمان شده بودند، از اسکندریه راهی دمشق شد و در همانجا بود که از لشکرکشی مجدد لوئی نهم به مشرق و حمله جدید صلیبی آگاهی یافت.
او به سرعت خود را به مصر رساند و شهرهای ساحلی و مرزی، به ویژه اسکندریه را که گمان میکرد هدف حمله جدید صلیبی خواهد بود، تقویت کرد.
ادامه دارد....