مطلب ارسالی کاربران
یادداشت روز: سوشا و فلسفههای یک فریم/ عقابِ پارتیها
گلرِ کم حواس و بی هراس پرسپولیس، نه درون زمین و نه بیرون آن دست از سوژه بودن برنمی دارد.
یک/ در اولین سال های دهه هشتاد، وقتی کارت های زغال سنگی اینترنت دایال آپ اتاق های گفتگوی یاهو را تبدیل به طولانی ترین مسیر راهپیمایی ایرانی ها کردند، هراسِ «پخش شدن» عکسها و اطلاعات هیچوقت دست از سر جوانتر ها برنمیداشت. آن وقتها، آبروریزی از چنین تعریفی برخوردار بود. اینکه شرایط را فراهم کنی تا طیفِ کوچکی از قابهای حریم خصوصیات، در معرضِ نگاه حریصانه عموم قرار بگیرد. برای جامعهای که آرام آرام در مسیر پذیرفتن استارها و تحریم نکردن لزومِ حضورشان قدم برمی داشت و آن ها را فراری نمی داد، سرگرمی تازه به وجود آمده بود که هنوز هم تویِ صفحه های قدیمی اینترنتی و ستونهای هفتهنامههایی که حالا تصویری بت وار از آن ها بر جای مانده، موجود هستند. سرگرمیِ طنزآلود نوشتن از سلبریتیهای شکار شده در مهمانیهای آنچنانی بالای شهر. با عکسهایی که به مخفیانهترین شکل ممکن گرفته شده بود و سوژههایی که مطلقا هیچکدامشان، تصور نمی کردند ممکن است قربانیِ آدمخواریِ لنزها داشتند و در این فضاها، به هیچ عکسی پاسخِ مثبت نمی دادند. امتیازِ مرموز بودن، از یک جایی به بعد اما اهمیتاش را در بین لایههای جامعه از دست داد. حالا شبکههای اجتماعی به سرعت باکتری تکثیر می شدند و پنجرههایی رو به هم، در زندگیِ آدم ها باز می کردند. دیگر محال به نظر می رسید که کسی، با دوربین الفت نداشته باشد و چه لحظه ای بود که بعد از سه، دو، یک کوتاه و بریده بریده، برای همیشه توی یک قاب متوقف نشود؟ تصویرِ تازه آقایِ گلر، محصول چنین فضایی است. محصول جوی که شرم و هراس، جزوِ واژه های فیلترشده اش هستند.
دو/ بازخودِ ناپخته تلگرامی به تصویرِ تازه سوشا مکانی توی مهمانی، حاویِ کنایه هایی به تلاش او برای متفاوت نمایی هستند. به اینکه محمد الدعایه به عنوان مرد عنکبوتی دروازه های قاره، توی زمین هم شلوار می پوشید و حالا گلرِ تثبیت شده ایرانی با کت و شلوار و پاپیون و شورت ورزشی عکس می گیرد. یک جور نگاهِ ساده لوح و پایین دستی که تفاوت را برنمی تابد و درک نمی کند که آن بالاها، این نوع پوشش ابدا با سازوکار متفاوت نمایی و آوانگارد گرایی همخوانی ندارد. اگر خودمان را تا سطحِ رئیس کمیته اخلاق بودن برای دیگران تنزل ندهیم، باید پذیریم که آنچه سوشا مکانی می پوشد و می خورد و آنجا که می رود و آدم هایی که می بیند، آنطرف مرزهای زندگی خصوصی خودش هستند و فقط به خود او ارتباط پیدا می کنند. چیزی که توی قابِ تزئین شده و پربازدید سوشا سزاوار سرزنش به نظر می رسد، شاید آن باشد که او هیچ ابایی از ثبت این تصویر و انتشار آن ندارد. او بدون ذره ای هراس و با سینه ای ستبر، روبروی دوربین می ایستد و لبخند می زند و از لحظه های خصوصی زندگی اش مراقبت نمی کند و هیچ مشکلی با وسط کشیدن پایِ پرسپولیس به این تصاویر ندارد. او بعد از همه اشتباه ها و گل خوردن ها، بعد از همه عصبانیت هایی که هیچوقت دلیل شان را توی رفتارهای او در زمین متوجه نشده ایم، حالا مستعد آن است که در لحظه های خوشی اش نیز، پیراهن شماره یکاش در پرسپولیس را از یاد ببرد و با نادیده گرفتن کاراکترش به عنوان بازیکن فوتبال، حواشی تازه ای برای باشگاهش بسازد و تصویری نخواستی از خودش را سر و سامان بدهد. تا همه بدانند که سندِ دروازه سرخ ها، از عقاب آسیا، تا آنجا نزول کرده که به عقابِ پارتی ها برسد.
سه/ تولیدِ ملی بودن؛ بهانه ویژه ای بود که حمید درخشان به واسطه آن روی نام نیلسون کوریای محبوب قلم قرمز کشید و سوشا را در تیم نگه داشت. در همه ماه های حضور نیلسون در ایران، شائبه های زیادی در مورد زندگی خصوصی او مطرح می شدند اما او آنقدر سهل انگار نبود که اجازه بدهد این حواشی، شکلِ جدی تری پیدا کنند. درست بر خلافِ آقایِ تولید ملی که بازتابنده عمقِ فاجعه در یک نسل تازه است. آدم هایی که شاید در حصارِ خوشوقتی، هیچوقت فرصت مواجهه با مسافران تاریک شب های تهران را نداشته اند و در خیابانهای خماری، خودشان را متولد سان فرانسیسکو می دانند. گروهی که بی توجه به ساختارهای مبتنی بر سنت در جامعه ایرانی، اجتماعی شدن را تا سر حد مرگ می خواهند، غافل از اینکه ساختارشکنی بدون تاثیر گذاشتن روی شخصیت حقوقی و درگیر کردن تعداد زیادی از آدم های دیگر، ممکن نخواهد بود. آن هایی که پاپاراتزیِ شخصی خودشان هستند و از برملا شدن هیچ فریمی نمی ترسند. آن هایی که حیا را، قبل از حیایی کنار زده اند!